eitaa logo
شهید علی پیرونظر
461 دنبال‌کننده
1هزار عکس
369 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸اهمیت نماز صبح در اول وقت🌸 صبح از میان نمازها این امتیاز دارد که ملائکه شب وملائکه روز آنرا مشاهده می کنند. بنابراین نماز صبح که در اول وقت خوانده شوددر دو پرونده ثبت میشود. 📚وسایل شیعه/ج۳/ص۱۵۶
شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام شهدا و تصاویر آنها آشنا کنید
آخرین سفارش علی آقا موقع رفتن این بود.. شاهدم ... از تو می خواهم در غیاب من دست روی زانوی خود بگذاری و بگویی یا علی و بدان هیچ کس به خاطر تو مسیر زندگیش را تغییر نخواهد داد . علی آقا موقع رفتن خیلی نگران بود . این را از نگاه آخرش به دخترکش فهمیدم . موقع حرف زدن توی چشمانم نگاه نمی کرد . می دانست از یک زن جوانی که یازده ماه از زندگی مشترکش می گذرد و یک بچه بیست روزه به همراه دارد این توقع زیادی هست که روی پای خودش بایستد . اما خیلی زود حرف های علی آقا آویزه گوشم شد .... سخت بود . اما شدنی . ایستادن روی پاهای ضعیفم کوچه های تاریک زندگی با دلی شکسته .دردی سنگین . درد نبودن تو .حجم خاطراتت ...بغض های پی در پی ...ودر آخر دلتنگی .... بهانه های گاه و بیگاه دخترکت... باید قوی می شدم . هرگز زمین خوردن هایم را فراموش نکردم . اما هر بار که برخواستم بارها و بارها سخن علی آقا را با خودم زمزمه کردم . تو می دانستی که من از تنهایی می ترسم . اما تمام مسیر تنها بودم نمی دانم تو دیدی یا نه ؟ من اینجا کنار دردهایم هزاران هزار گلدان امید دارم و هر هزاران آن تویی ........... روزی دوباره تو را خواهم دید . شاید مرا نشناسی . آخر دیگر نشانی از آن دختر بچه شاد و پرهیجان چیزی نمانده . اما من تو را خواهم شناخت . تو مانند شاپرک ها پر از امیدی ....... پر از عشق ... پر از بوی خوش یاس .... اگر دلم هوای پریدن گرفت . حتما روی شانه های تو خواهم نشست . تو تنها تکیه گاه من بعد از خدایی ....... @sharikerah
کاشکی‌ گلزار‌های‌ شهدا خصوصی‌ بود؛ می‌رفتیم‌ گلزار می‌نشستیم‌ زار‌ زار گریه‌ می‌کردیم‌ کسی‌ هم‌ نمی‌دید... 💔 @sharikerah
فرق است میان کسی که در است و آنکه شهادت به انتظار اوست ! . شبتون شهدایی
از حاج قاسم پرسیدند: بهترین دعا چیست؟ گفت: شهادت‌... گفتند: خب عاقبت بخیری که بهتر است حاج قاسم گفت: ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 و شهید.‌‌‌.. چه زیباست این نام و چه گوش نواز یعنی کسی که شهادت می دهد با خویش ، به درستیِ راهی که رفته است... @sharikerah
شهید آقا مهدی زین الدین: هرگاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید ، آنها شما را نزد اباعبدلله یاد می‌کنند. نثار شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و حضرت سیدالشهدا و پدران و مادران آسمانی وشهدا صلوات هدیه بفرمائید.
این شهر همش شده زمین من آسمونی نمیبینم من دلم آسمون می خواد....... @sharikerah
لطفا دوستانتان را به کانال شهید پیرونظر دعوت کنید ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 🌐کانال شهید علی پیرونظر عضو شوید👈 eitaa.com/sharikerah
💥از حاج قاسم پرسیدند: بهترین دعا چیست؟! گفت: ... گفتند: خب عاقبت بخیری که بهتر است حاج قاسم گفت: ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود... 🕊🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
35.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح من را با تاکسی به سر کار می رساند . و ظهر پیاده دنبالم می آمد . یکبار خانم کاظمی مسئول کارگزینی بهم گفت . همسرت تو این گرما با پای پیاده چرا دنبالت می آید ؟ راستش خودم هم دلیلش را نمی دانستم . ظهر که علی آقا دنبالم آمد . توی مسیر که با هم بر می گشتیم . ازش پرسیدم . گفت حالا که هستم بگذار خودم بیام و ببرمت . گفتم خب وقتی نیستی ؟ ‌گفت خدا هست . بعد لبخندی زد و گفت . بچه ام بدنیا می آید و مراقبت هست . اون روز از نبودن علی آقا به همه چیز فکر می کردم جز شهادت . مسیر را پا به پای من آمدن توی گرما . حوصله می خواست . اما علی آقا صبور بود و مهربان . تنها چیزی که علی آقا را ناراحت می کرد غصه دار بود ن بود . دلش می خواست همیشه شاد و سرو حال باشی . چیزی که بعد از رفتنش من هرگز به خودم ندیدم ...... پ .ن این هم یک مورد دیگر که از کوچک ترین فرصت ها برای کنار هم بودن استفاده می کرد . شاید می دانست فرصت ها کوتاه است . @sharikerah
✨✨✨ پرواز کردن سخت نیست... عاشق که باشی بالت می‌دهند؛ و یادت می‌دهند تا کنی... آن هم عاشقانه... :)🦋
پنجشنبه ۶۶/۸/۱۴ امروز صبح ساعت ۵/۵ از خواب بیدار شدیم وبعد از نماز و صبحگاه و مقداری دویدن و نرمش آمدیم برای صبحانه که بچه ها دوباره جشن پتو را شروع کردند و همه را از دم کوبیدند .بعد که خسته شدیم صبحانه خوردیم و من رفتم سراغ علیرضا و رفتیم کلاس فن بیان تا ساعت ۱۰ آنجا بودم و بعد آمدم سراغ پاکنویس کردن درس ها . بعد دنبال کسی می گشتم که با او به شهر بروم علیرضا هم مسابقه داشت . در آخر تصمیم گرفتم تنهایی بروم . آمدم لباس هایم را عوض کردم و مشغول خواندن مجله شدم علیرضاهم آمد به چادر ما و مشغول پاکنویس کردن نوشته های دفتر من شد در ضمن چون دیشب چادر را بزرگ کرده بودیم شب سوز سردی می آمد و من چون در جلو چادر خوابیده بودم حسابی سرما خورده بودم و سردرد و کوفتگی بدن داشتم و کمی صدام هم گرفته بود نزدیک ظهر وضو گرفتم و نماز را به جماعت خواندم بعد بچه ها پتوها را بیرون انداختن ودر هوای آزاد مشغول غذا خوردن شدیم . بعد اعلام کردند مسابقه داریم و رفتیم برای مسابقه . بعد از شام بچه ها بازی شاه دزد کردن وبر علیه شام قیام کردند در همین موقع همه چادر به جان هم افتادن و همدیگر را می کوبیدن . فرزاد گفت بچه ها نگاه کنید مهمان داریم همه دست نگه داشتند دیدیم که حاج صادقی فرمانده گردان است که با حالت تعجب به بچه ها نگاه می کرد . همه جا زدند و ساکت شدند و چیزی نمی گفتند حاجی هم نگاه کرد و از بعضی ها پرسید از کدام چادر هستید ؟ و بعد خداحافظی کرد و رفت وبعد به صورت دویدن به چادر تسلیحات رفت و همه معتقد بودند که امشب برپا خواهند زد . عده ای رفتند بیرون چادر آتش روشن کردند ودر بیرون نشستند و من و تورج علیزاده . محمد گرشاسبی گرفتیم خوابیدیم . امشب چون دو چراغ داشتیم چادر کمی گرم تر از دیشب بود . خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~🕊 دلتنگ بیقراری هایمان با شهدا کاش مارا صدا بزنید از لابه لای ناگفته های دلمان این روزهایمان سخت میگذرد.. @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️دنیای جنگلی بمونه واسه اهلش و این بهشت با صفا هم، مفت چنگ ما... 📌برشی از فیلم فاخر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُم و هرکس به تو پناه برد، در امان است..
گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصلِ ما غم نباشد، چو بود مهر تو اندر دل ما ..
وقتےڪہ‌دلتنـــگ‌می‌شوم ، بہ‌عڪس‌هاےتوخــیره‌مےشوم* چقـــــدرخوب‌نگــاهم‌مےڪنے:) 💚
جمعه ۶۶/۸/۱۵ ساعت ۵/۵از خواب بیدار شدم و نمازم را خواندم . جمعه بود و صبحگاه نداشتیم بعد از صبحانه مشغول گوش داد.به رادیو شدم . عده ای مسابقه فوتبال داشتند عده ای هم جدول حل می کردند علی دهقان زحمت کشید و کمر من را مالش داد ساعت ۱۰ رفتیم چادر بعثت پیش علیرضا و جویای حالم شد وبعد حسابی ازمن پذیرایی کزد آقای بهاری هم تعدادی جمله گفتند و من نوشتم بعد کمی صحبت کردیم و بعد آمدم برای نماز وناهار . عصر با علیرضا رفتیم برای دیدن فیلم سینمایی . نماز را با جماعت خواندیم شام تخم مرغ و سیب زمینی داشتیم . بعد از شام مشغول صحبت شدیم و هر کسی از هر جا و محلی خاطره ای تعریف می کرد حمید هاشمی از جنگ و من هم با مفاتیح مشغول شدم بچه ها هم حسابی همدیگر را می زدند بعد مقداری قران خواندم و خوابیدم . @sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید پیرونظر در آخرین اعزام و پایان شهادت.....👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ که باشی ؛ انگار همه‌ی روزهای هفته پنج شنبه می‌شوند و جای خالی‌اش مدام خالی‌تر .... @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند هفته بود که از زمان عقدمان می گذشت . علاقه زیادی به پرندگان خصوصا قناری داشت . یک اتاق پر از قناری . با قفس های زیبا . وقتی به هم می رسیدیم مدام از قناری هایش صحبت می کرد . حتی کتاب روش نگهداری از قناری خریده بود و می خواند . یکبار بهش گفتم علی . من را بیشتر دوست داری یا قناری هایت را ...... مات و مبهوت نگاهم کرد . حرفی نزد . فردای آن روز دعوتم کرد برای ناهار به خانه شان بروم . توی مسیر دیگر صحبتی از قناری ها نکرد وقتی وارد اتاق قناری ها شدم حتی یک قناری هم نبود . با تعجب پرسیدم پس قناری ها کو ؟ گفت همه را فروختم . گفتم ولی من شوخی کردم ...... گفت اصلا دوست ندارم حتی برای یک لحظه فکر کنی جای تو را در دلم چیزی . یا کسی پر می کند . ودیگر از هیچ پرنده ای حرف نزد پ . ن . سالها از رفتنش می گذرد و خودش می داند که هیچ چیز جای خالیش را در دلم پر نکرد .. نبودنش همیشه در قلبم فریاد زد ...
🌷🌸🥀🌺🥀🌸🌷 و ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ و ﺍﻧﺪﻭﻩ رفته ﻫﺎ و ﺷﻮﺭﯼ ﺍﺷﮏﻫﺎ و یاد .... 🥀 🥀🌷