#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_بیست
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
بابا از حرف رضا خوشش اومد و لپشو کشید و خوشحال گفت:پدر سوخته …بعد به اینه نگاه کرد و سنگینی نگاه منو دید وگفت:خب پاییز…!!تو چی میگی؟؟میتونی بچه هارو آماده کنی تا با رویا کنار بیاند؟؟؟از اینکه نظرم برای بابا اصلا اهمیت نداشت از درون داشتم منفجر میشدم برای همین از پنجره بیرون رو نگاه کرد و به مامان فکر کردم…..در افکار خودم بودم که صدای بابا بلندتر شد و گفت:چرا جواب نمیدی؟؟؟؟؟کر شدی؟؟؟بدون ترس و جدی گفتم:اگه بجای مامان ،این اتفاق برلی شما میفتاد مطمئن بودم اصلا مامان ازدواج نمیکرد و اگه به فرض مثال هم مجبور میشد اینکار رو انجام بده یکی رو از فامیل و دوست و اشنا قبول میکرد تا انگشت نما نشه…..بابا با همون تنفر همیشگیش توی چشمهام زل زد و گفت:دهنتو ببند…مگه رویا چشه ؟؟؟؟گفتم:اون جای دختر شما….بابا گفت:وقتی خودش دوستم داره و قبول کرده و راضیه پس به هیچ کسی مربوط نیست و من اجازه نمیدم کسی دخالت کنه….
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#آموزنده
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!!!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.. هر قلبی دردی دارد٬ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد... بعضی ها آن رادرچشمانشان پنهان میکنند ٬ بعضی ها در لبخندشان!!!!!!
خنده رامعنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست..
نه سفیدی بیانگر زیبایی ست....... ونه سیاهی نشانه زشتی........ کفن سفید ٬ اما ترساننده است: وکعبه سیاه ٫ اما محبوب ودوست داشتنی است.....
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.....
قبل از اینکه سرت را بالا ببری ونداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی..... نظری به پایین بیندازو داشته هایت راشاکر باش.....
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
❗️روایت دردناک یک پزشک داروخانه از انساننبودنبعضیا ❗️
📚یکپزشکداروخانه برای ما نوشت:
یکی از بچه های گل فروش سر چهار راه اومد داروخونه گفت عمو دارو سوختگی میدی بهم دستم سوخته خیلی درد داره
دستشو نگاه کردم گفتم زغال افتاده رو دستت ؟
گفتم نه
دستمو بردم تو ماشین که پولمو بگیرم راننده ماشین شیشه رو داد بالا دستم گیر کرد با سیگارش دستمو سوزوند 😱
گفتم بابت کار اون من ازت معذرت میخوام بیا دستتو ببندم خوب بشه
وقتی دید ناراحت شدم گفت آقای دکتر ناراحت نشو این که چیزی نیس .
من خیلی وقتا داخلم میسوزه دردش بیشتر از اینه
گفتم یعنی چی داخلت میسوزه ؟
گفت من وقتی بچه های اندازه خودمو میبینم تو ماشین کنار پدر مادرشون نشستن
و کلی خوراکی اسباب بازی دستشونه
انگار یه چیزی داخلم میسوزه
من به زور خودمو نگه داشتم ولی دوتا پرسنل خانم داروخونه زدن زیر گریه.
😭
انسانم آرزوست
حواستون باشه کمک نمیکنید دل نسوزونید🥀😔
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_بیست_یک
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
ون شب اصلا خوب نخوابیدم و همش پهلو به پهلو شدم…..فردا بعداز ناهار بود که مامانی زنگ زد و حال منو بچه هارو پرسید و گفت:براتون آژانس میگیریم تا با بچه ها بیایید اینجا…..چشمی گفتم و گوشی رو قطع کردم و مشغول آماده کردن بچه ها شدم…..آژانس اومد و رفتیم خونه ی مامانی……..میدونستم که قصد مامانی از دعوت ما به خونه اش چیه..!!؟؟؟؟یک ساعتی که گذشت مامانی در مورد رویا نظرمو پرسید و گفت:بابات میگه زن زندگیشو پیدا و با شما آشناش کرده و اونطوری که میگفت شما هم راضی هستید…..من حرفی نزدم (کلا بیشتر فکر میکردم تا حرف بزنم)چون نمیخواستم بابا منو مقصر و مخالف بدونه برای همین سکوت رو ترجیح دادم اما محمد که عزیز کرده بود زود گفت:نخیر….ما راضی نیستیم و دوستش نداریم ولی بابا خودش میخواهد اونو بزور مامان ما جا کنه…..مامانی رو به من گفت:پاییز…!!!…چرا ساکتی!؟؟نظر تو چیه؟؟؟
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
به خلقتت نگاه کن👆
*📜 به خود بیایم*
+ *برهنه* می آیی و برهنه می روی...!
+ *ضعیف* می آیی و ضعیف تر می روی...!
+ *بدون پول* و چیز های دیگر می آیی،بدون پول و چیز های دیگر می روی...!
+ حمام اولت را یک نفر دیگر می دهد و حمام آخرت را هم یک نفر دیگر می دهد...!
*👈🏻 این است زندگی*
‼️پس چرا اینقدر *کینه*؟
چرا اینقدر حسادت؟
چرا اینقدر نفرت؟
چرا اینقدر خشم؟
اینقدر خودخواهی؟
و اینقدر غرور؟چرا؟
🔥وقتی که قرار است *دست خالی* برگردیم؟
🌹مهربان باشیم ما مدت محدودی در زمین هستیم آن را با چیز های بی ارزش هدر ندهیم☺️👌🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✅ چه وقت انسان بزرگی هستیم؟
☕️هرگاه از خوشبختی کسانی که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم....
☕️هرگاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم....
☕️هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.....
☕️هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود....
☕️هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
☕️هرگاه به بهانه ی عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم....
☕️هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود....
☕️هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد....
☕️هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود....
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
☑️#درسهای_مهم_زندگی :
چیزی که سرنوشت انسان را میسازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است …
برای زیبا زندگی نکردن، کوتاهی عمر را بهانه نکن؛ عمر کوتاه نیست،
ما کوتاهی میکنیم ...
هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمیفهمد خودت را برای توجیه او
خسته نکن!
بر آنچه گذشت، آنچه شکست،
آنچه نشد، و آنچه ریخت...
حسرت نخور...
در زندگی اگر تلخی نبود، شیرینی معنایی نداشت.✨👌
موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر میداریم به نظرمان میرسند...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
♥️🍃
✅ متن زیبا و قابل تامل
🟩 هرگز نفرین نکنید چون این نفرینها درست مثل مرغ و خروس هایی هستند که وقت غروب به لانه باز میگردند، دامن خودتان را میگیرد.
🟩 انسان باید ۳ جا زبانش را به کار بیندازد: برای طلب شفا، آرزوی موفقیت و دعای خیر.
🟩 چیزی که برای دیگران میخواهید، برای شما نیز اتفاق خواهد افتاد. چرا که نتیجه گفتار انسان به صاحبش باز میگردد. برای همین است که باید همیشه برای کامیابی و سعادت دیگران دعا کنید تا خود نیز از آن بی بهره نمانید و اگر آرزوی بدبختی کسی را بکنید، بدانید که در این بدبختی نیز سهیم خواهید شد.
🟩 شاید باور نکنید اگر بگویم بهانهگیری و عیبجویی بیمورد، سبب ایجاد بیماری رماتیسم میشود. تفکرات انتقادی و ایرادگیری بیشمار سبب غلظت خون شده و مفاصل را سفت و دردناک میکنند.
🟩 همین طور که حسد، کینه، نفرت و ترس باعث به وجود آمدن غدد سرطانی در بدن می شود. تمام بیماریها زاییده یک ذهن بیمار است. کینه ای که در ذهن و روح ما نقش کمیگیرد سر منشاء بسیاری از بیماریها در جسم است. شریان را تنگ میکند، نارسایی کبد بوجود میآورد و دید چشم را کم میکند. کینه توزی مادر بیماری هاست.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_بیست_دو
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
گفتم:محمد راست میگه….نظر ما مهم نیست و بابا عاشق کسی شده که همسن دخترشه….یه مکث کوتاهی کردم و ادامه دادم:مامانی…!!!…من تصور میکنم رویا قبلا ازدواج هم نکرده و فقط برای پول بابا قبولش کرده و ادای عاشقها رو درمیاره…..مامانی سرشو انداخت پایین و گفت:باید یه قرار با رویا بدون حضور بابات بزارم و باهاش حرف بزنم تا ببینم چه جور دختریه..،،.دو روز گذشت و مامانی اومد خونمون….اون روز فاطمه خانم هم بود و داشت خونه رو نظافت میکرد…..با دیدن مامانی کلی خوشحال شدم و پریدم بغلش…..مامانی کلی قریون صدقه ام رفت و گفت:دیروز رفتم پیش رویا…..گفتم:خب خب…چی شد؟؟؟مامانی گفت:بنظرم دختر خوبی میومد….قبلا هم ازدواج کرده اما بخاطر اعتیاد و قمار همسرش جدا شده…..حرف پول رو وسط کشیدم که رویا گفت حاضره با مهریه ی یک سکه هم زن بابات بشه……….حتی گفت که بچه ها هم مثل خواهر و برادرای خودم هستند…….
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#عالیه_این_متن👇🏻👌🏻
خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را ...!
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !
به رفیقمان یک تیکه سنگینی می اندازیم،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه بر سر او می آوریم !
در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به ازدواجی که کرده
آن دیگری را... یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
آهای!
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم... حواسمان نیست که ما
می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
👈🏻بین کلمه های ما
👈🏻بین قضاوت های ما
👈🏻بین برداشت های ما
👈🏻دلی که می شکنیم ارزان نیست...
پروردگارم!
قاضی تویی
کمک کن" هیچوقت قضاوت نکنیم"
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
در قانون انیشتین داریم :
E=mc2
یعنی انرژی از بین نمیرود، تبدیل میشود.
راستی انرژی ما به چی تبدیل میشود؟!
به اخم کردن
به تحقیر دیگری
به عصبانیت
به حسادت
به افکار منفی؟
یا انرژیمون را تبدیل کنیم
به لبخند
به تشویق
به خندیدن
به افکار مثبت
به همکاری
به دوستی
به امید
به اعتماد به نفس
کدام یک؟
این ما هستیم که تصمیم میگیریم انرژیمان را به منفی یا به مثبت تبدیل كنيم...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_بیست_سه
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
با حرفهای مامانی متوجه شدم که اون هم خام حرفهای بابا و رویا شده و خیلی زود مامان خدابیامرز رو فراموش کرده……دیگه جایی برای مخالفت و حرف نمونده بود پس سکوت کردم تا خودشون تصمیم بگیرند…..آخرای تابستون رویا و بابا عقد کردند و با یه مهمونی خودمونی رویا به جمع خانواده ی ما اضافه شد…..بابا مثل پروانه دور سر رویا میچرخید و حتی اگه کفر نباشه مثل خدا میپرستیدش……زودتر به خونه میومد و دیرتر میرفت….کم کم خجالت رو کنار گذاشت و پیش منو بچه ها دست به دست رویا بود و کلی قربون صدقه اش میرفت……..اصلا اجازه ی کار کردن به رویا رو نمیداد و طلبکارانه از من میخواست که کار و حتی از اونا پذیرایی کنم……بقدری به من دستور میداد که حس اضافه بودن میکردم…..اگه فقط خودش بود میتونستم تحمل کنم اما از اینکه پیش رویا بهم دستور میداد و تحقیرم میکرد عذاب میکشیدم…..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد