eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
973 ویدیو
42 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
شـام بـلا تیره‌تـر از شـام بود آل رســول و مـلاءِ عـام بود خنده و رقص و کف و دشنام بود فـرق سـر و سنـگ لب بام بود سلسلـه و عتـرت شیرخدا صوت حجاز و سر از تن جدا تار و نی و بَربَط* و مضمار و چنگ سینـۀ آیینـه‌دلان چنـگ چنـگ روی خـداوند ز خـون گشته رنگ زخم زبان، زخم جگر، زخم سنگ حمله به هر طایرِ سرگشته بود زینب مظلومـه سپر گشته بود کوچه به کوچه است محیط بلا آل محمّـد همــه در ابتــلا شـام شـده سخت‌تـر از کربلا می‌رسد از چار طرف این صلا روسیهی سنگ دلی جارچیست جار زند این سر یک خارجیست اهـل عـزا شـام چراغان شده مشعـل آن رأسِ شهیدان شده شهـر پـر از جلوۀ قرآن شده سنـگ نثـار سرِ مهمـان شده سکینه و فاطمه را می‌زنند فاش بگویم، همه را می‌زنند زلزله در عرش برین اوفتاد شعله بـه آیات مبین اوفتاد چون تن پاکش که ز زین اوفتاد سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد آنکه به حبلش دو جهان چنگ زد پیـرزنی بـر سـرِ او سنگ زد حملـه بـه آل اشرف الناس بود نه شرف و رحم نه احساس بود سنـگ بـلا جـای گل یاس بود بـر سـر نیـزه سـرِ عبـاس بود زخم پیاپی بـه جگـر می‌زدند سنگ بر آن قرص قمر می‌زدند ز آتش غم سوخت سراپای من نالـه زنـد شعلـه ز اعضای من وای مـن و وای من و وای من سـاز و نـی و گریۀ مولای من! چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟ بـزم مـی و آیـۀ قرآن کجا؟ رفته فرو در جگرم خارها کـاش شود پاره دلم بارها عتـرت پیغمبـر و بازارها بـر سـرشان آمده آزارها لاله کجا آتش صحرا کجا؟ شام کجا یوسف زهرا کجا؟ این غم جانسوز که فوق غم است شعلۀ نــاری بـه دل عالم است سوخته از آن جگر «میثم» است هر چـه بگریند برایش کم است ایـن سخن سید اهل ولاست شام بلا سخت‌تر از کربلاست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بارفتنت تمامی دنیا کبود شد مانند آسمان دل صحرا کبود شد چشمم کبود و چهره کبود و تنم کبود در پیش دیده ام همه دنیا کبود شد از ضرب تازیانه ی دشمن چه گویمت بابا سه ساله ی تو سراپا کبود شد یاسی سفید بودم و در این خزان درد مثل بنفشه ها گلت اما کبود شد همرنگ مادرت شده اینجا سه ساله ات مانند مادرت که در آنجا کبود شد عمه تمام راه سپر شد برای ما از ضرب تازیانه ی اعدا کبود شد قوم یهود بر سر ما سنگ میزدند از ضربه های سنگ سر ما کبود شد بر روی هر ترک ز لبت چوب می دوید با دیدن لبت دل زهرا کبود شد این نیمه جان به پاس حضور تو رو نماست هر چند که از هجوم بلاها کبود شد از ماتم رقیه وفایی به گریه گفت قلب تمام اهل تولا کبود شد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای که تویی حسین را نورعین رقیه خاتونی وبنت الحسین سه ساله ومعلم مکتبی فروغ بخش دیدۀ زینبی تورهرو عقیده وجهادی تورهنمای راه اعتقادی تو بهترین پدیدۀ مکتبی حسین خو و زینبی مذهبی به بحر عشق وعاشقی گوهری سفینه النجات را لنگری طینت تو پاکتر از گل بود نور وجود تو توکل بود بزرگ عالمی کجا کوچکی باب حوائجی اگر کودکی نورتوای شهیدۀ راه عشق سر زده ازسپیدۀ راه عشق به زخم جان ودل ما مرهمی باب مراد همۀ عالمی تورنگ وبو به زمزمه می دهی که عطر وبوی فاطمه می دهی سوخته جان ها زشرار غمت جان همه فدای عمرکمت گذشته درفراق شب های تو ندیده کس خنده به لب های تو سه ساله ای وپُر ز جوش وخروش رنج چهل ساله کشیدی به دوش چون توکسی داغ صبوری ندید این همه رنج وداغ دوری ندید نشد دلت لحظه ای ازغم بری تاکه شدی به رنگ نیلوفری هیچ کسی نگفت جرمت چه بود که شد رخت زضرب سیلی کبود به نُه فلک شرر زده شیونت کبود شد زتازیانه تنت شبی که ماندی عقب ازقافله پای توشد زخار پر آبله تو شعله بردیدۀ تر می زدی نالۀ ای پدر پدر می زدی تو دیده ای جمال نورانیش تو دیده ای شکسته پیشانیش توشسته ای به اشک غم نای او تو داده ای بوسه به لب های او به وصف تو ای گل مینو سرشت عشق به روی برگ گل ها نوشت کجا کسی به غیرتوجان خود نثار کرده بهر مهمان خود وفائیم ملول وخسته دلم به یاد ناله ات شکسته دلم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده من بمیرم، به روی خار دویدن سخت است چقدر جسم شما آب شده بی بی جان غل و زنجیر به دنبال کشیدن سخت است چشم تار تو شده علت افتادن ها نیمه شب باشد و تاریک، ندیدن سخت است تو که از عمر کمت خیر ندیدی بی بی مثل زهرا، چقدر زود خمیدن سخت است چقدر پشت سر قافله ها جا ماندی این همه درد کشیدن، نرسیدن سخت است به نوک نیزه نظر می کنی و می گویی: دل از این ماه دل آرام بریدن سخت است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حسین_جان❤️🌹 این تن بمیرد آبرویم را نبر حسین یکبارهم مرابه زیارت ببرحسین روزی که نوکران تودرحشرحاضرند لطفی کن ومرابه غلامی بخر حسین #عالیه_رجبی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🌷 ایهاالارباب 🍃 اگر از حــــــال دل نوکر خود جویایی به خدا هیچ ملالی نبود ، غیر حرم #رضا_قاسمی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🌷 #حسین_جان 🍃 بارها من غم دوری حرم را دیـــدم تو دعا کن که دگر این غم آخر باشد #رضا_قاسمی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حسین_جان❤️🌹 🔅دود این شهر مرا از نفس انداخته است 🔅به هوای حرم کرب بلا محتاجم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آخر از راه می آید پدرم صبر کنید... می رسد نور دو چشمان ترم صبر کنید... خواب دیدم که به من گفت می آید پیشم من که از آمدنش با خبرم صبر کنید... عمه جان از تو خجالت زده هستم اما به خدا کم بشود درد سرم صبر کنید... ناقه آهسته برانید دگر خسته شدم به خدا درد گرفته کمرم صبر کنید... با طنابی که به دستم زده اید ای لشگر نَکِشیدم که شکسته است پرم صبر کنید... پیش چشمان عمو نیزه به کتفم زده اید من شکایت به عمویم ببرم صبر کنید... آنقدر ناله زنم یا ابتا می گویم تا خودِ حشر بماند اثرم صبر کنید... شب شد و ناقه زمینم زد و عمه هم رفت بی امان داد زدم در خطرم صبر کنید... کاش پاهای مرا هم به شتر می بستند تا نیفتد به بیابان گذرم صبر کنید... زجر نگذاشت بگویم که چرا جا ماندم گفتم اینقدر نکش موی سرم صبر کنید... گفتم ای زجر مزن من که خودم می آیم همه جا تار شده در نظرم صبر کنید ضربهء زجر مرا یاد مدینه انداخت یاد زخم فدک و پهلو و سینه انداخت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حالا که با سر آمده‌ای سوی عمه آرام سر بگذار بر زانوی عمه حالا که ای کشتی، تو را درهم شکستند پهلو بگیر آرام پس پهلوی عمه از کوفه که با خطبه لشگر را بهم ریخت دیگر نمی آیند رو در روی عمه دست مرا در دست های خود نگه داشت هر قدر ضربه خورد بر بازوی عمه نه معجری دارم نه روبند درستی خیلی خجالت میکشم از روی عمه غصه نخور، چون درحجاب نور بودیم چشمی نیفتاده است بر گیسوی عمه گفتم سر تو سنگ خورد، آنجا که دیدم خون میچکد از گوشه ابروی عمه http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود زهر دوری تو را با دیده تر خورده ام دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام! زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام حرفهای عمه خیلی سخت بر من میرسد گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده ام هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت گاه ازینور خورده ام گاهی ازآنور خورده ام ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند ایستادم هرکجا تا سنگ آخر خورده ام آه بابا دخترت را هیچکس بازی نداد زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام دخترت با درد پا طی مسافت میکند پای من زخم است پای زخم اذیت میکند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آنکس که زد نقاب حلالش نمیکنم خندید بی حساب  حلالش نمیکنم چشمم که گرم شد سپرش خورد بر سرم فریاد زد نخواب! حلالش نمیکنم از موی سر گرفت مرا و بلند کرد میبرد با شتاب حلالش نمیکنم حتی به  اسب لعنتیش خوب آب داد بر ما نداد آب حلالش نمیکنم خیلی مرا کنار رباب و سرت زده جان تو و رباب حلالش نمیکنم او زیر سایه از وسط ظهر تا غروب من  زیر آفتاب! حلالش نمیکنم مارا خرابه ای دم بازار شام برد ای خانه اش خراب!حلالش نمیکنم درسفره غریبی ما نان خشک بود برسفره اش کباب حلالش نمیکنم حرف کنیز آمد و ترسید خواهرم شد حرف انتخاب حلالش نمیکنم هرجور بود بی ادبی کرد با سرت با چوب و با شراب حلالش نمیکنم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟  چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتی به ما از گوشواره همراه خود بردی چرا انگشترت را با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه دیدم کبودی‌های چشم مادرت را یک روز بودم یاس باغ آرزویت حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بابا بنگر رویِ به‌هم‌ریخته‌ام را وا کن گرهِ موی به‌هم‌ریخته‌ام را دیگر رَمَقی نیست به رویت بگُشایم چشم تر کم‌سویِ به‌هم‌ریخته‌ام را من فاطمه‌ی شام شدم خُورده نگیرید لرزیدنِ بازوی به‌هم‌ریخته‌ام را آرام کن عمهّ تو پس از حرفِ کنیزی این خواهرِ کم‌روی به‌هم‌ریخته‌ام را هر تکه‌ای از زیور من دستِ کسی رفت پیدا کن النگوی به‌هم‌ریخته‌ام را در شامِ غریبانِ من آرام بشویید خونابه‌ی پهلوی به‌هم‌ریخته‌ام را زیبایی دختر یكی‌اش مویِ بلند است صد حیف كه گیسویِ به‌هم‌ریخته‌ام را.. http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است هوای شام چرا اینقدر نفس گیراست لباس عید به تن کرده اند مردم شام فضای شهر چراغان و غرق تزویر است نوای هلهلۀ مردمان همانندِ صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است ز بام ها ز چه باران سنگ می بارد به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد حدیث غُربت او ناله های زنجیر است چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند که در کمان دل خستگان همین تیر است قسم به آیۀ ناب"لیِذهِبَ عَنکُم" به روی نیزه سری از تبار تطهیر است پی هدایت مردم ز روی نی آید نوای قاری قرآن که غرق تفسیر است به عرش دوست زده تکیه قدر ما، امّا هنوز دشمن بیدادگر زمین گیر است مس وجود «وفایی» اگر که آوردی غبار درگه این آستانه اکسیر است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بادختران قافله ، در زیر نیزه ات دامن گرفته ایم که نیفتی زمین پدر... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها 😭 چهل منزل سرت را نیزه می برد رقیه دم به دم از غصه می مرد به خنده حرمله منزل به منزل کنار نیزه ات هی آب می خورد #حسن_کردی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#جانم_رقیه🙏 دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا نــدارم گیســـو سپیدم احترامم را نگهدار سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم... #قاسم_نعمتی 🏴شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد 💔 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله 🔅 هر سحر بعدِ نمازم، یاحسین سر می دهم 🔅 مرغ دل را به هـوایِ حرمت پر می دهم 🔅 من به عشقِ دیدنِ آن گنبدِ زیبای دوست 🔅 یک سلام از راه دور بر ابن الحیدر می دهم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ماهِ بعد از چارده یک روزه اش هم کامل است گاه طفلی در زمان کودکی اش عاقل است می رسد وقتی که تا ترقوه جان،بین عرب؛ گفتن یک یا رقیه راه حل مشکل است درعرب با اینکه نامت شد رقیه،آخرش پیش بابایت نشان دادی که جان ناقابل است گاه می میرد کسی در لفظ از دوری یار گاه مانند تو هم می گوید و هم عامل است ذکر تو زیر زبانم هست و تربت در کَفم آب وقتی هست درواقع تیمم باطل است هم که بابا را به یک لبخند جان تازه ای هم برایش بوسه ی از راه دورت قاتل است بعد از آنی که سر زینب به یک ضربه شکست تربت کرببلا در اصل چوب محمل است تا بگیرد بوسه خم شد نیزه سوی گونه ات قبله از آن روز نزد اهل معنا مایل است شد دخیل دامنت دستم که کشتی نجات؛ هرکجایی که توقف کرد آن جا ساحل است گوش پاره جای خود،اما دلیل گریه ام؛ ازشنیدن های الفاظی شبیه سائل است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با وجودی که پدرجان گله خیلی دارم نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم وسط آن همه اسباب جسارت بر ما نفرت از سلسله و هلهله خیلی دارم قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی دیدم از گونه ی تو فاصله خیلی دارم عقب افتادنم از قافله زجر آور شد گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم باعث زحمت جمع اسرا من بودم خجلت از عمه در این قافله خیلی دارم با وجودی که سر از پیکر تو شمر برید من شکایت ولی از حرمله خیلی دارم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به زحمت تکیه بر دیوار می‌کرد گهی این جمله را تکرار می‌کرد الاهی صورتش آتش بگیرد ! که با سیلی مرا بیدار می‌کرد چه داغی بر جگر بگذاشتی زجـر عجب دست زمختی داشتی زجـر که هر کس دید گلبرگ رخم را به طعنه گفت که گل کاشتی زجـر چو زینب پیکرش را آب می ریخت ستاره بر تن مهتاب می ریخت همه دیدند چون زهرای اطهر ز هر جای تنش خوناب می ریخت نه تنها پیکرش بی تاب بوده که گل زخم تنش خوناب بوده چه کاری کرد سیلی با دو چشمش؟ که گوئی چند روزی خواب بوده تمام پیکرش از درد می‌سوخت لبش از آه آهِ سرد می‌سوخت اگر چه شمع سـرخ نیمه جان بود ندانم از چه رنگ زرد می‌سوخت تمام درد بر جانم نشسته رد خون روی دستانم نشسته تو خوردی خیزران و، من ندانم چرا زخمش به دندانم نشسته http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چشمش برای پلک زدن وا نمیشود میخواست ناله ای کند اما نمیشود هم زخم های آبله اش درد میکند هم جای تازیانه مداوا نمیشود از عمر او اگر چه سه سالی گذشته است قدی شبیه قامت او، تا نمیشود چشمی نمانده است اگر دست میکشد پایی نمانده است اگر پا نمیشود سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت حالا دگر خرابه عزاخانه میشود بوسه گرفت از لب و میگفت زیر لب هر بوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از غصه ی این فاصله بگذار نگویم از غربت این قافله بگذار نگویم از شمر نگو تو، به تلافیش پدر جان از چشم بد حرمله بگذار نگویم از قصه ی این صورت زخمی که نگفتی از قصه ی این آبله بگذار نگویم من پیر شدم جان تو آن دم که به پا شد دور سر تو هلهله… بگذار نگویم افتاد به بازارِ غلامان و کنیزان روزی گذر قافله… بگذار نگویم از بابت این درد سرِ معجر پاره دارم ز عمویم گله… بگذار نگویم بابا صدقه هیچ ولی خاری و دشنام دادند به این عائله… بگذار نگویم هر گاه سرت خورد زمین عمه زمین خورد دق کرد از این قائله… بگذار نگویم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7