eitaa logo
شعر و داستان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 ارسال اشعار و انتقادات و پیشنهادها
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌رسد به کفِ پایت آسمان حتی اگر که قد بکشد روی نردبان حتی نمی‌شود نفسی از تو را به شعر کشید اگر خدا بدهد عمرِ جاودان حتی بهشتِ خاکی دنیای سایه‌سارت را نمی‌دهیم به جَنّات آن جهان حتی کجاست خانه‌ی عرشت؟ که در شب معراج کسی نداشت از آن لامکان نشان حتی تو ناشناسِ زمینی؛ نمی‌شناسیمت اگر که باز کند آسمان دهان حتی فقط تویی که شبیه تویی؛ نظیر تو را کسی ندیده در آیینه‌ات؛ در آن حتی عدالتی که تو دادی به تارک تاریخ ندیده کس بدلش را به داستان حتی شکسته است نمکدان به سفره‌ی زخمت به دستِ هر که گرفته‌ست از تو نان حتی مناره چاهِ عذابِ مؤذنش بشود اگر بدون تو گفته‌ست یک اذان حتی جماعتی که مسلمانِ دینِ غیر توأند جهنم است سزای ثواب‌شان حتی رضا قاسمی @shearvdastan
ای دل، نگفتمت که به چشمش نظر مکن کز غم، چنان شوی که نبینی بخواب، خواب! @shearvdastan
تمام درختان تورا دوست دارند و گلها، گیاهان، تو را دوست دارند پیام آور این طراوت تویی تو زمستان و باران تو را دوست دارند @shearvdastan
شب بود و شور بود و سلام فرشته.. از عرش تا به فرش،قیام فرشته ها باران شوق بود و امام فرشته ها شب بود وگرم سجده تمام فرشته ها... @shearvdastan
آنچه تحریم نگاهت، با دل من کرده است با دل قلیانیان، تحریم تنباکو نکرد...! @shearvdastan
عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد لیلی و مجنون قصه شیرین‌تری دارد دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد حتی سؤالات کتاب تست کنکورت عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد حرف دلت را با حالی کنی سخت است که باشی عشق زجر دیگری دارد @shearvdastan
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد @shearvdastan
بی‌تماشا نیست حیرتخانهٔ ناز و نیاز عشق اینجا آه آهی دارد آنجا واه واه @shearvdastan
نیست آسان سخن سخت شنیدن گرچه می‌پذیرم ز تو گر هرچه بگویی هرچه دل به جز خواستۀ دوست چه می‌خواهد؟ هیچ ما گذشتیم ز خیر تو! بگو دیگر چه؟ خاطر موج، پریشان و دل ساحل، سنگ فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟ می‌توان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی باز اگر بازرسیدیم به یکدیگر چه؟ گفتم ای دوست مرا بی‌خبر از خود مگذار  گفت و بد گفت که از بی‌خبری خوش‌تر چه @shearvdastan
من بی تو امشب دلم شادمان نیست این جا بی من تو هرجا که هستی دلت شاد امشب @shearvdastan
☃️ درختان را هنوز ای برف ! شوق برگ و باری هست زمستان گرچه طولانی ست،آخر نوبهاری هست مرا درقلب خود کُشتی و از دنیای خود راندی گمان می‌کردم ای بیرحم بین ما قراری هست تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو ولی ای بی وفا از بی وفا هم انتظاری هست چو در قلب تو می تازند بعد از من رقیبانم به یاد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست اگر یک عمر هم در بستر آرامشت باشی بدان ای رود! در پایان راهت آبشاری هست @shearvdastan
آشیانِ منِ بیچاره اگر سوخت چه باک؟! فکرِ ویران شدنِ خانه‌ی صیاد کنید.. @shearvdastan
تلخ است روزگار، مگر با بهانه‌ای پیدا کنیم دلخوشی کودکانه‌ای ای عشق! سر بزن به دل سنگ من که گاه روید ز سنگ‌فرش خیابان جوانه‌ای گر چشم دوختم به تماشای این و آن می‌خواستم که از تو بیابم نشانه‌ای هرجا که خیره می‌شوم انگار عکس توست ما را کشانده‌ای به چه تاریک‌خانه‌ای از جور روزگار کسی بی‌نصیب نیست دیوانه‌ای گرفته به کف تازیانه‌ای @shearvdastan
💐 چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بر همه مردم ایران بویژه خانواده معظم شهدا و ایثارگران و شما مخاطبان عزیز کانال مبارک باد @shearvdastan
مــن کــــــه در تنـــگ بــــرای تــو تـمـــاشــا دارم بــــا چـــــه رویـــــی بنــــویـســم غــم دریا دارم؟ دل پر از شوق رهایی سـت ،ولی ممکن نیست بـــــــه زبــــــان آورم آن را کــــــه تــمــنـــا دارم چــیسـتم؟! خـــاطــره ی زخـــم فرامــوش شده لـــب اگــــر بــاز کـــنم بـا تــو ســخن هـــــا دارم بـا دلــت حســـرت هم صحبتی ام هست ،ولی سنگ را بــا چـــه زبانــــی بــه ســـخن وا دارم؟ چیـــزی از عمــر نمانده ست ولی می خواهم خــانــه ای را کــــه فــرو ریــختـــه بــر پــا دارم فاضل_نظری @shearvdastan
مثل یک پوپک سرما زده در بارش برف سخت محتاج به گرمای پرو بال توام! @shearvdastan
رنگ سال گذشته را دارد همه‌ی لحظه‌های امسالم سیصد و شصت و پنج حسرت را همچنان می‌کشم به دنبالم قهوه‌ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی‌گنجم دیده‌ام در جهان نما چشمی که به تکرار می‌کشد فالم یک نفر از غبار می‌آید مژده‌ی تازه‌ی تو تکراری است یک نفر از غبار آمد و زد زخم‌های همیشه بر بالم باز در جمع تازه‌ی اضداد حال و روزی نگفتنی دارم هم نمی‌دانم از چه می‌خندم، هم نمی‌دانم از چه می‌نالم راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشایی‌ست به غریبی قسم نمی‌دانم چه بگویم جز این‌که خوشحالم دوستانی عمیق آمده‌اند چهره‌هایی که غرق‌شان شده‌ام میوه‌های رسیده‌ای که هنوز من به باغ کمال‌شان کالم آه ... چندی‌ست شعرهایم را جز برای خودم نمی‌ خوانم شاید از بس صدایشان زده‌ام دوست دارند دوستان لالم @shearvdastan
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم @shearvdastan
. نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق تَرَم؟ یا تو به من؟! زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آهِ سخن بعد از این در دل من شوق رهایی هم نیست این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن وای بر من که در این بازی بی سود و زیان پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن باز با گریه به آغوش تو بر می گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن فاضل_نظری @shearvdastan
من از خود نیمه‌ای را دیده بودم عاقل امّا تو مرا با نیمه‌ی دیوانه‌ی من آشنا کردی ... @shearvdastan
هر که راه گفتگو در پردهٔ اسرار یافت چون کلیم از «لَن تَرانی» لذت دیدار یافت از بلند و پست عالم شکوه «کافر نعمتی» است تیغ، این همواری از سوهان ناهموار یافت گر سَبُک سازی چو شبنم از علایق خویش را می‌توان در پیشگاه خاطر گل، بار یافت گاه در آغوش گل، گه در کنار آفتاب شبنمی بنگر چه‌ها از دیدهٔ بیدار یافت! صیقل آیینهٔ گردون صفای خاطر است می‌شود تاریک عالم، سینه چون زنگار یافت هر چه از عمر گرامی صرف در غفلت شود می‌توان یک صبحدم در مُلک «استغفار» یافت شبنم از شب‌زنده‌داری بر سر بالین یافت «صائب» از خورشید، شمع دولت بیدار یافت @shearvdastan
با ما چه کرده بغض؛که دور از تو سال‌هاست لب باز می‌کنیم، سخن گریه می کند! @shearvdastan
ضرب المثل چه کشکی چه پشمی 😁 چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.» قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا کرد و خود را محکم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.» قدری پایین‌تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌کنی؟ آن‌ها را خودم نگهداری می‌کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.» وقتی کمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم که بی‌مزد نمی‌شود. کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم. غلط زیادی که جریمه ندارد.» @shearvdastan
🍂پسرش نیست، که تا گریه کند بر پدرش 🍂پس شما گریه بر آن کشته بیداد کنید 🍂نگذارید که معصومه خبردار شود 🍂رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید شـــهادت حضــرت موســی‌بن‌جــعفر(ع) تسلیــت بــاد🥀🖤 @shearvdastan