🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
_______________
#قاسم_بن_الحسن
چون بود انتخاب تو احلی من العسل
شد مرگ در حساب تو احلی من العسل
پرسید: از شهادت؟ و گفتی که: ای عمو
مرگ است در رکاب تو احلی من العسل
ای صاحب رساله مستی ، نوشته در
هر صفحه از کتاب تو احلی من العسل
می خواستی که شاعر کرب و بلا شوی
این گونه شد خطاب تو احلی من العسل
با دیدن تو طعم دهان ها عوض شده است
پس روی در نقاب تو احلی من العسل
ما نیز مست جام تو هستیم تا ابد
ای مزه ی شراب تو احلی من العسل
روزی اگر بقیع شود صاحب حرم
خواهد شد اسم باب تو احلی من العسل
در پاسخ سوال تو شد مرگ رو سیاه
وقتی که شد جواب تو احلی من العسل
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
_______________________
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___________________
#قاسم_بن_الحسن
تویی که از همه خوبان جدایی
چرا- چون نخلِ باغِ مجتبایی
پدر را گر کنارِ خود ندیدی
ولی دامانِ نجمه پروریدی
فدای سایه ی لطفِ عمویت
چو نوری بعدِ بابا بوده رویت
تو داری محرمی چون عمه زینب
به سینه مهرِ تو دارد لبالب
تو جویی از عسل داری به کامت
خوش آن صهبای عشق افتاده نامت
بوَد پشتِ عمو گرم از وجودت
سرِ ماه و ستاره در سجودت
خرامان می روی ای ماهِ پاره
به وجد آمد جهان از این نظاره
صفِ کرببلا جانا چه کردی؟
که ثابت کرده ای آن شیر مردی
در آن لحظه که تو افتادی بر خاک
شده سیلِ خلایق جامه در چاک
بهارِ عمرِ تو غم بود و کوتاه
سرت بر دامنِ دشتی پُر از آه
نگنجد شعر تو در فهمِ خادم
فدای رویت ای شهزاده قاسم
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
______________________________
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
_______________
#قاسم_بن_الحسن
چقدر شهد عسل میچکد زلبهایت
چو موم گشته تنت درهم است سیمایت
از این حرارت در عمق سینه ات پیداست
چه کرده است سم اسب با سراپایت
یتیم دیده و لشگر نوازشت کردند
من امدم به کنار تو جای بابایت
کنار پیکرتو آه میکشم قاسم
رسد شکسته شکسته صدای آوایت
به هر کجای تنت دست میبرم خرد است
چگونه نجمه نگرید به قدو بالایت
چقدر زود رسیدی به ارزوی دلت
مبارک است عزیزم وصال زیبایت
🔸شاعر:
#محمدجواد_مطیع_ها
__________________________
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
_______________________
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
نبار بارون که من بارونم امشب
پریشونم ، پریشون خونم امشب
بیا آقا بیا دورت بگردم
به دنبالِ تو سرگردونم امشب
تو این روضه گرفته ریشم آقا
بیا اینجا کمی اَبریشَم آقا
یکم از تشنگی تو سهم من کن
بخون روضه بزن آتیشم اقا
ببین ساز فراقت کوک کوکه
غم تو حاصلش سیروسلوکه
اگه می دیدمت می دیدم ازغم
روپیشونیت پراز چین وچروکه
من و تو این عزاها طاهرم کن
رسیدم جان زهرا طاهرم کن
بزاردعاشق بشم از تو بخونم
منو مانندِ باباطاهرم کن
بزار از درد تنهایی بخونم
از این صبر و شکیبایی بخونم
گمونم پیش گهواره نشستی
بزار امشب که لالایی بخونم
اگه عباس هم بازوش زمین خورد
اگه باضربهای اَبروش زمین خورد
اینا سخته ولی نه سختر از این
که آقام رو زد اما روش زمین خورد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
_______________________
#حضرت_علی_اصغر
به کف چون جان گرفتم تا کنم تقدیم جانانت
گلویت را سپر کن تا بگیرم پیش پیکانت
ذبیح من مبادا گوسفند از آسمان آید
مهیّا شو که سازم در منای دوست قربانت
ز بی آبی نمانده در دو چشمت قطرۀ اشکی
که تر گردد لب خشکیده ات از چشم گریانت
نه ناله می زنی نه دست و پا نه اشک می ریزی
مزن آتش مرا این قدر با لب های خندانت
نگوئی کس نشد همبازی ات بر گرد گهواره
شرار تشنگی تا صبح، بازی کرد با جانت
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_____________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود
یعنی عمو برای تو بابا نمی شود
ای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریه ی زنها نمی شود
تا جان نداده مادرت از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمی شود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمی شود
باور نمی کنم چه به روزت رسیده است
اینقدر تکه سنگ که یکجا نمی شود
تقصیر استخوان سر راه مانده است
راه نفس گمان نکنم ، وا نمی شود
این نعل های تازه چه کردند با تنت
عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود
بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین
قدت شبیه قامت سقا شده ببین
مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده
دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند
پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده
از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار
حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده
با من بگو به دست که افتاده کاکلت
این طور موی پر شکنت زیر و رو شده
از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته
از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده
انگار جای فاصله ها پر نمی شود
از بس تمامی بدنت زیر و رو شده
حسن لطفی
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی
چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم
بس که ازجسم توبااسب همه ردشده اند
همچنان قامت عباس تنت می بینم
قاسمم درهمه ی دشت توتقسیم شدی
به روی نعل کمی از بدنت می بینم
(محمود اسدی)شائق
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
ای ماه خون گرفته عمو مضطرت شده
مثل تن علی دل من پرپرت شده
تا گرد و خاک بر سر جسمت بلند شد
گفتم خدا به خیر کند محشرت شده
رفته فرو تنت به دل خاک ها چرا
پا خورده ای مگر که زمین بسترت شده
چشمت زدند چشم پلیدان این سپاه
که لخته خون عذار رُخ انورت شده
داماد سنگ خوردهء من سر بلند کن
که نو عروس تو نگران خاطرت شده
پا بر زمین مکش که مرا میزنی زمین
بنگر مُقلّدم که چه با رهبرت شده
خوردی عسل ولی ز لبت چکّه میکند
از بسکه پُر ترک لب تو، ساغرت شده
ایکاش با زِره تو به میدان می آمدی
تا لِه نمیشدی چه به این پیکرت شده
چشمت به لب رسیده چه خاکی به سر کنم
چه دلخراش چهرهء خوش منظرت شده
گیسوی تو کنار تنت ریخته زمین
سر پنجه ها مگر که شکنجه گرت شده
مانند مادرم شده خُرد استخوان تو
این ارث کوچه سهم تو از کوثرت شده
تو درد میکشی و دلم تیر میکشد
دردِ جناق وا شده درد سرت شده
در زیر نعل ها بدنت قد کشیده است
مثل عموی خود شده ای باورت شده؟
مجتبی صمدی شهاب
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
به فدای سر گیسوی علی اصغر تو
خم شدی که تا مرا تنگ در آغوش کشی
قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو
نذر کردم همه دشت پر از من بشود
تا ببینی شدهام مثل علی اکبر تو
پیش پای تو به هم ریخته سر تا پایم
تا که درهم بخرد جنس مرا مادر تو
غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم
به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو
استخوانهای تنم از غم تو خرد شده
تکهتکه شدم از غصه انگشتر تو
سینهام تاب ندارد که عمو گریه کند
حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو
ای عمو گریه مکن! آه مکش! اشک مریز
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
🔸شاعر:
#حسین_صیامی
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد
دردست عقیق یمنی داشته باشد
گرمیل به قربان شدنی داشته باشد
بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد
این جذبه عشق است که ردکردمت اینجا
ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا
تو فرق نداري به خدا با پسرخویش
اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش
خوب است نقابی بزنی برقمرخویش
تا قوم زمینت نزند با نظرخویش
آخر تو شبیه حسنی،حرز بیانداز
تو یوسف صحراي منی،حرزبیانداز
ماه از روي چون ماه تو وامانده دهانش
زلف تو پریشان شد و دادند تکانش
حق دارد عمو این همه باشد نگرانش
این ازرق شامی و تمام پسرانش
کوچکتر از آنند به جنگ تو بیایند
گرجنگ بیایند به چنگ تو میایند
زن ها چقدر موي پریشان تو کردند
از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند
وقتی که نظر بر قد طوفان تو کردند...
وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند
گفتند:نبردش چه نبردي است ماشالله
این طفل حسن زاده چه مردي است ماشالله
بالاي فرس بودي و بانگ جرس افتاد
بانگ جرس افتاد و به رویت فرس افتاد
از هرطرفی بال و پرت در قفس افتاد
سینه ت که صداکرد، عمو از نفس افتاد
از زندگی ات آه، تو را سیرنکرده؟
چیزي وسط سینه ي تو گیرنکرده؟
میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد
آئینه جنگیدن مرد جملت کرد
آنقدرعسل گفتی و مثل عسلت کرد
با زحمت بسیارعمویت بغلت کرد
از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد
اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد
دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست
خوبی ضریح تو به این است جدا نیست
برگیسوي تو خون جبین است،حنا نیست
نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست
باید که کفن پوش بلندت بنمایم
آغوش به آغوش بلندت بنمایم
یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر
آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟
تا پا مکشی روي زمین...جان برادر
از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر
جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست
تو میروي ازدست ،عمو می رود از دست
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
بعدِ تو این حرمِ مرثیهخوان را چهکنم
یا تنی مانده به شنهای روان را چهکنم
میوزد آهِ من و خش خش تو میآید
اینهمه دور و برم برگِخزان را چهکنم
نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
آه این را چهکنم وای که آن را چهکنم
نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
پیش زهرا بدنی بی ضربان را چهکنم
از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چهکنم
تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
این زمین خورده ترین مرد جهان را چهکنم
فکرم این بود عصا میشود اکبر که نشد
بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چهکنم
نامنظم زدنِ قلب مرا میبینی
نامنظم شدنت برده توان را ، چهکنم
پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
زخم چشمت چهکنم زخمِ زبان را چهکنم
اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد
گیرم این سینه شود خوب دهان را چهکنم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو
خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت
این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم
در إزای سیزده جام بلایی که زدی
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
-
بی قرار است و کار پیچیده
چشم هایش شبیه باران است
اذن میدان نمی دهد آقا
بر لبش ذکر یا حسن جان است
-
پیش پایش سری خم آورده
بوسه زد ابتدا به دست عمو
ادب از چشم هاش می بارید
ساقی ارباب و اوست مست عمو
-
از زمین چشم بر نمی دارد
اشک هایش به روی گونه چکید
قاصد نامه ی پدر شده است
تا عمو دید..نامه را بوئید
-
چه نوشته است؟بسم رب العشق
ای برادر!فدای تشنگی ات
نیستم من عزیز جانِ حسن
که دهم جان برای تشنگی ات
-
پسرم مثل اکبرت باشد
پر و بالی بده غزال مرا
قول داده برات می میرد
کرده راحت دگر خیال مرا
-
نامه را خواند دیده گریان شد
خواهر خسته را مشوش کرد
چندباری حسین وقت وداع
با گل باغ مجتبی غش کرد
-
حسن عازم شده است بر میدان
تا بگیرد تقاص اکبر را
به سر عمامه ی پدر دارد
همرهش داشت حرز مادر را
-
مرگ در پیش چشم این آهو
مثل قند است..مثل شهد عسل
رجزی خواند و دشت شد ساکت
فانا بن الحسن..امیر جمل
-
هر که آمد به روی خاک افتاد
بچه شیر حسن چه غوغا کرد
پسرانِ امیر شامی را
بهر قعر درک مهیا کرد
-
بچه هایش شدند بازیچه
هدف اصلی اش پدر باشد
گفت با او که پهلوان پنبه
حیف اگر بر تن تو سر باشد
-
ای بنازم به ناز شست حسن
ضربه ای زد دوتا شد آن ملعون
تا بیاید به خود چه شد،فهمید
سرش از تن جدا شد آن ملعون
-
چند لحظه بعد اما آه
دوره اش کرد لشکر کوفه
شاخ شمشاد خیمه ها افتاد
خاک کرب و بلا سر کوفه
-
مادری بود و مادری شده است
قصه ی او شبیه زهرا شد
چه گریزی زده به عاشورا
کوچه ای بهر کشتنش وا شد
-
هرکه آمد عسل چشید از او
غزل خیمه ها قصیده شده
چشم نجمه به قد او روشن
چقدر قاسمش کشیده شده
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#زمینه
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
زمينه شهادت حضرت قاسم صلوات الله عليه محرم ١٤٠٣
گريه نكن قاسمِ من
نبينم اشك ميريزي مادر
زانوي غم بغل نگير
داري از غصه ميشي پرپر
غصه نخور فدات بشم
توام به ميدون ميري آخر
عزيزِ مادر….
اشكاتو
ديگه پاكن جانِ حسن
دلخونم
نكن اي تازه دامادِ من
اصلا با
عموت خودم حرف ميزنم
پاشو اون
لباسِ بابا رو كن به تن
گريونم
خدا رو شكر ديدم دوماديتو
گريونم
كه عروست ميميره بي تو ٢
گريونم….
واويلا ، امون اي دل امون اي دل
چقدر مثل بابات شدي
عمو توواين دمه آخري
باشه برو عمو ولي
كجا ميخواي بي زره بري
تموم ترس من اينه
كه از تو نمونه پيكري
عزيزِ جوونم…
ميترسم
كه عمو داغتو ببينم
ميترسم
كنارِ نعشت بشينم
ميترسم
شبيه اكبرم بشي و
با گريه
تو رو هم توو عبا بچينم
ميــميـــرم ، با خس خس نفس زدنت
ميــميـــرم ، تا زيره نعل ميره بدنت
ميــميـــرم ، تا نيزه ميزنن دهنت
واويلا…
واويلا ، امون اي دل امون اي دل
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7