eitaa logo
شهید علی پیرونظر
455 دنبال‌کننده
983 عکس
365 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
آنھا که از پل‌ صراط‌‌ می‌گذرند قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش به حال آن شهید که رفیقی مثل حاج قاسم عزیز داشته . حاج قاسم می دونسته یه روز دوباره چشم در چشم شهدا می شویم . روزی که شرمندگی دیگر به کار ما نمی آید . بعد از شهدا چه کردیم ؟ چند نفر مثل حاج قاسم توی کشورمان داریم که بعد از شهادت رفقای شهیدشان از خانواده آن ها مراقبت کردند و حواسشان به زندگی آن ها بوده .
ادامه .......... دیروز علی دهقان به من گفت که خواب تورا دیده ام . به این صورت بود که چند روز پیش از من پرسید اسم فرزندت را چه می گذاری . گفتم اگر پسر باشد محمد حسین . اگر دختر باشد ریحانه خواهم گذاشت . او گفت خوابم به این صورت بود که در خواب دیدم فرزندت بدنیا آمده و نامش را مهدی گذاشته اید و من گفتم که علی که گفت اگر پسر باشد اسمش را چیز دیگری می گذاریم و خلاصه در همین موقع بود که از خواب پریدم . این بود جریان خواب علی دهقان . ساعت ۱۰ مشغول نوشتن دفترچه ام شدم از گرشاسبی . دهقان و دارابی آدرس گرفتم . طوری شده بود که کسی خوابش نمی برد و مصیب می گفت من نگران خانواده ام هستم و خوابم نمی برد گفتم مثل من شده ای . دلم گرفته و خیلی دلم برای خانه شور می زند دلواپس هستم . نکند کاری با من داشته باشند و من خبری ندارم خلاصه چیزی که در ما وجود نداشت همان خواب و خوابیدن بود . ساعت ۱۱/۵ به خاطر خستگی زیاد به خواب رفتم . پ.ن . در همان شب که شهید دهقان خواب دیده بودند فرزند علی آقا بدنیا آمده . عزیز دل بابا بدنیا آمده بودند و علی آقا هنوز خبر ندارند . پ. ن. علی آقا قول داده بودند موقع بدنیا آمدن در کنار همسر و فرزندشان باشند . اما نشد . پ . ن علی آقا نبودنت خیلی طولانی شد . قرار بود زود برگردی @sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴رنجی که امام حسن از دوستان دیدند 🔹رهبر انقلاب: پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم با همه‌ی رنجها و امیرمؤمنان سلام الله علیه با همه‌ی غمها و ائمه دیگر با همه‌ی ستمدیدگی‌ها هیچ کدام در وضعیت امام حسن سلام الله علیه قرار نگرفتند و این عظمت ایشان را نشان میدهد. 🔹 زیرا آن دیگران ائمه هداه معصومین اگر از سوی دشمن رنج می‌دیدند، از سوی دوستان آن زخم را التیام می‌یافتند. امام حسن سلام الله علیه اینجور نبود؛ نزدیکترین یارانش به او می‌گفتند یا مذل المومنین!
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم چند روز پیش مسیرم افتاد به خیابان مطهری . از توی آینه ماشین خونه ای با درب قهوه ای را عکس گرفتم . خانه ای که روزگاری هر چند کوتاه . به مدت هشت ماه . زندگی مشترک من و علی آقا . زیر سقفش بود . خانه ای که روزی محل آرامش من و علی آقا بود . خانه ای که علی،آقا تمام حیاط آن را پر از گل های رز کرده بود . عصر ها توی حیاط می نشستیم و آسمان شاهد خوشبختی ما بود . خانه ای پر از آرزوهای سبز . آرزوهایی که بعد از رفتن علی آقا همانجا به خاک سپردم . خانه ای که بعد از چهلم علی آقا عذر من را خواستند و من را با یک فرزند چهل و پنج روزه آواره کردند . خانه ای که روزی پر بود از صدای خنده های من و علی آقا . و امروز برایمان تنها یک خاطره است ...... تمام مسیر با خودم زمزمه کردم . بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم . همه جا چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
رد پای رفتنشان تا ابد بر شانه‌های زمانه باقیست... @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن آنچنان جایِ تو خالیست که صدا میپیچد... تا حالا آرزوی محال داشتید ؟ آرزوی محال من رفتن پیاده روی اربعین با علی آقاست. قدم . قدم بایک انسان بهشتی . مخلص . با تقوا . مومن . زیبا . دستگیر و دلسوز و مهربان . خدایا بطلب . در خواب هم راضی ام
🌹ای زائران اربعین 💥یادتون باشه که ستون به ستون این مسیر رو مدیون قطره قطره خون شهیدائید... اونایی که پشت پیراهن خاکیشون نوشتن تا کربلا رسیدن یک یاحسین دیگر.... حتما شهدا رو فراموش نکنید مدیون شهداییم🕊🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله فاطمےنیا: 🦋بدترین سخن این است ڪہ دعاڪردم ونشد،زیارت رفتم ونشد!این نشدها شیطانے است.هیچ دعاڪنندہ اے دست خالے برنمیگردداگر به صلاح باشد همان را و اگر به صلاحش نباشدبهترازآنرامیدهند. ___________________________
برای “آدمها” چه آنها که برایت “عزیزترند” چه آنها که فقط “دوستند” خاطره های “خوب” بساز آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی” در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد... تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود” هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی” هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش
یا مهــدی ادرکنی؛ تــو می‌آیی ، شهیدان نیز با تو می‌آیند .. و آوینی روایت می‌کند  فتح نهایی را . . . 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 صبحتون مهدوی و شهدایی ❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا میان نبرد زندگی ، تو نقطه ی امن منی♥️ @sharikerah
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت نماز در حَرَمت « اهدنا » نمی خواهد !
باید مسافر کربلا شد و از میادن مینِ شیطان نفس عبور کرد تا به وادی مرام حسینی به « کربلا » رسید ...
«خونِ خود را بر زمین می‌ریزم تا شاید کسی به هوش بیاید، تا مگر وجدانی بیدار شود، ولی افسوس! که منافعِ مادی و حبِ حیات همه را به زنجیر کشیده است‌» شهید مصطفی چمران
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دوشنبه ۶۶/۹/۱۶ امروز صبح بعد از نماز رفتیم صبحگاه . ساعت ۸ رفتیم حسینیه و طریقه قبل از حین حرکت را آموزش دادند . همراه با ۳۰ مورد تذکر با مثال های خیلی جالب و متناسب و کلاس تا ساعت ۱۱/۵ طول کشید . بعد از ناهار و نماز دوباره رفتیم حسینیه . هوا هم سرد بود و قرار بود که آنجا جوشکاری کنند و به ستون شدیم واز آنجا خارج شدیم و اکثرا هم با چکمه آمده بودند بعد از چندی به جوی آب بزرگی رسیدیم و آنهایی که چکمه داشتند بچه هایی را که پوتین داشتند را کول کردند و به آن طرف بردند و کلاس در کنار کوه مملو از برف برقرار شد تا ساعت ۴/۵ بعد آمدیم چادر و تجهیزات را به ما دادند یک کوله پشتی . قمقمه .۳ عدد خشاب . کمک های اولیه . فانوسقه. کلاه آهنی و طریقه بستن آن را هم یاد دادند و قرار شد که همه آن را با نخ ابریشمی دوخته شود و تعدادی هم که خراب بود من و تورج بردیم در تدارکات عوض کردیم بعد نماز خواندیم و بعد از شام قرار شد شب ساعت ۱۱الی ۲نیمه شب برویم رزم شبانه . کمی خوابیدیم و ساعت ۱۱ لباس پوشیدیم و با بادگیر به طرف خارج از اردوگاه حرکت کردیم . واز کوه ها گذشتیم .و در رزم بودیم تیراندازی می کردند و برای ضد کمین انجام دادن و چگونگی حرکت کردن فاصله و پیام دادن و خیلی کارهای دیگر ودر آخر ساعت ۲ نیمه شب بود که خسته و کوفته به چادر آمدیم بعد از عوض کردن لباس ها .پتوها را پهن کردیم و سریعا به خواب رفتیم
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆
نه پلاک شناسایی دارم... نه رمز شب را می دانم... نه راه برگشت را می شناسم... آواره میان گناهان مانده ام... شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... 💔 ‌‌ @sharikerah