#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#غزل
#مرثیه
باوجودی که پدرجان گله خیلی دارم
نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم
وسط آن همه اسباب جسارت برما
نفرت ازسلسله و هلهله خیلی دارم
قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی
دیدم ازگونه ی تو فاصله خیلی دارم
عقب افتادنم ازقافله زجرآور شد
گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم
باعث زحمت جمع اسرا من بودم
خجلت ازعمه دراین قافله خیلی دارم
با وجودی که سراز پیکر تو شمر برید
من شکایت ولی ازحرمله خیلی دارم
#محسن_صرامی
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها
هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر
هر قدر از دست تازیانه اش کردم فرار
آن سیاهی باز می آمد,به سویم بیشتر
هر چه کمتر گریه کردم هرچه کمتر گم شدم
هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر
از همان عصری که دیدم خیمه ها آتش گرفت
با همه قهرم ولیکن,با عمویم بیشتر
بعد از آن روزی که من از قافله جا مانده ام
عمه دقت میکند هر شب به مویم بیشتر
از همان روز است که قطره به قطره جای آب
لخته لخته می چکد خون از وضویم بیشتر
عمه می داند ولیکن من نمی دانم چرا
درد دارد زخم گوشم از گلویم بیشتر؟
او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده ام
من تو را از عمه جان باید بجویم بیشتر
#مهدی_رحیمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
همه امید بچه ها ...عمه
نشد از ما دمی جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد اباالفضل خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هر طرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا: عمه!
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ... کجا عمه؟
شبی از ناقه تا که افتادم
ناله کردم بیا بیــــا عمه ....
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه است یا عمه؟
هر کجا تازیانه بالا رفت
زود تر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدهام شد طفلی
داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
که مگر نیست احترام یتیم
آیه ی مصحف خدا عمه؟
پس چرا اهل شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه؟
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه!
راستی مرگ خود طلب کردی
من بمیرم.... شما چرا عمه؟
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
مهربان مادربزرگ آرام جان مادربزرگ
هم نفس، همراه، همدل، هم زبان مادر بزرگ
مثل من ذکر همه "یافاطمه یافاطمه" است
بهترین سنگ صبور کاروان مادربزرگ
پهلوی آزرده ی ما سهم الارث مادری ست
در حمایت از "ولی" الگوی مان مادربزرگ
از روی ناقه شبی گرچه زمین خوردم ولی
من خودم دیدم رسید از آسمان مادربزرگ
از غم تنهایی ام صحرا به حالم گریه کرد
بس که خواندم زیر لب " پیشم بمان مادربزرگ ! "
از رقیه زجر، زهرای سه ساله ساخته
با رخ نیلی شدم آخر چنان مادربزرگ
تازیانه خورده و خود را تسلی داده ام
با توسل به بزرگ خاندان مادر بزرگ
در میان کوچه دختربچه ها سنگم زدند
پیش چشمان عموجان ، عمه جان ، مادربزرگ
درک خوبی دارد از دردی که دارم می کشم
با همان درد شدید استخوان مادربزرگ
دست بر پهلو گرفتم خاطراتش زنده شد
حرف دارد از هجوم ناگهان مادربزرگ
حک شده بر طالع این خانواده از نخست
هم نواده قدکمان هم قدکمان مادربزرگ
باعصا و بی عصا همواره کوثر کوثر است
من همان آیینه هستم او همان مادربزرگ
نه فقط باباست مهمانم در این ویران سرا
می رسد همراه اشک بی امان مادربزرگ
تا همین کنج خرابه هرکجا پر کرده است
جای خالی پدر را هر زمان مادربزرگ
تا که دستم را نهد در دست بابای گلم
به دلم افتاده می آید الان مادربزرگ
دل پریش و مو پریشان مثل من بابای من
مثل عمه مو کنان مویه کنان مادربزرگ
تا خرابه من شدم مرثیه خوان قافله
تا مدینه می شود مرثیه خوان مادربزرگ
#علیرضا_خاکساری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
پدرم را گرفته ام به بغل دختری باز مادری کرده
نیست در باورم که یک خنجر پدرم را فقط سری کرده
زخم های لب تو را دیدم یاد آن حرف عمه افتادم
که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده
راستی معجرم که یادت هست سوخت وقتی که خیمه ها میسوخت
بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده
رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد می کشد بابا
زجر هجری کشیده ام که مپرس هجر تو زجر را جری کرده
تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار می کنم مثلا
داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده
تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جای تان برای همه
با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده
من که در خواب هم نمی دیدم مثل زهرا شوم ولی انگار
بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده
#احمد_حیدری_قرا
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
دل كباب كه ديگر شرر نميخواهد
انيس غصه و غم چشم تر نمي خواهد
كبوتري كه قفس را مزار ميداند
براي زندگي اش بال و پر نميخواهد
يكي بپرسد از اين قوم بي حيا كه مگر
سه ساله دختر تنها پدر نميخواهد؟
اگر بهانه بابا گرفت دختركي
به غير مرحمتي مختصر نميخواهد
يكي به عمه بگويد به من سپر نشود
شكسته دستم و ديگر سپر نميخواهد
بهانه جويي من مشكل خرابه شده
در اين خرابه كسي دردسر نميخواهد
#مصطفی_متولی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
به اميدي كه بيايي سحري در بر من
خاك ويرانه شده سرمه چشم تر من
مدتي ميشود از حال لبت بي خبرم
چند وقت است صدايم نزدي: دختر من
من همان لاله افروخته خون جگرم
كه همين لخته فقط مانده به خاكستر من
شب اين شام چه سرماي عجيبي دارد
تب اين سوز كجا و بدن لاغر من
دارم از درد مچِ دست به خود ميپيچم
ظاهراً خرد شده ساقه نيلوفر من
چادرم پاره شد از بسكه كشيدند مرا
لحظه اي وا نشد اما گره از معجر من
موي من دست نخورده است خيالت راحت
معجر سوخته چسبيده به زخم سر من
كاشكي زود بيايي و به دادم برسي
تا كه در سينه نمانَد نفس آخر من
#مصطفی_متولی
#صلوات
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینب اند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشم هاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش …
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب
#مرثیه
#غزل
روی من و دو " پا به رکاب" ام حساب کن
ما را مدافع حرم خود خطاب کن
تا پیش مرگ حاجی شش ماهه ات شوند
این دو جوان قافله را انتخاب کن
دلواپس تو و غم تنهایی توام
فکری به حال این دل پر التهاب کن
در سوختن به راه تو اجری عظیم هست
لیلا که سوخت قلب مرا هم کباب کن
پنجاه سال رو نزدم نزد تو فقط
این بار التماس مرا مستجاب کن
بگذار پای مادرمان را وسط کشم
راضی نشد دلت همه مان را جواب کن
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
رخصت بده به خاطر زینب شتاب کن
من خیمه می نشینم و تنها خودت برو
هر مصحف ورق ورق ام را کتاب کن
دلواپس من و جگر خون من نباش
فکری برای اصغر و یک جرعه آب کن
ناموس مرتضی علی و معرض خطر؟
فکری به حال ذریه ی بوتراب کن
#علیرضا_خاکساری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#اصحاب_الحسین
#مرثیه
#غزل
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشاندهای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
#قاسم_صرافان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#طفلان_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
باید که راه بر دل تو واکنم حسین
تا کِی به غربت تو مُدارا کنم حسین
یک گوشه مینشینم و هِی گریه میکنم
شاید میان قلب تو غوغا کنم حسین
حالا که از غم علیاکبر تو تا شدی
باید به محضر تو کمر تا کنم حسین
موی سفید بعد علی در سرت نماند
هر غصّه تو را به دلم جا کنم حسین
پیش زنان و اهل حرم خجلتم نده
پیش تو من چقدر تقلّا کنم حسین
من حاضرم به جای تلافی خنده ها
با خون دوای غربتت امضا کنم حسین
طفلان خانه زاد مرا هم قبول کن
خواهم که سر به پیش تو بالا کنم حسین
*" وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست"
مجبورم اینکه صحبت زهرا کنم حسین
راضی مشو که همره طفلان بیایم و...
در زیر سنگ جسم تو پیدا کنم حسین
راضی مشو که ببینند بر سرت
با قاتلان مست تو دعوا کنم حسین
راضی به مو کشیدن من پیش شان مشو
دیگر چگونه درد خود افشا کنم حسین
پیش پسر کشیده به مادر زدن رواست؟
آیا دوباره فاشِ مُعمّا کنم حسین
#مجتبی_صمدی_شهاب
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی🔹️
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#حضرت_حُرّ_علیه_السلام
#غزل
حُرمت گذاشت هر که به زهرا بزرگ شد
اندازهی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآنکه قدم گذاشت
قطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماند
مجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاست
سَر خَم نمود حضرتِ حُر تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبلهی خود را عوض نمود
تیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه را
در پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شد
حُرّ پیر وادی همهی اهل توبه است
بر اهل توبه مُرشد و بابابزرگ شد
آزاده بود و رفت و به آزادهها رسید
با یک نگاهِ بهتر از امضا بزرگ شد
ترسید اگر چه اهل حرم از اُبُهتش
کوچک شد و به اذن مسیحا بزرگ شد
امّا نبود تا که ببیند که کربلا
داغش برای زینب کبری بزرگ شد
گرچه سرش شکست ولی سر جُدا نشد
نیزه فرو که رفت گلوها بزرگ شد
در بین آن همه سرِ بر نیزه روضهی
نیزه به گوش رفتن سقّا بزرگ شد
#مجتبی_صمدی_شهاب
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹️
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7