#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
آخر از راه می آید پدرم صبر کنید...
می رسد نور دو چشمان ترم صبر کنید...
خواب دیدم که به من گفت می آید پیشم
من که از آمدنش با خبرم صبر کنید...
عمه جان از تو خجالت زده هستم اما
به خدا کم بشود درد سرم صبر کنید...
ناقه آهسته برانید دگر خسته شدم
به خدا درد گرفته کمرم صبر کنید...
با طنابی که به دستم زده اید ای لشگر
نَکِشیدم که شکسته است پرم صبر کنید...
پیش چشمان عمو نیزه به کتفم زده اید
من شکایت به عمویم ببرم صبر کنید...
آنقدر ناله زنم یا ابتا می گویم
تا خودِ حشر بماند اثرم صبر کنید...
شب شد و ناقه زمینم زد و عمه هم رفت
بی امان داد زدم در خطرم صبر کنید...
کاش پاهای مرا هم به شتر می بستند
تا نیفتد به بیابان گذرم صبر کنید...
زجر نگذاشت بگویم که چرا جا ماندم
گفتم اینقدر نکش موی سرم صبر کنید...
گفتم ای زجر مزن من که خودم می آیم
همه جا تار شده در نظرم صبر کنید
ضربهء زجر مرا یاد مدینه انداخت
یاد زخم فدک و پهلو و سینه انداخت
#مجتبی_شکریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
حالا که با سر آمدهای سوی عمه
آرام سر بگذار بر زانوی عمه
حالا که ای کشتی، تو را درهم شکستند
پهلو بگیر آرام پس پهلوی عمه
از کوفه که با خطبه لشگر را بهم ریخت
دیگر نمی آیند رو در روی عمه
دست مرا در دست های خود نگه داشت
هر قدر ضربه خورد بر بازوی عمه
نه معجری دارم نه روبند درستی
خیلی خجالت میکشم از روی عمه
غصه نخور، چون درحجاب نور بودیم
چشمی نیفتاده است بر گیسوی عمه
گفتم سر تو سنگ خورد، آنجا که دیدم
خون میچکد از گوشه ابروی عمه
#آرش_براری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام
از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام
دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود
زهر دوری تو را با دیده تر خورده ام
دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف
از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام
صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست
با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام!
زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر
بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام
حرفهای عمه خیلی سخت بر من میرسد
گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده ام
هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت
گاه ازینور خورده ام گاهی ازآنور خورده ام
ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین
گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام
بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند
ایستادم هرکجا تا سنگ آخر خورده ام
آه بابا دخترت را هیچکس بازی نداد
زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام
دخترت با درد پا طی مسافت میکند
پای من زخم است پای زخم اذیت میکند
#سید_پوریا_هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
آنکس که زد نقاب حلالش نمیکنم
خندید بی حساب حلالش نمیکنم
چشمم که گرم شد سپرش خورد بر سرم
فریاد زد نخواب! حلالش نمیکنم
از موی سر گرفت مرا و بلند کرد
میبرد با شتاب حلالش نمیکنم
حتی به اسب لعنتیش خوب آب داد
بر ما نداد آب حلالش نمیکنم
خیلی مرا کنار رباب و سرت زده
جان تو و رباب حلالش نمیکنم
او زیر سایه از وسط ظهر تا غروب
من زیر آفتاب! حلالش نمیکنم
مارا خرابه ای دم بازار شام برد
ای خانه اش خراب!حلالش نمیکنم
درسفره غریبی ما نان خشک بود
برسفره اش کباب حلالش نمیکنم
حرف کنیز آمد و ترسید خواهرم
شد حرف انتخاب حلالش نمیکنم
هرجور بود بی ادبی کرد با سرت
با چوب و با شراب حلالش نمیکنم
#سید_پوریا_هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بر نیزهها از دور میدیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار میشد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودیهای چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
#یوسف_رحیمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بابا بنگر رویِ بههمریختهام را
وا کن گرهِ موی بههمریختهام را
دیگر رَمَقی نیست به رویت بگُشایم
چشم تر کمسویِ بههمریختهام را
من فاطمهی شام شدم خُورده نگیرید
لرزیدنِ بازوی بههمریختهام را
آرام کن عمهّ تو پس از حرفِ کنیزی
این خواهرِ کمروی بههمریختهام را
هر تکهای از زیور من دستِ کسی رفت
پیدا کن النگوی بههمریختهام را
در شامِ غریبانِ من آرام بشویید
خونابهی پهلوی بههمریختهام را
زیبایی دختر یكیاش مویِ بلند است
صد حیف كه گیسویِ بههمریختهام را..
#محمد_جواد_پرچمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مصائب_شام
دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است
هوای شام چرا اینقدر نفس گیراست
لباس عید به تن کرده اند مردم شام
فضای شهر چراغان و غرق تزویر است
نوای هلهلۀ مردمان همانندِ
صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است
ز بام ها ز چه باران سنگ می بارد
به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است
ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد
حدیث غُربت او ناله های زنجیر است
چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند
که در کمان دل خستگان همین تیر است
قسم به آیۀ ناب"لیِذهِبَ عَنکُم"
به روی نیزه سری از تبار تطهیر است
پی هدایت مردم ز روی نی آید
نوای قاری قرآن که غرق تفسیر است
به عرش دوست زده تکیه قدر ما، امّا
هنوز دشمن بیدادگر زمین گیر است
مس وجود «وفایی» اگر که آوردی
غبار درگه این آستانه اکسیر است
#سیدهاشم_وفائی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بادختران قافله ، در زیر نیزه ات
دامن گرفته ایم که نیفتی زمین پدر...
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴حرم خانم #رقیه(س)/حتماً با وضو ببینید چون به یه زیارت خاص دعوتید😭
#پیشنهاد_دانلود👆
#حاج_محمود_کریمی🎤
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ماهِ بعد از چارده یک روزه اش هم کامل است
گاه طفلی در زمان کودکی اش عاقل است
می رسد وقتی که تا ترقوه جان،بین عرب؛
گفتن یک یا رقیه راه حل مشکل است
درعرب با اینکه نامت شد رقیه،آخرش
پیش بابایت نشان دادی که جان ناقابل است
گاه می میرد کسی در لفظ از دوری یار
گاه مانند تو هم می گوید و هم عامل است
ذکر تو زیر زبانم هست و تربت در کَفم
آب وقتی هست درواقع تیمم باطل است
هم که بابا را به یک لبخند جان تازه ای
هم برایش بوسه ی از راه دورت قاتل است
بعد از آنی که سر زینب به یک ضربه شکست
تربت کرببلا در اصل چوب محمل است
تا بگیرد بوسه خم شد نیزه سوی گونه ات
قبله از آن روز نزد اهل معنا مایل است
شد دخیل دامنت دستم که کشتی نجات؛
هرکجایی که توقف کرد آن جا ساحل است
گوش پاره جای خود،اما دلیل گریه ام؛
ازشنیدن های الفاظی شبیه سائل است
#مهدی_رحیمی_زمستان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
با وجودی که پدرجان گله خیلی دارم
نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم
وسط آن همه اسباب جسارت بر ما
نفرت از سلسله و هلهله خیلی دارم
قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی
دیدم از گونه ی تو فاصله خیلی دارم
عقب افتادنم از قافله زجر آور شد
گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم
باعث زحمت جمع اسرا من بودم
خجلت از عمه در این قافله خیلی دارم
با وجودی که سر از پیکر تو شمر برید
من شکایت ولی از حرمله خیلی دارم
#محسن_صرامی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
به زحمت تکیه بر دیوار میکرد
گهی این جمله را تکرار میکرد
الاهی صورتش آتش بگیرد !
که با سیلی مرا بیدار میکرد
چه داغی بر جگر بگذاشتی زجـر
عجب دست زمختی داشتی زجـر
که هر کس دید گلبرگ رخم را
به طعنه گفت که گل کاشتی زجـر
چو زینب پیکرش را آب می ریخت
ستاره بر تن مهتاب می ریخت
همه دیدند چون زهرای اطهر
ز هر جای تنش خوناب می ریخت
نه تنها پیکرش بی تاب بوده
که گل زخم تنش خوناب بوده
چه کاری کرد سیلی با دو چشمش؟
که گوئی چند روزی خواب بوده
تمام پیکرش از درد میسوخت
لبش از آه آهِ سرد میسوخت
اگر چه شمع سـرخ نیمه جان بود
ندانم از چه رنگ زرد میسوخت
تمام درد بر جانم نشسته
رد خون روی دستانم نشسته
تو خوردی خیزران و، من ندانم
چرا زخمش به دندانم نشسته
#یاسر_حوتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
چشمش برای پلک زدن وا نمیشود
میخواست ناله ای کند اما نمیشود
هم زخم های آبله اش درد میکند
هم جای تازیانه مداوا نمیشود
از عمر او اگر چه سه سالی گذشته است
قدی شبیه قامت او، تا نمیشود
چشمی نمانده است اگر دست میکشد
پایی نمانده است اگر پا نمیشود
سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت
حالا دگر خرابه عزاخانه میشود
بوسه گرفت از لب و میگفت زیر لب
هر بوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود
#محمدحسن_بیات_لو
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
از غصه ی این فاصله بگذار نگویم
از غربت این قافله بگذار نگویم
از شمر نگو تو، به تلافیش پدر جان
از چشم بد حرمله بگذار نگویم
از قصه ی این صورت زخمی که نگفتی
از قصه ی این آبله بگذار نگویم
من پیر شدم جان تو آن دم که به پا شد
دور سر تو هلهله… بگذار نگویم
افتاد به بازارِ غلامان و کنیزان
روزی گذر قافله… بگذار نگویم
از بابت این درد سرِ معجر پاره
دارم ز عمویم گله… بگذار نگویم
بابا صدقه هیچ ولی خاری و دشنام
دادند به این عائله… بگذار نگویم
هر گاه سرت خورد زمین عمه زمین خورد
دق کرد از این قائله… بگذار نگویم
#وحید_محمدی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دختر اگر یتیم شود پیر میشود
از زندگی بدون پدر سیر میشود
هم سن و سالها همه او را نشان دهند
دلنازک است دختر و دلگیر میشود
اصلا رقیه نه به خدا مرد بی هوا
با یک شتاب ضربه زمین گیر میشود
دادند جای غسل تیمم تنش...چرا؟
خون از شکاف زخم سرازیر میشود
پایش به سوی قبله کشید و به ناز گفت:
امشب اگر نیایی پدر دیر میشود
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_رقیه_سلامالله
آهش فضای هر سحرش را گرفته است
داغی تمامیِ جگرش را گرفته است
از کوچهها رسیده تنش تیر میکشد
از بس که سنگ دور و برش را گرفته است
بر حال و روزِ چشم نحیفش نکرد رحم
دستی نگاهِ مختصرش را گرفته است
جا مانده از حرارتِ خیمه به پیکرش
آتش کمی زِ بال و پرش را گرفته است
از بعد غارت حرم و گوشوارهاش
با آستینِ پاره سرش را گرفته است
جانی نمانده تا دو قدم راه میرود
زینب بیا کمک ، کمرش را گرفته است
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دختربچه_ای که طاقت نمیاره و به شمر تعزیه سیلی میزنه😭اگه کربلا وشام رومیدیدچیکارمیکرد😔
الهی بمیرم برات #رقیه جانم😭😭😭
#پیشنهاد_دانلود👆
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
یاسی به رنگ سبز زِ گلخانه میرود
یارب خدایِ درد زِ کاشانه میرود
پیچیده بینِ چادرِ خاکی مادرش
بر دستها ، غریبهای از خانه میرود
اینجا هزار تیر به تشییع آمده
تا کَس نگوید از چه غریبانه میرود
خون میچکد به دوشِ اباالفضل از کفن
گویی دوباره فاطمه بر شانه میرود
فریادِ خواهری پِیِ تابوت میرسد
مادر ندارد این که غریبانه میرود
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پارههایِ جگرم میچكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ من باز بر آن كوچهی غمها اُفتاد
یادِ آن کوچه که با مادر خود میرفتم
به سَرَم سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانهی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته
سجادهاش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبیاش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری میکند از هر شکسته
تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر
راحت شد این آئینهیِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچهی باریک و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُنبست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت
میخواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربهاش را
رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته
از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمیداشت
پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته
در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد
فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته
لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن
تنها نه من ، از گریهات خواهر شکسته
میبینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لابهلایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش میشد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه
و ذکر مصیبتی از #امام_حسن_علیه_السلام
کاش صاحب برسد قلب مرا شاد کند
تکیه بر کعبه زند نغمه و فریاد کند
کاش یک جا بخرد خوب و بد ما همه را
بعد در راه خدا یکسره آزاد کند
کاش با یک عمل خیر دلش شاد کنم
تا که زهرا به جنان نیز ز من یاد کند
کاش یارم بزند تکیه به دیوار حَرَم
خطبه ای مثل علی در حَرَم ایراد کند
کاش مرغ دل ما را پر و بالی بدهد
دل بیمار مرا اندکی ارشاد کند
کاش دل یاد سرازیری قبرش باشد
تا برای سفرش فکر کمی زاد کند
کاش با دست خودش آن گل زیبای علی
حرمی بهر گل فاطمه بنیاد کند
مُردم از غربت تو یا حسن ای وجه خدا
قبر خاکیِ تو را کاش که آباد کند
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_علیه_السلام
باید به دست با کرمت اعتراف کرد
ای کعبه کرم به تو باید طواف کرد
باید برای درک مقامت الی الابد
عمری به درب خانه تو اعتکاف کرد
کعبه اگر برای علی سینه چاک شد
بر کعبه وجود تو دائم طواف کرد
عالم دراختیار کسی نیست جزخودت
بیچاره شد کسیکه به رزمت مصاف کرد
حیدر تر ازتو نیست درعالم بجز علی
درمحضرتوهرکس و ناکس غلاف کرد
همسایه خدا و رسولی الی الابد
ذکر لبت همیشه بود یاعلی مدد
#محمد_حبیب_زاده
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
در جهان مفتخر از عزت نام حسنیم
متحیر ز کمالات مقام حسنیم
با عنایات خدا محضر زهرا رفتیم
با ید حیدر کرار به نام حسنیم
جبرئیل از ره ما بال و پرت را جمع کن
ساکن عرش خداییم غلام حسنیم
نسل سلمان رجزش در صف محشر این است
ما مسلمان شدۀ دست امام حسنیم
نا سزا گفته به او یک شبه مستغنی شد
مست و آواره این مشی و مرام حسنیم
لحظۀ سینه زدن جلوه طوفان اما
در عبودیت حق بنده ی رام حسنیم
خون دل خوردن از اول شده سهم شیعه
غرق دردیم ولی تشنه جام حسنیم
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7