💢مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:
قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:
آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:
احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:
به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سوال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود
و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:
چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد:
فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد…
ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
حضرت موسی (علیهالسلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیهالسلام) ایستاد.
موسی (علیهالسلام) گفت: تو کیستی؟
ابلیس گفت: من ابلیس هستم! موسی (علیهالسلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند! ابلیس گفت: من آمدهام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم! موسی (علیهالسلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟
ابلیس گفت: با رنگها و زرق و برقهای این کلاه، دل انسانها را میربایم.
موسی (علیهالسلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره میشوی و هر جا که بخواهی، او را میکشی.
ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛
سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره میگردم:
1- هنگامیکه او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛
2- هنگامیکه او عمل خود را بسیار بشمارد؛
3- هنگامیکه گناهش در نظرش کوچک گردد.
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروزچهارشنبه↯
☀️ ۸ فرودین ۱۴۰۳
🌙 ۱۶رمضان ۱۴۴۵
🌲۲۷مارس ۲۰۲۴
📿 ذکر روز :
یا حی یا قیوم
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌺یک بغل عشق و صفا
🌸بقچهی مهر و وفا
🌼همه از عمق وجود
🌺هدیه قلبی ما به همه تاج سرا
🌸لحظههای زندگیتون شیرین
🌼و شادیهاتون همیشگی
🌹جمعه تون گلباران عزیزان
🌹سلام صبحتون زیبا
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
به حرف آنهایی که میگویند با هرکس مثل خودش باش گوش نکن . خودِ عالی هر انسانی به قدری بزرگ و خاص و بینظیر است که حتی ذرهای از آن را نباید به خاطر دیگری از دست داد .
اگر کسی به تو بد کرد،این بدی را یک تجربه بدان .
اگر کسی به تو نیکی کرد،آن را به عنوان یک خاطره شیرین در ذهنت جای ده!
هرکسی هرطوری که بود ،خوب یا بد، تو فقط خودت باش .
اگر دیدی از خوبی تو سوءاستفاده میکنند یا اگر دیدی نمیتوانی خوبی را به زندگی بعضیها ببری،به جای آنکه مقاومت کنی و خوبیهایی که داری را بسوزانی،فاصله بگیر و خودت را کنار بکش!
به جای مقابله به مثل با بدها،فقط خودت را کنار بکش و هرچه آنها پشت سر تو گفتند،تو فاصلهات را با آنها بیشتر کن .
تو به هرقیمتی که هست والای زندگی خودت باقی بمان و ذرهای از این کیمیا بودن دست بر ندار .
داغِ بد شدن خودت را به دل همه آنهایی که گمان میکنند بدی یک مزیت است بزار .
آدم خوبه زندگی خودت باش و به خاطر این خوب بودن سرت را بالا بگیر و به خودت ببال .
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼ همیشه یک فردایی هست...
و زندگی برای بهترین کارها فرصتی به
ما میدهد...
☝اما اگر اشتباه کنم
و امروز همهٔ آن چیزی باشد
که از عمر برای من مانده،
فقط میخواهم به تو یک چیز بگویم:
"دوستت دارم"
تا هیچگاه از یاد نبری..
🔸فردا برای هیچکس تضمین
نشده است...
پیر یا جوان...
شاید امروز آخرین باری باشد
که کسانی را میبینی که
دوستشان داری،
☝ پس زمان از کف مده عمل کن،
همین امروز،
شاید فردا هیچوقت نیاید...
🔸و تو بیشک
تأسف روزی را خواهی خورد
که فرصت داشتی؛
برای یک لبخند...
یک آغوش...
اما مشغولیتهای زندگی
تو را از برآوردن
آخرین خواستهٔ آنها بازداشتند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#پارت_چهل_سه
من رقیه هستم دختر دهه ی شصتی و یکی یه دونه یکی از روستاهای کشورمون
با همون لباسها راهی شدیم.با فاصله ی زیادی تعقیبشون کردیم.معلوم بود که خوشحالند چون حرف میزدند و بعد میخندیدند.چیزی که جالبتر از همه بود اون خانم سفید پوش بود که جلوتر از خانواده ی کمالی همراهی میکرد و فقط من میدیدمش،خلاصه کمال اینا رسیدند خونه ی اقوامشون و اون خانم هم ناپدید شد و ما با خیال راحت برگشتیم خونه،تا رسیدیم خونه از وضعیت خونه شاخ در اوردیم.اتاقها پر شده بود از تکه استخوانهای جویده شده ایی که بوی گند میداد.اینه ی اتاقم کف زمین بود.چیزی هم از خونه کم نشده بود یعنی دزد نبود،مامان و بابا همون شبونه همه جا رو آب و جارو و تمیز کردند.تکه های استخوان رو هم توی باغچه دفن کردند.شب وحشتناکی بود خیلی ترسناک،شاید باور نکنید اما لزومی نداره دروغ بگم،شماها نه منو میشناسید و نه خواهید شناخت ،،،نه بخاطر بازگویی سرگذشتم بهم جایزه و پول میدید یا نه تنبیه و سرزنش میکنید. میخواهم بگم کلمه به کلمه ی سرگذشتم عین واقعیته ،،شاید قسمتی از سرگذشت رو کم کرده باشم اما حتی نقطه ایی بهش اضافه نکردم……
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند...
“پایِ “معرفت که میاد وسط
“دستِ “خیلیا کوتاه میشه...
یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت
اگه خودتو بگیری میندازنت ...
مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم
اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند
معذرت میخوام ...
مزرعه را موریانه خورد
ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم
آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند
#زمـان وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه #زبـان
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
⁉️چهڪار ڪنیم ڪه همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
✍ یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میڪند، اما اگر یڪروز بخواهد براے معشوق خودش دستهگلے درست ڪند، حتماً اینڪار را با انگیزه و نشاط خاصے انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این ڪارش لذت میبرد!
اگر معشوق ڪسے به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین ڪار ساده چه حس خوبے پیدا میڪند! مهم این است ڪه تو براے چه ڪسے و در محضر چه ڪسے این ڪار را انجام میدهے؟ حالا تصور ڪن ڪه در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
ما ڪه هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» ڪارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ ڪمڪم عاشقش میشوے! وقتے عاشق خدا شدے، یک زندگیِ عالے خواهے داشت ڪه از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔻منتظر نباش یک شیرینے خاصے در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ ڪارے ڪن از همین زندگیِ عادیات خیلے نشاط پیدا ڪنے! هر ڪار سادهاے را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
👌👌انسانیت چهار چوب دارد.
🔅صمیمیت نباید که به وقاحت تبدیل شود.
شجاعت نباید که با جسارت اشتباه گرفته شود.
صراحت نباید که به فضاحت کشیده شود.
آداب باید که رعایت شود.
حرمت ها باید که نگه داشته شود.
مرزها باید که شناخته شود.
چهار چوب ها باید که دانسته شود.
👈قاعده ها که فراموش شود، اصول که گم شود،
حریم ها که شکسته شود، نه شهر باقی می ماند و نه شهروند و نه شهریار...
وقتی کسی را نداریم که به ما درس اخلاق بیاموزاند، هر کدام باید که کتابِ خودآموز اخلاق را از طاقچه انسانیت بر داریم و بخوانیم و تکرار کنیم که انسان کیست ؟ و اگر خواست انسان بماند چه ها باید بکند!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#پارت_چهل_چهار
من رقیه هستم دختر دهه ی شصتی و یکی یه دونه یکی از روستاهای کشورمون
برگردیم به سرگذشت.آینه روی زمین رو نتونستم بردارم چون واقعا از نگاه کردن بهش وحشت داشتم….بابا خودش اینه رو برداشت و سرجاش گذاشت.یه حسی بهم میگفت که امشب قراره کمال بمیره یعنی یکی اونو بکشه،بیدار موندم و چشم به در دوختم تا یکی بیاد و خبر فوت کمال رو بده،.بابا از من بیشتر کنجکاو بود و اصلا توی رختخواب هم نرفت و نشست به فکر کردن…۱-۲ساعت بعد بابا بلند شد و یه چایی برای خودش ریخت و همونجوری تلخ سر کشید و بعد به من گفت:اروم و قرار ندارم.میرم یه خبر بگیرم.رقیه اگه این بار هم به اون جوون اتفاقی بیقته مقصر خودمو میدونم و دیگه هیچ وقت اجازه نمیدم خواستگاری از این در بیاد داخل،من که دیگه دختر جوون و فهمیده ایی شده بودم سرمو انداختم پایین و گفتم:حق با شماست بابا،.بنظر من بعداز فوت احمد دیگه نباید به خواستگارا اجازه میدادیم بیاند،چند نفر الکی و بی دلیل فوت شدند.هنوز هم معلوم نیست من چمه،برام دعا نوشتند یا جن زده شدم؟؟سید محسن هم نتونست کاری کنه…….
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
.
⛔️ در مقابل #مشکلات تسلیم نشو و زانوی غم بغل نگیر!
🤴یادت باشد بهترین دوست تو، تصویرهای ذهنی خوبِ تو از خودت هست،
👥دیگران را دوست بدار، حتی کسانیکه با تو همراه و همعقیده نیستند و از کسی متنفر نباش که روزگارت رنگ تنفر نگیرد و سیاهی جذب نکند،
🙋♀️از هیچکس توقعی نداشته باش که جز دلگیری پیامدی به همراه ندارد، یادت باشد که شاید کسی هم از تو توقعی دارد، ولی نمیدانی...
👌زندگی را زندگی کن و این تو هستی که باید در زندگی رشد کنی و قویتر شوی، آرزو نکن که کارها آسانتر شوند، آرزو کن خودت توانمند و قوی شوی...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد