eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
61 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا بس بود جمعیتم کز خویش می‌دانی مرا در بساط وصل، چشم و لب ندارند اختلاف گر بگریانی دلم را یا بخندانی مرا خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست کاش ای بابا نمی‌بردی به مهمانی مرا چند شب بی‌بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد نیستی دختر مرنج از من نمی‌دانی مرا دختران شام می‌گردند همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا دخترت نازک‌تر از گل هیچ گه نشنیده بود گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش کاش می‌شد باز بر زانوت بنشانی مرا انتظاری مانده روی گونه‌ای پژمرده‌ام می‌توان برداشت با بوسی به آسانی مرا شبنم صبحم، خیالم، خاطرم، شوقم، دلم ارتباطی نیست هرگز با گرانجانی مرا چشم تو هستم، ز غیر من بیا بگذر پدر چشم‌پوشی کن کفن باید بپوشانی مرا محمد سهرابی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بزار قصه یه.mp3
6.8M
سلام الله علیها بند1⃣ بزار قصه ی شام و واست بخونم بابا یه خط روضه از این مصیبت بخونم بابا ولی قبل از اون واسه ی دیدن تو باید دو رکعت نماز زیارت بخونم بابا باید که تیمم کنم اما تو نپرسی ازم واسه چی دخترم نپرسی ازم که نماز و چرا نشسته میخونی مثه مادرم یهودیی شامی مسلمون کوفی یه جوری بدن که نگو و نپرس با دستای سنگین منو عمه هامو یه جوری زدن که نگو و نپرس بند2⃣ می‌خواستم نشونت بدم بازوهامو بابا دور از چشم نامحرما پهلوهامو بابا چه خوب شد که شب اومدی و میتونم راحت نشونت بدم توی خلوت موهامو بابا ببین دست اتیش چه با حوصله موهای منو بافته با معجرم ببین که چه خوشگل شده دخترت بغل کن منو دست بکش رو سرم یه شب توی صحرا یه نامرد موهامو یه جوری کشید که نگو و نپرس بابا دختر تو رو سنگا و خارا یه جوری دوید که نگو و نپرس بند3⃣ از اون شب که رو نی تو رو دیده بودم بابا از این آدما خیلی ترسیده بودم بابا با اینکه تو کوفه به ما بد شد اما تو شام شنیدم چیزایی که نشنیده بودم بابا باباجون بگو خارجی یعنی چی چرا هرجا رفتیم میگفتن به ما میدونی شدم با کیا همسفر میدونی که ماها رو بردن کجا خرابه که خوبه یه جاهایی رفتم با چشم پراب که نگو و نپرس بابا از یتیمی یا حرف کنیزی بابا از شراب که نگو و نپرس شعر و سبک: امیر آهمند انجمن تکیه نوکری مشهد 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
Moghadam-13950812[03].mp3
5.7M
▪️نوکرتم رقیه خاتون ، شاهرگمم میدم براتون▪️ 🎤 سبـک : شـور 🗓مراسم : جلسه هفتگی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه - شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها جانم آمده جانانم آمده مهمانم جا دارد آرزویِ من بر روی دامانم جانم ببین پریشانم مضطر و گریانم تویی تو روبه‌روی من که روضه می‌خوانم بابا بابا چی آوردن به سرت؟! کجا مونده پیکرت؟! تو رو دید و دردشو از یاد برده دخترت بابا بابا رو موهات خاک و دوده دو تا گونه‌َت کبوده یتیمی برای من به خدا خیلی زوده یا اَبَتا مَنِ الّذی اَیتَمَنی یا اَبَتا مَنِ الّذی اَیتَمَنی (۴) آه از... روضه‌یِ جانانه گوشه‌یِ ویرانه با دستِ زخمی‌اَم زدم موی تو را شانه آه از... قصّه‌یِ تنهایی یوسفِ زهرایی تو رفتی و خرابه شد برای ما خانه بابا بابا رفتی و می‌سوخت حرم شکسته بال و پرم جونِ من نپرس چرا... پاره شده معجرم بابا بابا به دستام سلسله بود رو پاهام آبله بود قاتلم قهقهه یِ... خولی و حرمله بود یا اَبَتا مَنِ الّذی اَیتَمَنی یا اَبَتا مَنِ الّذی اَیتَمَنی (۴) 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. کوری چشم یزید و شامیان خیره سر ای پدر جانم پدر گوشه‌ی ویرانه را کردم حسینیه پدر ای پدر جانم پدر جای من را اربعین خالی کنید ای زائران دست حق همراهتان جای من گویید ذکر یاحسین برسر زنان دست حق همراهتان 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
4_5998891452090812659.mp3
2.49M
# بشنوید فایل صوتی # درد دل حضرت رقیه (س) با راس # مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مداح "🎤حاج # با کیفیت صوتی عالی ✅ # پیشنهاد دانلود 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💔 بھ غربَت رقیه(س) بـیـا آقـا!😞 بھ زخم صورت رقیه(س) بـیـا آقـا!😞 ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈ ⇝@faghatkhoda1397 @faghatkhoda1397 ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈
کار بالا در کانال😍😍 های با کمترین قیمت موجود در بازار 😱 مانتو های 60 تومنی 🙄😳 دنیای ارزونی 🔥 زمستانه آغاز شد🔥 🔴از سایز ۳۶ تا ۷۴ داره🔴 https://eitaa.com/joinchat/2527002685C2a9affd914 به سراسر کشور حتی روستاها😇😇
اشعار ناب آیینی
#رنگبندی کار بالا #موجود در کانال😍😍 #مانتو های #پرررررفروش با کمترین قیمت موجود در بازار 😱 مانتو ه
👆 اینم همون کانالیه که همه تو پی‌وی کرده بودین👆👆👆 خدا خیر و برکت بده به کارشون تو این گرونی غوغااا کردن، خودم که از کاراش خیلی 😋😋 شما هم عضو شو خودت ببین چیا داره شوکههه میشی😳😳 و 😎😎😎
علیهاالسلام 🔹خزان محبت🔹 روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من سرگرم گفت و شنود است او با من کوچک من... یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم، ببینید دستان خود حلقه کرده‌ست بر گردن کوچک من می‌خواستم از یتیمی، از غربت خود بنالم دیدم سر خود نهاده‌ست بر دامن کوچک من... در این خزان محبت، دارم دلی داغ‌پرور هفتاد و دو لاله رُسته‌ست از گلشن کوچک من از کربلا تا مدینه گل‌فرش داغ دل ماست با ردّ پایی که مانده‌ست از دشمن کوچک من دنیا چه بی‌اعتبار است در پیش چشمی که دیده‌ست دارالامان جهان را در مأمن کوچک من آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده‌ای را شاخه گلی می‌گذارند بر مدفن کوچک من 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹شب قدر من🔹 امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام... بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام... 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹طفل، بابا، آب🔹 دختری ماند مثل گل ز حسین چهره‌اش داغ باغ نسرین بود جایش آغوش و دامن و بر و دوش بسکه شور آفرین و شیرین بود طفل بود و یتیم گشت و اسیر جای دامان، مکان به ویران داشت ماهِ رویش نبود بی‌پروین ابرِ چشمش همیشه باران داشت... پا پُر از زخم و دست، بی‌جان بود جسم، شب‌گون و چهره، چون مهتاب می‌نشست و به روی صفحۀ خاک مشق می‌کرد، طفل، بابا، آب... چشم خالی ز خواب، شد پُر اشک گشت درگیر، بغض و حنجره‌اش دوخت بر راه دیده و کم‌کم خود به خود بسته شد دو پنجره‌اش گر چه ویرانه در نداشت، به شب بختِ آن طفل، حلقه بر در زد دید، دختر ز پای افتاده‌ست با سر آمد پدر به او سر زد من غذا از کسی نخواسته‌ام گر چه در پیکرم نمانده رمق شوق و امید و عاطفه، گل کرد دست، لرزید و رفت سوی طبق بینِ ناباوری و باور، ماند نکند باز خواب می‌بینم! این همان غنچۀ لب باباست؟ یا سراب است و آب می‌بینم؟... این ملاقات ماه و خورشید است ابرها سوختند و آب شدند بازدید پدر ز دختر بود آب و آیینه بی‌حساب شدند گفت نشکفته غنچه‌ام، امّا لاله در داغ‌ها سهیمم کرد دو لبم یک سخن ندارد بیش کی در این کودکی یتیمم کرد؟ چهره‌ام را چو عمه می‌بوسید گریه می‌کرد و داشت زمزمه‌ای علّتش را نگاه من پرسید گفت خیلی شبیه فاطمه‌ای... یاد داری مدینه موقع خواب دستِ تو بود بالش سر من روی دو پلکِ من دو انگشتت که، بخواب ای عزیز، دختر من... یاد داری که با همین لب‌ها بوسه دادی به روی من هر صبح دست و انگشت‌های پُر مهرت شانه می‌کرد موی من، هر صبح یاد داری که صبح و شب، هرگاه می‌شدی بر نماز، آماده دخترت می‌دوید و می‌دیدی مُهر آورده است و سجّاده... خاطراتی‌ست خواندنی امّا حیف، دفتر، سه برگ دارد و بس سطر آخر خلاصه گشته، بخوان دخترت شوقِ مرگ دارد و بس... 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7