eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم قرار بود از این چشمه آب برداریم نه این که تشنه شویم و سراب برداریم قرار بود از این سفرۀ پر از برکت برای مسأله هامان جواب برداریم قرار بود اگر ابر تیره را کشتیم همه برابر از این آفتاب برداریم بنا نبود که از باغ لاله ها تنها برای زینت دیوار، قاب برداریم بنا نبود که از پایمال گل هامان برای منفعت خود گلاب برداریم بنا نبود به بیراهه ها کشانده شویم به سمت مرگ و تباهی شتاب برداریم چه شد که محو نفاق هزار چهره شدیم؟ قرار بود که از آن نقاب برداریم! یقین از این شب تاریک وتار می گذریم اگر قدم به سوی آفتاب برداریم کجاست آن هیجان، آن شکوه، آن غیرت؟ مباد دست از این انقلاب برداریم ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پرچم مطاف حلقه‌ی حیران باد بود خورشید، شمع گنبد شمس‌المراد بود پیچیده بود عطر تلاوت میان صحن نزدیک "الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلاد" بود مردی تکیده قامت و رنجور و بی رمق در گوشه‌ی ورودی باب‌الجواد بود پای برهنه دست ادب روی سینه داشت آشفته گرچه بود، چه با اعتقاد بود اذن دخول خواند و به گریه سلام داد سرتاسر رواق دلش اعتماد بود یک کاسه آب خورد و پس از ذکر یاحسین لب‌هاش غرق لعن بر اِبنِ زیاد بود از صحن‌ها گذشت و دلش انقلاب شد در سینه‌اش تلاطم یک رویداد بود در های و هوی پنجره فولاد خواب رفت پر پیچ و تاب، خواب که نه گردباد بود بیدار شد خراب و خمار و پر اضطراب ساعت حدود پنج و شش بامداد بود برخاست خالی از رمق اما پر از امید عکسی گرفت محکم و لرزان به یادبود مردی که جا گذاشت خودش را میان صحن در گوشه‌ی خروجی باب‌الجواد بود... ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید ریالی از حق التولیه آستان قدس برنداشت (ساخت درمانگاه با حق التولیه‌ی آقای رئیسی در آستان قدس) جز شهادت سهمت از این سفره‌ی رنگین نبود عاقبت رندانه سهم خویش را برداشتی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک لحظه هم از غیب، نگاه تو جدا نیست این دانش بی حد مگر از سوی خدا نیست در محضر تو پاسخ هر عالم و عارف جز آیه‌ی《سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا...》نیست هر تیر نگاهت به هدف می‌خورد آری در ترکش چشمان تو یک تیر خطا نیست از لطف احادیث و تفاسیر بلندت در دین خدا تا به ابد شبهه روا نیست تا اینکه سلامی برساند به تو از عشق جابر همه‌ی عمر دلش در نگرانی ست یک عمر گذشته‌ست ولی خاطر پاکت یک لحظه جدا از سفر کرب و بلا نیست هنگام اذان است و چه رؤیای قشنگی در صحن تو اینقدر شلوغ است که جا نیست ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🚩 شاهراه یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هربار که از زندگی دلگیر می‌شم دلتنگیامو با خودم تا قم میارم از رزقی که بی‌بی بهم داده دوباره واسه تموم کفترا گندم میارم واسه منِ دلخسته از دوره زمونه اینجا پناه خستگی‌هامه همیشه اینجا شبیه خونه‌ی امنه واسه من یادآور دلبستگی‌هامه همیشه تا گنبد و گلدسته رو می‌بینم انگار اصلاً تموم خواسته‌م از یاد میره لبهام گرم خوندن اذن دخوله روحم‌ تا اوج پرچمش با باد میره گنبد میون گریه‌ی من تار می‌شه اما مگه از دیدن اون سیر می‌شم؟ با هر قدم یادم میره تنهاییامو وقتی توو صحن آینه تکثیر می‌شم صحن عتیق و نو برام فرقی نداره اینجا دعای من همیشه مستجابه وقت زیارت زیر و رو میشه دل من خاصیت اینجا هنوزم انقلابه هربار تا اینجا میارم حاجتامو بااینکه خونه‌م خیلی از این شهر دوره با این همه گیر و گرفتاری که دارم این بار تنها حاجتم اما ظهوره ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 شکوه مادری چه عزتی‌ست عروس ابوتراب شدن برای خدمت این خانه انتخاب شدن شکوه مادری خانه‌‌ی بنی‌الزّهرا نصیب شیرزنی از بنی‌کلاب شدن تو آسمانی و ماه و ستاره پروردی برای ذوب در آغوش آفتاب شدن چه آتشی به دلت بود از غم حَسَنین؟ که شعله‌ور شدی از فاطمه خطاب شدن تو یاد چار پسر داده‌ای به پای حسین میان معرکه در خون خود خضاب شدن تو یاد دادی اباالفضل را سراسیمه برای حاجت این خاندان جواب شدن برای حضرت مولا چنین سپر بودن برای زینب کبری چنان رکاب شدن برای تشنگی کودکان ‌خروشیدن به پای مشک تهی قطره قطره آب شدن هزار مرتبه جان داده‌ای پس از عباس به وقت خیره به دلتنگی رباب شدن اگر تو مادر باب‌الحوائجی بانو! مباد از در این آستان جواب شدن دوباره سفره‌ی اُم‌ّالبنین‌مان پهن است و حاجت است و یقینِ به مستجاب شدن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حرم ندارد و دل در غمش مقیم‌تر است کسی که رأفتش از آسمان عظیم‌تر است اگرچه جمله کریم‌اند و شهره در کرم‌اند در این سلاله یکی از همه کریم‌تر است علی که رفت همه کوفه شد یتیم، ولی  میان کوفه حسن از همه یتیم‌تر است تو صلح کردی و بی‌غیرتان نفهمیدند که راه صلح تو از جنگ، مستقیم‌تر است به لطف صلح تو تا کربلا رسید حسین قسم به نام خدایی که خود علیم‌تر است دعا کن این جمعه آخرین "ولی" برسد که حال دنیا از هر زمان وخیم‌تر است ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هربار که از زندگی دلگیر می‌شم دلتنگیامو با خودم تا قم میارم از رزقی که بی‌بی بهم داده دوباره واسه تموم کفترا گندم میارم واسه منِ دلخسته از دوره زمونه اینجا پناه خستگی‌هامه همیشه اینجا شبیه خونه‌ی امنه واسه من یادآور دلبستگی‌هامه همیشه تا گنبد و گلدسته رو می‌بینم انگار اصلاً تموم خواسته‌م از یاد میره لبهام گرم خوندن اذن دخوله روحم‌ تا اوج پرچمش با باد میره گنبد میون گریه‌ی من تار می‌شه اما مگه از دیدن اون سیر می‌شم؟ با هر قدم یادم میره تنهاییامو وقتی توو صحن آینه تکثیر می‌شم صحن عتیق و نو برام فرقی نداره اینجا دعای من همیشه مستجابه وقت زیارت زیر و رو میشه دل من خاصیت اینجا هنوزم انقلابه هربار تا اینجا میارم حاجتامو بااینکه خونه‌م خیلی از این شهر دوره با این همه گیر و گرفتاری که دارم این بار تنها حاجتم اما ظهوره ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ی این روزا کارم اینه که با اشک خاطرات تو رو مرور کنم از کنار عمودِ توو عکسا بکشم آهی و عبور کنم زائرای توو جاده رو هرروز می‌بینم از توو قاب تِلْویزیون می‌زنم هی به سینه با حسرت یه چِشَم اشکه و یه چشمم خون این سزای کدوم گناه منه؟ این روزا خیلی توو سرم جنگه اصلا امسال یجور دیگه دلم واسه‌ مشّایه تا حرم تنگه دوری از تو اَمونم‌و برده من کجا و غم فراق کجا؟ از توو خونه‌ سلام می‌دم اما خونه‌ی من کجا عراق کجا؟ باشه امسال کربلا نمیام ولی از این فراق می‌میرم اشتیاق تو رو چیکار کنم؟ که از این اشتیاق می‌میرم خودمو توی جاده می‌دیدم که بازم اومدم پیاده‌روی وقتی اون زائر عراقی گفت من به یادت قدم زدم اخوی گرچه بغضی که توو گلومونه حسرت رفتنِ دوباره‌ی ماست من دلم روشنه که حاج‌قاسم اربعین نائب‌الزیاره‌ی ماست ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره‌ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می‌روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می‌رسد این سیل جمعیت، به کثرت نه قدم‌هامان تکان داده‌ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق است، آری! پول و قدرت نه به جانم‌ می‌خرم دشواری این راه را هرسال توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه به غیر از نصرت و آمادگی در کوله‌بارم نیست به قصد جان‌فشانی می‌روم، تنها زیارت نه سراسر شور و شیدایی‌ست در سرتاسر جاده و زائر دم به دم تکریم می‌بیند حقارت نه یکی این سو، یکی آن سو به دعوت می‌برد ما را از این مردم محبت می‌رسد بر ما، جسارت نه یکی پیراهنم را می‌کشد با خواهش از دستم برای شستن اما می‌برد آن را، به غارت نه اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد هزاران پاسخ آماده‌ست در میدان نصرت، نه؟ و من این روضه‌ها را می‌برم تا کربلا با خود مگر می‌افتد این دل یک دم از شور و حرارت؟... ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7