#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
زیر مرکب استخوانت خورد شد
دستهای مهربانت خورد شد
چکمه پوشی دور تو تا چرخ زد
با لگدهایش دهانت خورد شد
آمدی تا که بگویی یا ابا
بین دندانها زبانت خورد شد
استخوانهای به ظاهر سالمت
کاملا با هر تکانت خورد شد
خنده ها از اربا اربا بدتر است
چون حسین از این اهانت خورد شد
خواست بردارد تو را از روی خاک
مثل بابا عمه جانت خورد شد
#حسین_جعفری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
نازنین حالا که دیدی حرف حرف ناز شد
جان به لب کردی مرا تا که لبانت باز شد
دست بردم زیر جسمت تا در آغوشت کشم
ناگهان دادم درآمد برملا این راز شد
بس که جسمت ارباً اربا گشته زیر ضربه ها
تا کمی دادم تکانت پیکر از هم باز شد
حالت ترکیب جسمت شد علی در فاطمه
در شکاف فرق و پهلو بغضشان ابراز شد
زیردست و پای دشمن دنده های تو شکست
هرچه آمد بر سرت از کوچه ها آغاز شد
یک فزع کردی تمام صورتم را خون گرفت
هر چه آمد بر سرم با یک نفس احراز شد
می شود از زخم هایت لشکر دشمن شمرد
باز کن بال و پرت را لحظه پرواز شد
ای مسیحا مرده بودم پای جسم پاره ات
حرمت گیسوی زینب بودتا اعجاز شد
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
آمدم من ز حرم لحظه ی پر پر زدنت
شاخه ای نیست که نشکسته میان چمنت
گردنت را بکشم تا نفسی تازه کنی
صبر کن پاک کنم لخته ی خون از دهنت
کمرم خم شده بالای سرت با این حال
فزعت قاتل جانم چه کنم با بدنت
اربا اربا شده ای پیش نگاهم چه کنم
گل لیلا شده در هم زره تو به تنت
جگرم پاره شده یک کلمه حرف بزن
دلم آرام بگیرد شنوم گر سخنت
بین علمدارو علم را که علم بر دوش است
کمکم کرد کنم بین عبایم کفنت
حرمت معجر زینب کمرم راست نمود
مرده بودم به خدا ورنه کنار بدنت
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
شکر خدا زره زتنت در نیامده
با چنگ گرگ پیرهنت درنیامده
میخواستم باز ببوسم لبت ولی
دیدم که تیراز دهنت در نیامده
یک دشت اکبروپدری پیرویک عبا
حتی زعهده کفنت در نیامده
دارم زروی خاک جگرم را جمع میکنم
این چند نیزه از بدنت در نیامده
با یک فضع محاسن بابا خضاب شد
حرفی زدست و پا زدنت در نیامده
برخیز جانم امده از گریه برلبم
مدیون گیسوی پریشان زینبم
پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#دوبیتی_های_حماسی_برای_شوروذکر_جلسه
در کربلا شمیم گل یاس آمده
لرزه به جان دشمن خناس آمده
از میمنه به میسره طوفان به پا شده
شاگرد رزم حضرت عباس آمده
--------
هردم که لب به لعل لبت واکنم علی
اسرارعشق خویش هویداکنم علی
از بس شبیه مادرمان راه میروی
قدری قدم بزن که تماشا کنم علی
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_على_اكبر_علیهالسلام
سپردمت به خدا اى عزيزِ جان پدر
ترحمى پسرم بر قدِ كمانِ پدر
به باد گفتم اگر شد مرتبت بكند
كه بردنِ تنِ تو نيست در توانِ پدر
همينكه خودِ تو افتاد زانويم شُل شد
رسيد آتشِ داغت بر استخوان پدر
تمام دشت عزيزم پر از على شده است
بگو چه آمده آخر سرت جوانِ پدر؟
بيا و فرصت يك بوسه را مهيا كن
زبان گذار دوباره تو بر دهان پدر
#آرمان_صائمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم رب الحسين
#نذر_على_اكبر_ارباب
شكسته بال و پرم اى شكسته بال و پرم
حريرِ پيكر تو جنس مخملى شده است
سپاه و لشكر دشمن به حال من خنديد
كه بردن تنِ ياس تو معضلى شده است
بميرد آنكه تورا اينچنين ز هم پاشيد
جوان مثل گلم با تنت چه شد آخر؟
خداى من!چه شده با سر و لب و دهنت؟
علىِ اكبر رعنا شده على اصغر....
عصاى دست پدر سينه ام پر از درد است
بيا به خاطر بابا دوباره لب وا كن
دوباره مثل گذشته به پيش من برخيز
كمى براى پدر خنده را مهيا كن...
نفس بكش كه دوباره نفس بگيرم من
نفس بكش تو عزيزم..نفس بكش بابا
نفس بكش كه دوباره رها شوم از غم
نفس بكش كه نبينم شكست زينب را....
#آرمان_صائمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم رب الحسين
#نذر_على_اكبر_ارباب
پيكرت دورو برم افتاده....حرمله مى خندد
تنت از بال و پرم افتاده....حرمله مى خندد
واى از اين قوم كه آتش زده بر زخم دلم
بارالها!پسرم افتاده....حرمله مى خندد
مرهمى نيست كه بر زخم دلم بگذارم
اشك از چشم ترم افتاده...حرمله مى خندد
نه فقط داغ تو آتش به دل من زد...نه
پا به پايم قمرم افتاده...حرمله مى خندد
بدنت مثل معما شده پيش نظرم
تنت از بال و پرم افتاده...حرمله مى خندد
#آرمان_صائمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
#مثنوی
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آمادهٔ رفتن شده بود
بعد یک عمر، رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
«مست میآمد و رخساره برافروخته بود»
روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته...
آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جملهٔ در پوست نگنجیدن را...
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله...
رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
«دیدمت خُرَّم و خندان، قدح باده به دست»
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری
زخمها با تو چه کردند؟ جوانتر شدهای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شدهای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن! خواهرم از سمت حرم میآید
با فغان پسرم وا پسرم میآید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبار چرا دست به پهلو داری؟
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشتهست؟
مثل آیینهٔ در خاک مکدّر شدهای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شدهای؟
من تو را در همهٔ کربوبلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
ارباً اربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزهای برخیزی
ماندهام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم...
#سیدحمیدرضا_برقعی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با سلام و عرض ادب
تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س)❤️
دل سروده های مزینانی🌹
او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمد می شد
نور زهرا زِ خمِ چادر او رد می شد
اُمُّ الآداب و شرف، اُمِّ ِوفا ، اُمِّ ِ بنین
لایقِ لطفِ خوشِ دُختِ محمّد می شد
مَلَکِ پادشَهِ کون و مکان گردید و
شوق او باعث این خدمت بی حَدّ می شد
یَل و یَل پروَر و یَل زاده به هر اصل ونسب
پسرش حضرت عباس ،که باید می شد
پسرش بود همان کس که به هر رَه می رفت
یوسفِ فاطمه اَش مبدأ و مقصد می شد
می فرستد به لبِ تیغِ دو دَم هر پسرش
صد پسر داشت همین کار مجدد می شد
قلبِ منظومه یِ او چهار قمر در پِیِ هم
به طوافِ نِگه زهره یِ احمد می شد
او که در ساحتِ منظومه یِ زهرا قمَرش
جلویِ هر خطری ،تک نفره سد می شد
کربلایی که در آن ساقیِ آب و ادبش
صاحبِ بال و پر از دولتِ ایزد می شد
آخرش شُکرِ خدا علقمه جایش خالیست
چو نَدیدَست،هر آنچه که نباید می شد
مرگِ عثمان،خبرِ جعفر و عون و عباس
آمد و حالش از اخبارِ حسین بد می شد
صحنِ بینُ الحَرَمین ،غرقِ عطش وقتی که
مادری شاعرِ احساسِ دو گنبد می شد
با سرِ چهار پسر درسِ شرف پس می داد
نمره از صد ،ولی او صاحبِ چهارصد می
شد
کهکشانی که، مَه جلوه گرِ روز و شبش
قمری بود که از دامنِ او رد می شد
#منصوره_محمدی_مزینان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_ع
چشم تو دیدم و چشم تر من ریخت به هم
حال با وضع سر تو،سر من ریخت به هم
نه علمدارِسپاهم، که سپاهم بودی
تا تو پاشیده شدی، لشکر من ریخت به هم
مادرم آمده بالای تن بی دستت
از به هم ریختنت، مادر من ریخت به هم
قبل از آنی که تنم زیر سم اسب رود
ازتماشای تنت، پیکر من ریخت به هم
صحبت از معجر زینب شده از جا برخیز
حرف معجر شده و خواهر من ریخت به هم
بی تو ناموس مرا در ملاءعام برند
غیرت الله ببین دختر من ریخت به هم
#محمود_اسدی(شائق)
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_حضرت_عباس_علیه_السلام
چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی و دورِ حرمم غوغا شد
مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد
مشک تو پاره شد و خاک ، به سر کرد رباب
ذکر او "وای علی" جای "گُلم لالا" شد
عَلَمت خورد زمین و حرمم رفت به باد
دشمنم بعد تو با جرات و بی پروا شد
روسری بود ، که در دست حرامی ها بود
خیمه ی سوخته معجر به سر زنها شد
تیرباران شدی و تیرَک خیمه افتاد
زینب آواره شد و دخترکم تنها شد
دست تو شد قلم و خون تنت هم جوهر
حکم قتل من و غارت شدنم امضا شد
آن طرف خود و زره از تن تو غارت شد
این طرف بر سر خلخال حرم دعوا شد
بوی یاس آمده از علقمه یعنی اینکه
زائر جسم زمین خورده ی تو زهرا شد
غیرت اللهِ منی روضه ی تو ناموسی ست
رفتی و روی همه بر روی زینب وا شد
#رضا_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_نهم_محرم_امام_زمان_عجلالله
چشم بر راه تو ماندند پریشانی چند
ناله دارند تو را دست به دامانی چند
کاش باران بزند تا که بشویَد ما را
شرم دارد زِ شما چشم پشیمانی چند
به کجا این سرِ شب خاک به سر میریزی
تا کنارِ تو گشاییم گریبانی چند
گریه کردیم در این خیمه و آرام شدیم
چه لطیف است هوا در پسِ بارانی چند
من که از روضهی تان هیچ نمیفهم هیچ
تا به پایم نرود خار مغیلانی چند
غیر تو حال حرم را چه کسی میفهمد
کاش آواره شوم بین بیابانی چند
هرچه داریم حسین است حسین است حسین
خوشبحال جگر بی سر و سامانی چند
حتم دارم که بیایی شب عباسِ شماست
بشنوم از لبت ای کاش " عموجانی" چند
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
ما مسلمانیم اما ما مسلمانِ نجف
جانِ کعبه صدهزاران بار قربانِ نجف
روزِ اول که زمین را چون نگینی خلق کرد
گفت در گوشش خدا جانِ تو و جانِ نجف
در نجف مدحِ علی میچسبد اما بعدِ آن
نامِ عباس است غوغا زیرِ ایوانِ نجف
کارِ ما مدحِ علی نه مدحِ قنبر گفتن است
مدحِ عباس است اما کارِ طوفانِ نجف
- -
بر علی سوگند فریادِ علی عباسِ اوست
باب حاجات است پس نادِعلی عباسِ اوست
کیست این مرد این تمامِ اقتدارِ زینب است
کیست این شیر این که تیغِ کارزار زینب است
سایهی زینب نمیدیدند ، اصلا میشود
دید خانم را که کوهی در کنار زینب است
شانه هایش را نوشتم کوهسارِ کربلا
گیسوانش را نوشتم آبشارِ زینب است
دستمالِ زردِ بابایش به عباسش رسید
بعد از این او مرتضا او ذوالفقارِ زینب است
- -
بیلدیلَر عالَمدَ عباسدی خانومون عالمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
آسمان خورده تَرَک تا او عَلَم برداشته
کوه از جا کَنده شد یا او قدم برداشته
کودکان بر شانه بر دستش عَلَم پایش رکاب
یک تنه بر دوشِ خود بارِ حرم برداشته
ما گرههایی که کور است این حرم میآوریم
داد ، دستِ خود ولی دست کَرَم برداشته
گفت آقایم که از ماهم خیالش راحت است
دستهایش را به محشر مادرم برداشته
- -
گفت آری با کریمان کارها دشوار نیست
پیشِ این باب الحوائج این گرهها کار نیست
گرچه از داغِ پسر سوزد جگرها بیشتر
میزند داغِ برادر بر کمرها بیشتر
تا صدایِ یا اخا آمد تمامیِ حرم
روی سینه میزدند اما به سرها بیشتر
زود آمد بر سرش چون خوب می داند حسین
بعد صدها تیر می آید تبرها بیشتر
کاش می شد اینهمه زیبا نبود این با ادب
گفت وای از تیرها وای از نظرها بیشتر
- -
هلهله می آمد و بر سینه مادرها زدند
زود خانمها گرهها را به معجرها زدند
پیشِ اکبر اینقدر این پُشتِ زخمی تا نشد
آمد اما در حرم نزدیکِ دخترها نشد
این طرف زینب زمین میخُورد در آنسو حسین
بعد از این بابا برایِ بچهها بابا نشد
وای دیگر این ربابه آن ربابِ قبل نیست
خواست خانم پیشِ اصغر پا شود اما نشد
آنقدر محکم گره زد که حرامی تا کشید
رویِ دختر شد سیاه اما گرهها وا نشد
- -
شد غروب و بچهها از درد زانو میزدند
عمداً این سر را نوکِ نیزه به پهلو میزدند
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیه_السلام
تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم
پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم
من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی
بوسیدن دستان تو شد افتخارم
سلطانی ام در کربلا از توست عباس
در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم
تنها تویی که سه حرم داری در عالم
دست جدایت را به چشمانم گذارم
تا که صدا کردی برادر یاری ام کن
بند دلم را پاره کردی ای نگارم
هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا
گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم
بوی مدینه می دهد خون لبانت
حس می کنم مادر نشسته در کنارم
شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن
آشفته در هم گیسوانت ای بهارم
بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن
جان خودت صاحب علم دلشوره دارم
ترسم شود زینب اسیر بی حیایی
در فکر آن طفلان در حال فرارم
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت
#حضرت_عباس_علیه_السلام
برسر نعش گل ام بنین غوغا شد
همه گفتند:حسین بن علی تنها شد
تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم
گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد
صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله ها
این چه شوریست که درلشگریان برپاشد
تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت
خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد
از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست
این همه تیر کجای بدن تو جا شد
با چه بغضی زده این ضربه خدا می داند
که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد
صورت تو اثر از چادر خاکی دارد
گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد
گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند
زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد
بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم
صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت
#حضرت_عباس_علیه_السلام
خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست
اصلی ترین ستون خیام حرم شکست
فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست
در اوج درد تکیه گه آخرم شکست
از ناله های «یا ولدی» در کنار تو
معلوم شد که باز دل مادرم شکست
درد مرا فقط پدرم درک می کند
دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست
ساق عمود در سر تو گیر کرده است
نعره زنم که وای سر حیدرم شکست
تو در میان علقمه از پا نشستی و
در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست
وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت:
دیدی غرور ساقی آب آورم شکست
آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند
گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست
وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند
هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکست
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان(عج)
#مناجات_حضرت_عباس
می برم نام تو را تا ببری نام مرا
پر کن از جام لب خویش همه جام مرا
خاک هم گاه گداری بدهد طعم عسل
بوسه از خاک رهت کرده عوض کام مرا
خاطرم نیست چه شد بر تو گرفتار شدم
پهن کردی سر گیسوی خودت دام مرا
هر نفس بی تو شده مردن تدریجی من
رنگ و بویی بده این گردش ایام مرا
اگر این سر به سر راه تو افتد زیباست
به شهادت بنما ختم سرانجام مرا
نذر کردم که دگر سمت گناهی نروم
شرطش این است حمایت کنی اقدام مرا
دل من ظرف بلوری ست پر از خون جگر
کنج میخانه مبین گریۀ آرام مرا
به خدا کرببلایی شدنم دست شماست
جان عباس فراموش مکن نام مرا
به پریشانی گیسوی سر ام بنین
دیگر امضا بنما برگۀ اعزام مرا
روضه خوان گفت حسین بوی حرم شد احساس
وعدۀ ما سحری پای ضریح عباس
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیه_السلام
میان غربت وغم بي برادرم كردند
كنارت ای گل پرپر چه پرپرم كردند
به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم
چقـدر هلهله بر دیده ی ترم كردند
كجاست دست علم گیرتو علمدارم
چه با اميروسپه دار لشگرم كردند
پس ازشهادت اكبر ،كنارپيکرتو
اسير پنجه ی درد مکررّم كردند
زبارداغ گرانت شكسته شدكمرم
به جسم پرپرتو چون برابرم كردند
نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا
كنون نظر به دل درد پرورم كردند
همين كه چشم به چشم تودوختم ديدم
ميان موجه ی غم ها شناورم كردند
حضور فاطمه درعلقمه گواهی داد
كه خون به جان ودل پاك مادرم كردند
خلل نيافته ره درعقيده ام هرگز
اگرچه بعد تو بی يارو ياورم كردند
نوشت كلك «وفایی»كه باشهادت تو
شبيـه آينه های مكدّرم كـردند
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیه_السلام
عشق نكهت ز گلستــان تودارد عباس
جلــوه ازمهـردرخشــان توداردعباس
ادب وغيـرت ومــردي زازل تابه ابــد
حيـرت ازشـوكت و ايمان توداردعباس
ابرازچشـم تو آمـوختــه بـاريــدن را
آسمان چشم به چشمـان توداردعباس
عشق وايمـان وجوانمردي وايثاروشرف
تاابـدتكيــه به دستــان توداردعباس
اي كه فرمـانبرسـالارشهيــدان بودي
آسمــان گوش به فرمان توداردعباس
شورايمـان ومحّبت به حسيـن بن علي
ريشـه درهستي ودرجـان توداردعباس
شب عـا شورچه گفتي توبه دشمـن كه جهان
حيرت ازغيرت ووجــدان توداردعباس
ساحـل شط فـرات ازغم توغرق غم است
علقمــه نكهت هجــران توداردعباس
آب گرطـوف حـريم توكندتا صف حشر
خجلتـي ازلب عطشــان توداردعباس
هرشهيـدي كه سـرازخاك لحـدبردارد
حسـرت ازرُتبـه وعنـوان توداردعباس
باشهـادت توبه معــراج رسيدي وفلك
بي جهت چشـم به پايان توداردعباس
توپنــاه همــة عــالمي و هـردل پاك
خـانـه درگوشــة ايـوان توداردعباس
كعبــة حـاجت واميــددل خلـق توئی
درد اميــّــد ز درمـــان توداردعباس
چه به دنياچه به عقبي چه ندارددردست
هركسي دست به دامــان توداردعباس
سبب خيـردودنيـاي«وفایی»شده است
آبــروئي كــه زاحسـان توداردعباس
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#غزل
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
حسین، پیش تو انگار در کنار علیست
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست
زلال علقمه، در حسرت تو میسوزد
کنار آبی و لبهای تفتهات، تر نیست
به زیر سایهٔ دست تو مینشست، حسین
چه سایهای و چه دستی! شگفتآور نیست؟
حدیث غیرتت آری شگفتآور بود
که گفته است که دست تو آبآور نیست؟
شکست، بعد تو پشت حسینِ فاطمه، آه
حسین مانده و مقتل، علیِ اکبر نیست
حسین مانده و قنداقهٔ علیاصغر
حسین مانده و ششماههای که دیگر نیست
نمانده است به دست حسین از گلها
گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست
هزار سال از آن ظهر داغ میگذرد
هنوز روضهٔ جانبازیات، مکرّر نیست
قسم به مادرت امالبنین! امامی تو
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
#مرتضی_امیری_اسفندقه
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد
تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد
تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد
«غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود
در عُمرِ خویش خندهٔ دنداننما کرد»
دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی
دندان او هم آن گره بسته وا نکرد
معراج او به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حقِ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد
#علی_انسانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
بوتهٔ عشق تو کردهست مرا چون زرِ ناب
دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم...
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم
سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا، دولتِ عالمگیرم
کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام
شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید
که خجالت زده زآن تشنهلب بیشیرم
تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد
نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم
#حبیبالله_چایچیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#قصیده_واره
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
افتاد سايهاى ز سمند تو در فرات
پيچيد و رنگ باخت ز شور شهامت، آب
دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشت
اوج گذشت ديد و كمال كرامت، آب
بر دفتر زلالىِ شط خطّ «لا» نوشت
لعلى كه خورده بود ز جام امامت آب
لب، تر نكردى از ادب اى روح تشنگى!
آموخت درس عاشقى و استقامت، آب
ترجيع درد را، ز گريزى كه از تو داشت
سر مىزند هنوز به سنگ ندامت، آب...
سوگ تو را، ز صخره چكد قطره قطره، رود
زين بيشتر سزاست به اشك غرامت آب
از ساغر سقايت فضلت قلم چشيد
گسترد تا حريم تعزّل زعامت، آب
زينب، حسين را به گل سرخ خون شناخت
بر تربت تو بود نشان و علامت: آب!
از جوهر شفاعت تيغت بعيد نيست
گر بگذرد ز آتش دوزخ سلامت، آب
آمد به آستان تو گريان و عذرخواه
با عزم پاىبوسى و قصد اقامت، آب
مىخوانمت به نام ابوالفضل و، شوق را
در ديدگان منتظرم بسته قامت، آب
#خسرو_احتشامی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7