eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
974 ویدیو
43 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ای وارث سلاله ی سائل نوازها ذکرلب تو رونق راز و نیاز ها ای روضه خوان آتش و میخ گداخته از روضهء تو ریخت به رضوان گدازها بااینکه قبلگاه نماز ملائکی درسجده میزدند تورا بی نمازها شیخ الائمه ای وتو را برزمین کشید ابن الربیع طایفه ی حقه بازها اشک تو بود و خنده ی شیطان پرستها حلقه زدند دور تو مشعل به دستها جایی که بود ساکت و خلوت،شلوغ شد یک کوچه باتمامی غربت، شلوغ شد بیت الولای امن جگر گوشهء رسول باموجی از شراره و وحشت،شلوغ شد لبریز از حضور خدا بود خلوتت ابلیس حمله ورشد و دورت، شلوغ شد در،سوخت در میان نفسهای شعله ها کوچه،حیاط،خانه،به نوبت،شلوغ شد اصلا نگه نداشت کسی احترام را در کوچه پابرهنه کشیدند امام را آتش، بجان رسانده کسی را شبیه تو درشعله ها نشانده کسی را شبیه تو درروضه های اشک تویک دست بسته بود دستی که پرورانده کسی را شبیه تو این شهر بد دهان که عبای تورا کشید برخاکها دوانده کسی را شبیه تو یادش نرفته بین همین کوچه های تنگ این ریسمان کشانده کسی راشبیه تو این زخمها که درشریان تو میدود یک گوشه از مصیبت مادرنمیشود خورشید را سیاهی شب بی حجاب برد پیش نگاه خیس جهان باطناب برد میدید خسته ای،به زمین میخوری ولی برزین نشسته بود تورا باشتاب برد ابلیس زاده، رحمت بی حد ومرز را بادستهای بسته به دار العذاب برد بایاد شام شیشه ی بغضت شکسته شد وقتی تورا به مجلس شوم شراب برد تا قبضه کرد جان تو را زهر لعنتی دل کندی از مصایب این شهر لعنتی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهايشان همه در رختخواب ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام شب میلاد دوتا حضرت دلبر باشد شب مستی حلال از لب ساغر باشد اولی حضرت باران بُوَد و عشق خدا دومی آبروی مکتب و جعفر باشد #محمد_حبیب_زاده http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اکرم_صل_الله_علیه_و_آله #امام_جعفر_صادق_علیه_السلام میلاد نبوت و امامت بر اهل وِلا بود مبارک آمد به جهان دو نور دیده این عید خدا بود مبارک #محمد_حبیب_زاده http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو غیر جود نکردی ، ولی جفا کردند چقدر خون به دلت قوم بی حیا کردند تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند کشند آتش و انگار کارشان این است درست با تو شبیه سقیفه تا کردند تو را بدون عبا دست بسته می بردند میان راه ندانم چه با شما کردند چه بی ملاحظه بودند آن سیه دلها مگر رعایت قد خم تورا کردند؟ نصیب تو شده جامی ز زهر،آقا جان چگونه درد غریبی ت را دوا کردند قرار بود تو هم شاه بی حرم باشی تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اي نابترين سرود هستي معناي تمام حق پرستي اي رود هميشه جاري عشق اي علت ماندگاري عشق اي رونق کار و بار دانش سرسبز ترين بهار دانش اي چشمه جاري حقايق مولاي من اي امام صادق دست همگان بود فقيرت ما جمله غلام بو بصيرت کي از در خود مرا براني آقاي وفا و مهرباني آنقدر که خلق و خوت نيکوست دلبسته توست دشمن و دوست افسوس که قلب تو شکستند دستان گره گشات بستند آن دشمن پست بي اصالت حرمت ننهاد سن و سالت بي شال و عبات ظالمانه مي برد کشان کشان زخانه دشنام ز دشمنت شنيدي شبها پي مرکبش دويدي با پاي برهنه بين جاده خصم تو سوار و تو پياده گه لعن بني اميه کردي گه ياد غم رقيه کردي 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تنها نشد ز زهر ستم آب پيکرت يک عمر ريخت آتش اندوه بر سرت هر روز بود روز تو از دود آه ، شب هر لحظه ريخت خون دل از ديده ي ترت آنشب که شعله گشت ز کاشانه ات بلند ياد آمد از شکستن پهلوي مادرت بردند دست بسته ترا چون علي ولي نقش زمين نگشت در خانه همسرت (سيلي نخورد پشت در خانه همسرت) خصمت نگاه داشت سه ساعت به روي پا ديگر نبود بسته دو بازوي خواهرت بودند اهل بيت تو بعد از تو بس عزيز سيلي نزد کسي به گل روي دخترت تيغ ستم سه بار به رويت کشيده شد ديگر نخورد چوب به لبهاي اطهرت اين غم مرا کشد که به شهر مدينه نيست جز بوسه ي نسيم به قبر مطهرت غربت نگر که پشت در بسته ي بقيع صورت نهد به دامن ديوار زائرت در حيرتم چگونه کفن شد جنازه ات چيزي نمانده بود ز اندام لاغرت ميثم گداي توست مرانش ز کوي خويش اي مهر و مه دو خاک نشين سائل درت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود غريب شهرِ خودش نه ، غريب عالم بود چقدر روضة كرب و بلا بپا مي داشت به روي سر در خانه هميشه پرچم بود برای داغ ِ دل بی‌قرار و پر دردش همیشه زمزمة روضه مثل مرهم بود شبي كه در تب آتش بهشت او مي سوخت شكسته قامت و آشفته حال و درهم بود چه شد که در وسط كوچة بني هاشم پر از تلاطم اشكِ مصيبت و غم بود شتاب مركب و آقای قد خمیدة ما ميان كوچه زمين خوردنش مسلم بود غم ِ اسارت و داغ ِ جسارت و غربت چقدر در نظرش كربلا مجسم بود خلاصه لحظة‌ آخر ، زمان تدفينش بساط غسل و بساط كفن فراهم بود کنار پیکر او هر دلِ عزاداری به یادِ بی‌کسی کشتة محرّم بود تنی که غرق به خون مانده بود در گودال سری که بر سر نیزه پناه عالم بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من کیستم حقیقت حق را خزانه ام  بیرون ز مرز فکر و خیال و فسانه ام بنیانگذار مذهب و مسندنشین علم فیض مدام فلسفه عارفانه ام سبط نبى و پور على، نجل فاطمه  الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام آئینه دار نهضت سرخ حسینى ام  چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام بحرالعلوم باب من است و سخا و جود  یک قطره اى بود ز یم بیکرانه ام استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول  پرچم فراز علم به قاف زمانه ام با این همه جلال در این جوّ قیرگون  محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام از یورش شبانه ابن الرّبیع پست  آید به ناله سنگ ز سوز شبانه ام لرزد به سان بید تن اهل بیت من  تا مى کشد ز خانه برون وحشیانه ام آن بى حیا سواره و من با تن ضعیف  پاى پیاده در پى اسبش روانه ام تندى کند که تند برو در بر امیر  کندى اگر کنم بزند تازیانه ام آنان که سوخته اند دَرِ خانه على  آتش زدند از ره کین درب خانه ام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شب ها،خدا خدا می کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می کرد * هر ملک در دل آرزویش بود  بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را* هر زمان دل شکسته تر می شد «فاطمه اشفعی لنا» می خواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه ی تلخ کوچه را می خواند * عاقبت در یکی از آن شب ها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سرسجاده دوره اش کردند * پیرمرد قبیله ی ما را در دل شب،کشان کشان بردند با طنابی که دور دستش بود پشت مرکب،کشان کشان بردند * ناجوانمردهای بی انصاف سن و سالی گذشته از آقا !؟ می شود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را * پابرهنه،بدون عمامه روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده ترین امامم را بی عبا و عصا کجا بردید؟ * نکشیدش،مگر نمی بینید!؟ زانویش ناتوان و خسته شده چقدر گریه کرده او نکند؟ حرمت مادرش شکسته شده * ای سواره،نفس نفس زدنش علت روشن کهن سالی است بسکه آقای ما زمین خورده!؟ در نگاه تو برق خوشحالی است * جگرم تیر می کشد آقا چه بلاهایی آمده به سرت! تو فقط خیزران نخورده ای و شمر و خُولی نبوده دور و برت * به خدا خاک بر دهانم باد شعر آقا کجا و شمر کجا!؟ حرف خُولی چرا وسط آمد؟ سرتان را کسی نبرد آقا؟ * به گمانم شما دلت می خواست شعر را سمت کربلا ببری دل آشفته ی محبان را با خودت پای نیزه ها ببری * شک ندارم شما دلت می خواست بیت ها را پر از سپیده کنی گریه هایت اگر امان بدهد یادی از حنجر بریده کنی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز هم نوبتِ مدینه شد و در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه یِ بنی هاشم خانه ای بین شعله ها می سوخت * نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند * به پَرِ دامنی در این دسته آتشِ چوبِ شعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شَکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت * نفسش بند آمده، نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نبرش * شرم از رنگِ این محاسن کن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده اُستخوانش را * حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزای محسن داشت * حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش * حق بده که به یادِ او انداخت عمه اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ تر بردند * حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلوده اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاک ها بودند * رویِ این کوچه ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود * هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می زدند زینب را تیغ شان مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب را * سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر میزدند زینب را یک نفر در میان گودال و صد نفر میزدند زینب را 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم * نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهايشان همه در رختخواب ها  آتش زدند بر در يك خانه بازهم * حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم * آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم * يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم * بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم * دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم * بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من  چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تویی تجلّی ایمان، امام جعفر صادق تویی پناه یتیمان، امام جعفر صادق دلیل رویش گل‌ها؛ دلیل تابش خورشید دلیل بارش باران، امام جعفر صادق تو فاضلی، تو صبوری، تو صادقی، تو طَهوری نِمود کامل انسان، امام جعفر صادق پرنده با تو غزل‌خوان، قمَر کنار تو تابان ستاره با تو درخشان، امام جعفر صادق درون مکتبتان مالکِ اَنَس زده زانو کنار جابرِ حیّان، امام جعفر صادق چه نام‌های بزرگی، اَبان، مَعاذ، مُفَضَّل هشامِ صاحب برهان، امام جعفر صادق شبیه بحری و شاگردهای مکتب فضلت شبیه لؤلؤ و مرجان، امام جعفر صادق تو نور اهل زمینی، اگرچه عرش نشینی کنار حضرت سبحان، امام جعفر صادق تو مروه‌ای، تو صفایی، تو مشعری، تو مِنایی تویی برادر قرآن، امام جعفر صادق صدا زدند شما را، میان آتش نمرود میان هجمه‌ی طوفان، امام جعفر صادق تو فوق مدح و ثنایی، درون وصف نیایی به وصفتان همه حیران، امام جعفر صادق دوباره ماه عزا شد، دوباره ماتم شوّال دوباره حزن فراوان، امام جعفر صادق به جرم موی سپیدت، تو را محاکمه کردند به جرم نیکی و احسان، امام جعفر صادق تو را بدون قبا، پا برهنه، سرزده بردند شبیه سیّد عریان، امام جعفر صادق پیامبر سپرت شد، میان مجلس منصور همیشه اوست نگهبان، امام جعفر صادق تویی غریب مدینه، که از فراقِ تو آقا بقیع گشته پریشان، امام جعفر صادق شبیه جدّ کریمت، به زهر کین جگرت سوخت به جرمِ ذکر حسن جان، امام‌ جعفر صادق به آب لب نزدی گرچه بر لب تو ترَک بود شبیه ساقی عطشان، امام جعفر صادق از این مصیبت عظمی، زمینیان همه محزون در آسمان همه گریان، امام جعفر صادق تو پر کشیدی و رفتی، پس از وجود عزیزت شدیم بی‌سر و سامان، امام جعفر صادق وصیّت تو نماز است، آه! من چه بگویم ز مکر و حیله‌ی شیطان، امام جعفر صادق به درد عشق تو آقا، خداکند که بمیرم چه احتیاج به درمان؟ امام جعفر صادق 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای پیر خرد طفل دبستان کمالت ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت دیدار الهی به تماشای جمالت خلق دو جهان تشنه دریای زلالت وجه‌الهی و نیست نه پایان نه زوالت وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار * ای گشته صداقت همه جا دور سر تو روییده گل معرفت از خاک در تو شب منتظر زمزمه‌های سحر تو وحی است سراسر سخن چون گهر تو عالم چو کف دست به پیش نظر تو ای چشـم خـدای احـد قــادر دادار * تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره هر روز... نه! هر لحظه بود بر تو هزاره علم تو روان‌بخش کمال است هماره دو مطلع الانوار تو حمران و زراره یک جابر حیان تو و آن همه آثار * چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق چون نور که سر برکشد از سین? آفاق علم تو عیان است در اوراد و در اوراق عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق هارون تو گل داد برون از شرر نار * در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟ با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟ با قطره جود تو به دریا چه نیاز است؟ با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟ با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟ ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار * ای کرسی درس تو تجلای قیامت آویزه گوش همه تا حشر، کلامت نوشیده همه کوثر توحید ز جامت در ملک خدا وحی خداوند، پیامت بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت گویی سخن اوست همه تیغ شرربار * جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست در ملک خدا نور به جز نور شما نیست جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست این است و جز این نیست درست است و خطا نیست درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست آن نهضت پاینده از این درس دهد بار * خلقت، نه فقط خالق منان به تو نازد مؤمن نه، خدا داند ایمان به تو نازد فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد والله قسم شاه شهیدان به تو نازد کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار * تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت بیداد عدو نیمه شب تار تو را کشت گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت هر روز از او شد به تن و جان تو آزار * گه برد سوی قتلگهت پای پیاده گه لب به جسارت به حضور تو گشاده گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده او بر روی تخت و تو سر پای ستاده حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار * ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت صد قافله دل آمده زوار بقیعت مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت هرچند که ویران شده آثار بقیعت باشد که شبی در پی دیدار بقیعت «میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم در دین و علم این همه منصب نداشتیم نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است از قال باقر است از اين قال صادق است * با گوشه نگاه تو زائر درست شد با روضه خوانی تو شعائر درست شد از ذوق توست این همه شاعر درست شد از قطره ای ز علم تو جابر درست شد هرکس بدون توست به محشر معطل است توحید ما طفیلی درس مفضل است * شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟ دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود مثل علی همیشه به چشم تو خار بود پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی * خفاش هاي نمیه شب تار آمدند تو در نماز، در پی پیکار آمدند مانند دزد از سر دیوار آمدند اینگونه در مدینه همه بار آمدند بر روی خاک از نفس افتاده می کشند اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند * در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت آتش گرفته است دري در برابرت اما نبود پشت در خانه همسرت پیچیده است ناله "ای وای مادر"ت این حال و روز و صحنه برای تو آشناست در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست * در کوچه دست بسته... علی بود و فاطمه تنها ، غریب، خسته... علی بود و فاطمه در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه آنكه فرشته بود پي هم نشيني اش آمد به گوش ناله فضه خذینی اش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با غلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست * نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم * باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد * در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود * دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم * کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حُرمت موی سپید تو شکسته‌ست، قبول تو یداللهی و دستان تو بسته‌ست، قبول باز هم شکر! به عمامه‌ی تو دست نخورد حرف غارت نشد و جامه‌ی تو دست نخورد... 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7