#فاطمیه
#مرثیه
#غزل
برده ای از خانه ام بارفتنت لبخند را
خنده هاوگریه های آخرین فرزند را
ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
ازکجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران توبامن آنچنان کرده است که
برجگر باید بریزم بعد ازاین اسپند را
تا تو بودی یک نفر حرف دلم را میشنید
بی تو باید بشنوم هرآنچه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
#محمد_علی_بقایی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مربع_ترکیب
شروع میکنم این بار هم به نام خدا
گذشته از خودش این زن به احترام خدا
رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا
شده است ثروت او حامی کلام خدا
یگانه بانی والا مقام دین بانوست
سرآمد همه ی مومنات این بانوست
فراگرفته از او شیعه درس عزت را
رسانده است به اوج کمال همت را
برای دین خدا خرج کرده ثروت را
رسول دیده ازاوبهترین محبت را
خدیجه ایده و رفتار مکتبی دارد
خدیجه است که جا در دل نبی دارد
کریمه بودنش از سفره اش نمایان است
خدیجه بین زنان اولین مسلمان است
نماز خواندن او افتخار ایمان است
وجود محترمش ، ظرف قدر قرآن است
اگرچه ساکن دنیاست شان او بالاست
خدیجه مادر زهرا ست شان اوبالاست
خدیجه مادر دین پرور است بی تردید
از این جهت پسرش حیدر است بی تردید
عزیز خانه ی پیغمبر است بی تردید
کنار فاطمه درمحشراست بی تردید
امید میرود آنروز مادری از او
نخواستیم جز این چیز دیگری از او
زبان زد است در اسلام جان فشانی او
تمام ، وقف نبی بود زندگانی او
قرار قلب نبی لحن آسمانی او
شفای درد نبی بود مهربانی او
نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت
خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت
هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد
خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد
خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد
خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد
خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود
خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود
گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را
سیاه کرد برای رسول دنیا را
چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را
خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را
سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند
کسی به غیر علی پا به معبرش نزند
زدند فاطمه را جای مادرش خالی
به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی
که گوشواره شد از زیر معجرش خالی
گذاشت میخ به عرش مطهرش خالی
چه شد کنار در آن دم که میخ ....واویلا
گرفت چادر زهرا به میخ... واویلا
#محمد_علی_بقایی
✍
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
قربان دستهات نبودی در این سفر
دردانه ات به ضربه شلاق ناز شد
هم ضرب خورده هم پر زخم است و آبله
بابا ببخش پیش تو پایم دراز شد
بعدازتو جز تو هیچ تمنا نداشتم
این ناز دخترانه تماما نیاز شد
تو رفتی و زمانه چه ها کرد بعد تو
زینب سوار بر شتر بی جهاز شد
اوج مصیبت است پدر جان در این دیار
بی حرمتی به آل پیمبر مجاز شد
از ضرب دست حرمله ها بسته شد ولی
چشمم برای دیدن چشم تو باز شد
🔸شاعر:
#محمد_علی_بقایی
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_محسن_بن_علی #مرثیه_حضرت_زهرا
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سر سجاده ات که می آیی
راه معراج عاشقان باز است
هر نخ از ریشه های چادرتو
آسمانی برای پرواز است
مهر و امضای حاجت عالم
در دعای دل شکسته ی توست
مادرانه ترین نوازش ها
توی دستان پینه بسته ی توست
از سر معجر تو ای بانو
آیه های حجاب میریزد
از همان چادرت که وصله زدی
در محل آفتاب میریزد
مثل خورشید.... نه فراتر از آن
چشم هستی است روشن از نورت
دائما رشد میکنم چون گل
پای این اشکها من از نورت
این یتیم فقیر مسکین را
سرپناهی نبوده غیر از تو
تا به بن بست خورده ام مادر
هیچ راهی نبوده غیر از تو
مادران درد هم اگر دارند
با همان حال غرق لبخندند
هرکه شد غصه دار قصه ی خویش
مادران غصه دار فرزندند
ای که اشک عزای تو بوده است
مایه ی سربلندی و شرفم
من که نالایقم برایم باز
مادری کن اگرچه ناخلفم
با همان خاک هم ملوکانه است
چادر تو اگر چه غرق رفو است
روز محشر که روز بی کسی است
رشته ی چادر تو واعتصمو است
شک ندارم حجاب بی بدلت
قبله ی پاکی است بی بی جان
خاکها بر سر زمین از چه
چادرت خاکی است بی بی جان؟
چادرت خاکی است بی زحمت
اول روضه چادری بتکان
با تکان دادن همین چادر
گرد غم را به پلکها بنشان
من بمیرم برایت آن دم که
کند وکم رنگ شد نفسهایت
غرق غم آه میکشم گویا
پشت در تنگ شد نفسهایت
در نمیخواست سر به تو بزند
لگدی ناگهان نثارش شد
روی لولا عقب عقب چرخید
دلش از غصه غرق آتش شد
در نمیخواست شعله ور باشد
بلکه میخواست مهربان باشد
میخ میخواست غنچه ات ای گل
پای دیوار در امان باشد
در لگد خوردو میخ را آورد
تا بهشت تو لاله گون باشد
از همان لحظه تا ابد باید
دل تاریخ غرق خون باشد
حیرتم کشت بین کوچه چرا
آسمان بر زمین نمیافتاد
تو اگر بر زمین نمیخوردی
شاهی از صدر زین نمیافتاد
🔸شاعر:
#محمد_علی_بقایی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
همچنان میروند ساعت و سال
از نگاهت محول الاحوال
بی تو نوروز نو نخواهد شد
سالها کهنه میشود هرسال
بی تو سرسبزی بهار سیاه
میوه های رسیده حتی کال
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آسمان است چون قفس بی تو
بال پرواز نیز بی تو وبال
بر نگشتیم از هوای شما
هر چه از ما شکسته شد پرو بال
در مسیر وصال هم وصلیم
وصل ما نیست در زمان وصال
طالع ما مشخص است : فراغ
هجر تو در بیاید از هر فال
درد هجری کشیده ایم مپرس
که زبان است از بیانش لال
موی بسیار شد سپید از هجر
الف قامت عزیزان دال
بی تو ناموس مسلمین در بند
سرزمین های مسلمین اشغال
گرگ خونخوار کفر از کینه
تیز کرده برای دین چنگال
غصه ای نیست در مسیرشما
خون ما میشود اگر پامال
گاهی اوقات در مسیر ظهور
مانع عده ای است اهل و عیال
گاهی اوقات در مسیر ظهور
مانع عده ای است مال و منال
آرزوی بلند درد سر است
سد راه است گاهی این آمال
دست ما تا ابد نمی افتد
دمی از دامن محمد و آل
اشک ما باز هم سرازیر است
ذهن ما را ببر سوی گودال
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضه ای را بخوان که از مقتل
ذوالجناح آمده است خونین یال
ای به قربان آن شهید که شد
بر سر قتل و غارتش جنجال
بعد از آن خیمه گاه غارت شد
برده شد گوشواره و خلخال
شاعر: #محمد_علی_بقایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_مناجات
تشنه ام مشک آب را بردار
از کویرم سراب را بردار
جز به گریه تو را نمیبینم
از نگاهم حجاب را بردار
تا برای تو سیر گریه کنم
هر شب از چشم خواب را بردار
تا به بازار آمدی از لطف
باز جنس خراب را بردار
از سر سفره گدایی من
جگرم ، این کباب را بردار
نیت اشک من خودت هستی
امتحان کن ثواب را بردار
بین پرونده ، یا گناهم را
یا حساب و کتاب را بردار
روز محشر به سایه کرمت
از سرم آفتاب را بردار
بی تو میترسم از قیامت و قبر
هول روز عذاب را بردار
خاک پایت اگر رسید به من
از مزارم گلاب را بردار
________
روضه خوان در حضور مادر آب
ناله ی آب آب را بردار
هر که پرسید از علی اصغر
از سر نی جواب را بردار
بین آن ازدحام...از روی خاک
آه زینب ، رباب را بردار
دور زینب شلوغ شد ، ز دلش
غصه ی بی حساب را بردار
چشم ها خیره اند میبینند
اضطراب نقاب را بردار
از گلوی بنات آل رسول
به نگاهی طناب را بردار
سرش از روی نی زمین افتاد
زینب عالی جناب را بردار
ای یزید از کنار راس شریف
لااقل این شراب را بردار
#محمد_علی_بقایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_مناجات
تشنه ام مشک آب را بردار
از کویرم سراب را بردار
جز به گریه تو را نمیبینم
از نگاهم حجاب را بردار
تا برای تو سیر گریه کنم
هر شب از چشم خواب را بردار
تا به بازار آمدی از لطف
باز جنس خراب را بردار
از سر سفره گدایی من
جگرم ، این کباب را بردار
نیت اشک من خودت هستی
امتحان کن ثواب را بردار
بین پرونده ، یا گناهم را
یا حساب و کتاب را بردار
روز محشر به سایه کرمت
از سرم آفتاب را بردار
بی تو میترسم از قیامت و قبر
هول روز عذاب را بردار
خاک پایت اگر رسید به من
از مزارم گلاب را بردار
________
روضه خوان در حضور مادر آب
ناله ی آب آب را بردار
هر که پرسید از علی اصغر
از سر نی جواب را بردار
بین آن ازدحام...از روی خاک
آه زینب ، رباب را بردار
دور زینب شلوغ شد ، ز دلش
غصه ی بی حساب را بردار
چشم ها خیره اند میبینند
اضطراب نقاب را بردار
از گلوی بنات آل رسول
به نگاهی طناب را بردار
سرش از روی نی زمین افتاد
زینب عالی جناب را بردار
ای یزید از کنار راس شریف
لااقل این شراب را بردار
#محمد_علی_بقایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را
خنده ها و گریه های آخرین فرزند را
از سفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که
بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را
تا تو بودی یک نفر حرف دلم را میشنید
بی تو باید بشنوم هرآنچه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
#محمد_علی_بقایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
آسمان و قمر پریشان است
چقدر این سحر پریشان است
صحن این خانه مثل هر شب نیست
مثل دیوار و در پریشان است
در نگاه پدر چنین دیدیم
مژه چشم تر پریشان است
منتظر بوده سالها انگار
غصه دارد اگر پریشان است
دست بر دامنش اگر زد میخ
از همه بیشتر پریشان است
محکم از خانه رفت تا مسجد
مرد و مردانه رفت تا مسجد
ماذنه خاک بوس مولا شد
بعد از آن روز قامتش تا شد
داشت محراب بر سرش میزد
آتش از جان به منبرش میزد
ناگهان اشقی الاشقیا برخواست
قاتل نفس مصطفی برخواست
آبرو از تمام دنیا برد
تیغ را با دو دست بالا برد
آنچنان ضربه زد که سر وا شد
در جنان قد فاطمه تا شد
قامت دین به خاک افتاده
حیدر است این به خاک افتاده
مثل دستار خونی بابا
چشم های پسر پریشان است
چشم های حسین کاسه خون
چشمهای قمر پریشان است
از دل کوچه بوی خون آمد
زینب از این خبر پریشان است
ام کلثوم میزند بر سر
بر روی شانه سر پریشان است
🔸شاعر:
#محمد_علی_بقایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7