eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼﷽🌼 ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ بر یاس سه ساله شِبــه زهـرا صــلوات بر عشق حسیــن و جان سـقا صـلوات در روز تــولـــدش دمـــادم بفـرست بر بــاب حـوائـج گـل طـاهـا صــلوات ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ محبــوبهٔ حـق، روح منــاجات رسید دریــای کــرم، قبــلهٔ حـاجـات رسید چشم و دل صاحب الزمان روشن باد دُردانـه تــرین عمـــهٔ ســـادات رسید ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ بر شـــامِ مدینــه، نور مهتـــاب آمد آن گنــــج نهـــان، گوهـر نایاب آمد با زمزمـه در عرش، ملائک، همگـی گفتنـــــد کــه دردانــهٔ اربـاب آمد ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ زهرای سه ساله، جلوه‌ای از یاس است هر دانهٔ اشک چشـم او المـاس است محبـــوب دل حضــرت ارباب است و هم زینت دوش حضـرت عباس است ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا) 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❃﷽❃ دختـــری از تبـــــار کــوثـــرهـا اعتبـــــار تمـــــام گــوهـــرهـــا آسمــانی ترین ستــارهٔ عشـــق ســورهٔ نــور ، بیـــن اختــــرها دختــری بـا شکـــوه زهـــرایی عشـــق بابا در اوج شیـــدایی بعد از او باب شد که بنویسند قصــــهٔ دختــــران بــابــایی صــــورتی مــاه و دلربــا دارد در دلــش شــور نینــــوا دارد رسم باب الحوائجی در اوست دستهـــایی گـــره گشــــا دارد اعتبــار دمشـق و عشاق است نام او جلـوه گر در آفاق است سفره داری که با کرامت خود صاحب بابهـــای انفــاق است صـبر ، زانو زده به رسـم ادب پیش پای چنیــن شکیبـــایی خــادمِ کمتـــرین درگاهـــش مهتــری مثــل حــاتم طــایی بارگاهــش بهشــتی و والاست مایهٔ رشـک جنــــت الاعلاست گنج پنهــان شــام ویران است اشک پیدای چشم او دریاست فـــرق دارد رقیــــهٔ زهــــرا با تمام ســه ســاله های جهان خون دل خورده اند از داغش یاسمــن ها و لاله های جهــان خاک درگاه او شدن فخر است او که بر ما گشـــوده باب کرم با عنــایات و ذره پــروری اش "کیمیا" می شود غبـــار حـرم ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ‌ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ دختـــری از تبـــــار کــوثـــرهـا اعتبـــــار تمـــــام گــوهـــرهـــا آسمــانی ترین ستــارهٔ عشـــق ســورهٔ نــور ، بیـــن اختــــرها دختــری بـا شکـــوه زهـــرایی عشـــق بابا در اوج شیـــدایی بعد از او باب شد که بنویسند قصــــهٔ دختــــران بــابــایی صــــورتی مــاه و دلربــا دارد در دلــش شــور نینــــوا دارد رسم باب الحوائجی در اوست دستهـــایی گـــره گشــــا دارد اعتبــار دمشـق و عشاق است نام او جلـوه گر در آفاق است سفره داری که با کرامت خود صاحب بابهـــای انفــاق است صـبر ، زانو زده به رسـم ادب پیش پای چنیــن شکیبـــایی خــادمِ کمتـــرین درگاهـــش مهتــری مثــل حــاتم طــایی بارگاهــش بهشــتی و والاست مایهٔ رشـک جنــــت الاعلاست گنج پنهــان شــام ویران است اشک پیدای چشم او دریاست فـــرق دارد رقیــــهٔ زهــــرا با تمام ســه ســاله های جهان خون دل خورده اند از داغش یاسمــن ها و لاله های جهــان خاک درگاه او شدن فخر است او که بر ما گشـــوده باب کرم با عنــایات و ذره پــروری اش "کیمیا" می شود غبـــار حـرم ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ‌ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حق خواسته که دست عطا داشته باشی بالا بنشینی و گدا داشته باشی والله که حق است که در جمع بزرگان بالای سر عمّه تو جا داشته باشی رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم ای کاش برایم تو غذا داشته باشی تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی باید حرمی نزد خدا داشته باشی از آن همه شهزاده ی ارباب تو باید مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی محتاج نباشی که عصا داشته باشی تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت فرماندهی کل قوا داشته باشی پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف... ....در بین حسینیه ما داشته باشی استادعلی اکبر لطیفیان 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دنبال زینب می‌دود پای پیاده از ترس دشمن لرزشی در پای دارد تاول زده پای نحیف کوچک او خاری به پا و بر لبش «ای وای» دارد رویش کبود از سیلی و دلتنگ باباست بغضی گلوی نازکش را می‌فشارد آهسته بر گوشش که دردی سخت دارد از ترس دشمن دست خود را می‌گذارد بُعد مسافت! پای زخمی! جای سیلی!! دیگر رمق در تن برایش هیچ مانده؟! دیگر برای طعنه‌ و دشنام شامی جایی میان قلب پرخونش نمانده! هق‌هق امانش را بریده در خرابه حتی صدایش خواب از دشمن ربوده است از کودکی آغوش او گهواره‌اش بود اینقدر دوری از پدر اصلا نبوده است! اینبار بابا سر به دامان رقیه است چشمش به چشمان پدر ناگاه افتاد سر گوشه‌ای افتاد و دختر ناله‌ای زد دیگر رقیه از دهانش «آه» افتاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دختر با سر بریده تکلم میکند.... سلام قرار قلبم سلام عزیز جونم رسیدنت بخیره بابای مهربونم اومدی تو خرابه یه ذره جون بگیرم وضع سرت خرابه الهی من بمیرم دیگه نزاری بری دق میکنم جون تو دیدم که چوب چکار کرد با لب و دندون تو میبینی که شکستم میبینی که خمیدم چون این روزا همیشه سر بریده دیدم خونه ی خاکی من از دل دشت بهتره دامن سوخته بابا از نی و طشت بهتره تو بغلم بابایی امن سرشکسته چقد به دادت رسید عمه با دست بسته تو آغوش باباشون بگو بخندی دارن دخترا هم سن من موی بلندی دارن فک نکنم تا سحر درد دلام تموم شه نمیگم از کنیزی ‌ باید بابایی روم شه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اولای این سفر ، خاطره هاش تو ذهنمه روی شونه ی عمو بازی می کردم یادته؟ کنار محمل ما میومدی توی مسیر هی میگفتی دور دخترم بگردم یادته؟ چادرِ نمازی که خودت خریدی برا من پیرهن گلدارم و ، النگوهامو یادته موهای بلندمو اون روزا که نسوخته بود شونه میزدی برام، گل موهامو یادته حالا اومدی تو ویرونه ، اونم این دل شب باید این تلخی دوری رو برام عسل کنی جای این سکوتی که رقیه رو پیر میکنه خوبه که دستاتو وا کنی، منو بغل کنی من سرشکسته تو ، هزار تا بوسه میزنم به همه نشون میدم ، میگم که بابای منه بغل من بابایی ، از سر نیزه بهتره اینجا هیشکی تو رو با سنگ و عصا نمی زنه نفسم در نمیاد بخوام باهات حرف بزنم تو چشات زل میزنم ، تو درد و از چشام بخون میبینی چی مونده از دختر دردونه ی تو لکنت زبون و چند تا تیکه پوست رو استخون راستی بابا تو بگو، از اون شب تنور بگو دلم و آروم کن و، اسم منو صدا بزن دوباره رفتی رو نیزه به عمو بگو بیا یه سیلی تو صورت این زجر بی حیا بزن بابای قشنگ من ، قربون این زخم لبات نمیخوای به داد من ،تو این غریبی برسی نمیزارم دیگه از تو بغلم جایی بری تو فقط مال منی ،نمیدمت به هیچ کسی آخرای عمرمه برام دعا کن بابایی گفتم از لبات و یادم اومد از بزم شراب یکی گفت "اُسکتی یا جاریه" و دلم گرفت اونجا که دستای ما رو بسته بودن با طناب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
_گفتگو با عمه زینب در دل خرابه زمین به آسمون بره،یا آسمون بیاد زمین آروم نمیگیرم دیگه،بابائی مو‌میخوام‌ همین شبای دوری از بابا تا سحر هق هق میکنم اگه نیاد تو بغلم ،نمی خوابم، دق می کنم تو شاهدی که دخترا، زبون درازی میکنن خسته میشن، از سر لج دوباره بازی میکنن دست همو میگیرن و‌ می پرن و تاب میخورن اَدامو در میارن و با قد خم آب میخورن گرسنمه تو‌ جمعشون ، از غذای لذیذ میگن از عمو‌دورم که بهم ،خارجی و‌کنیز میگن معجرِ روی سرمو ، یه مرد پرغرور کشید نمیدادم گوشواره مو، یکی اومد به زور کشید لاله ی گوشمو ببین ، خونی که لخته بسته و شبیه مادرت شدم پهلویی که شکسته و میبینی روضه خون شدم ، گریه کنم رو‌نیزه هاس تسبیح این شبای من ، بابا بابا بابا باباس به شوق دیدنش شب سردو تحمل میکنم موهای سوخته مو ببند،دردو تحمل میکنم دندونای شکستمو یه جوری پنهون میکنم یه فکری هم برای این لبای پر خون میکنم ولی بگو جلو بابام قد خم و‌چکار کنم؟ زخم سرم ، تاول پام‌، این ورم و چکار کنم؟ تو هم دیگه نمی شنوی صدای آه و ناله رو دردسرت شدم ببخش،حلال کن این سه ساله رو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه دلخوش شده‌ایم از همه دنیا به رقیه هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه شد آینه‌ی حضرت زهرا و رسیده‌ست ارثیه از او أم أبیها به رقیه از بس که گرفتند شفا از حرم او باید که بگویند مسیحا به رقیه تا اینکه گره واشود از کار خلایق باید که قسم داد خدا را به رقیه مانند رکابی که دلش بند نگین است دلبسته شده شانه‌ی سقا به رقیه او جان خودش را سر عشقش به پدر داد دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه آشفته شده بعد عمو خواب رقیه یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند حاشا که کسی داد تسلا به رقیه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای سایه ی روی سرم ، با سر رسیدی... امشب به مهمانی این دختر رسیدی تو که به ویرانه،صفا دادی عزیزم... از نیزه چندین دفعه افتادی عزیزم؟ ای که شبیه قرص ماهی ، میدرخشی شانه نشد موی سرم ، بابا ببخشی حتما خبر داری که ابرویم شکسته.. از ضربه ای ناجور ،پهلویم شکسته... با چشم تارم زخم هایت را که دیدم یک کربلا را در میان دل کشیدم دردانه ت کنج خرابه نیمه جان است ترتیب دندان های من ،یک در میان است دیدم‌پس از تو ، بغض قوم بی حیا را بزم شراب و ازدحام کوچه ها را از من‌گرفته معجرم را مردکی پست بابا کشید موی سرم را مردکی پست لبخند دختر ها زند آتش به جانم دق میکنم‌آخر از این لکنت زبانم دانی که چهل منزل چه غمهایی کشیدم.. من را ببر به حرمت موی سپیدم... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای سایه ی روی سرم ، با سر رسیدی... امشب به مهمانی این دختر رسیدی تو که به ویرانه،صفا دادی عزیزم... از نیزه چندین دفعه افتادی عزیزم؟ ای که شبیه قرص ماهی ، میدرخشی شانه نشد موی سرم ، بابا ببخشی حتما خبر داری که ابرویم شکسته.. از ضربه ای ناجور ،پهلویم شکسته... با چشم تارم زخم هایت را که دیدم یک کربلا را در میان دل کشیدم دردانه ت کنج خرابه نیمه جان است ترتیب دندان های من ،یک در میان است دیدم‌پس از تو ، بغض قوم بی حیا را بزم شراب و ازدحام کوچه ها را از من‌گرفته معجرم را مردکی پست بابا کشید موی سرم را مردکی پست لبخند دختر ها زند آتش به جانم دق میکنم‌آخر از این لکنت زبانم دانی که چهل منزل چه غمهایی کشیدم.. من را ببر به حرمت موی سپیدم... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تکلم سر بریده با دختر سه ساله ... خودتی دختر خوبم؟ خودتی ماه قشنگم بمونم رو دامن تو بابایی خسته ی جنگم نخوری غصه عزیزم این روزا میگذره زودی من رو بردن توی آفتاب تو چرا بابا کبودی موهای سرت چ نازه همه جوره مثل ماهی شبیه مادرمی تو من فدات بشم الهی میشه لالایی بخونی که منم یه کم بخوابم تو‌خودت خبر داری که زخمی! بزم شرابم این شب آخره بابا شب آهه شب درده نبینم که عشق بابا تو خرابه خونه کرده منو‌میبخشی رقیه؟ میدونم که زجر کشیدی میدونم که سخته بابا سرمو رو نیزه دیدی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7