eitaa logo
شعر و داستان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم شصت و سه سال راه به این سو نداشتم اقرار می‌کنم که من – این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش راهی به این زمانه‌ی ناتو نداشتم نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟! می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم اما من اعتقاد به تابو نداشتم آقا شما که از همه‌کس باخبرترید من جز سری نهاده به زانو نداشتم خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟ دیگر سوال دیگری از او نداشتم @shearvdastan
نخواهیم آن تبسّم را که هرکس آرزو دارد هلاکِ چین ابرویی اگر مخصوصِ ما باشد... @shearvdastan
جز رایحه‌ی یاد غمت، یارترین کیست..؟ از عشق تو جز من، که خودآزارترین نیست.. ای علتِ آبادی و ویرانی جانم،، جز حسرت تو، بر دلم آوارترین چیست..؟ @shearvdastan
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد @shearvdastan
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام از جام عافیت می نابی نخورده‌ام وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم بریده‌ام گر می‌گریزم از نظر مردمان رهی عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام @shearvdastan
باریده مگر نم‌نم نام تو به شعرم؟ باران ترنم شده‌ام در خودم امشب @shearvdastan
خورشید اگر گم شود از عرصه‌ی عالم من دست تو گیرم به لب بام برآرم... @shearvdastan
بی‌ساقی و شراب، غم از دل نمی‌رود این درد را طبیب یکی و دوا یکی است @shearvdastan
با که خواهی باز کرد این در که بر من بسته‌ای؟ بر که خواهی بست دل را، چون ز من برداشتی‌؟ @shearvdastan
دور از من آنجا آسمان آبی است؟ اینجا که شهریور غم انگیز است با هر کس از درد تو می پرسم میگوید از تاثیر پاییز است! @shearvdastan
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست میگرید پر از حرفم کسی اما زبانم را نمی فهمد @shearvdastan
كج مي كنم از راه تو هر بار راهم را تا ديدنت يادم نيارد اشتباهم را هرچند طوفان ديده ام ، وقت نسيم صبح محكم نگه مى دارم از ترست كلاهم را تو انعكاس ماه بودى بر دل بركه گم كردم از هول تماشاى تو ماهم را با رفتنت هم خواب را از چشم من بردى هم از لبم لبخند هاى گاه گاهم را مردم گمان بر زلف تو بردند هر جا من توصيف كردم قامت بخت سياهم را از غصه مى گردد مكدّر خاطرش وقتى با آينه گـــــويم اگر يك لـــــحظه آهم را طبع لطيفم را مپندار از سر ضعف است پشـــت غزل هايم نــمى بينى سلاحــــم را خونخواه من كارش به چشمان تو مى افتد دنبال اگر گيرد شبى رد نگاهم را @shearvdastan
از رستم پیروز همین بس که بپرسند: از کشتن سُهـــــراب به تهمیـــــنه چه گفتی؟!
 تــا ابد دور تو می گردم، بسوزان عشق کن  ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ @shearvdastan
مشغول که هستی که چنین زود گذشتی؟! از من که «بقول خودِ تو» خوب ترینم...! @shearvdastan
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟ سربه تایید تکان دادی و گفتی آری! ( عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود او که از جان خودت دوست ترش می‌داری) ای که نزدیک‌تری از من دلتنگ به من بین ما نیست به جز فاصله‌ای اجباری من عروس توام ای از من و آغوشم دور خطبه را گریه من می‌کند امشب جاری زندگی چیست به جز خاطره‌ای افسرده زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری گله‌ای نیست به تنهایی خود دل بستم به غزل گریه‌ی هر روز... به شب بیداری روی دیوار دلم سایه‌ای از قامت توست مثل تنهایی من قد بلندی داری...! @shearvdastan
ای عشق گمشده من امشب کجای جهانی @shearvdastan
دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی صبح به یک نفس جهان روشن ازآن همی کند کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی @shearvdastan
کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست؟ که روزگار چو تیر شهاب می‌گذرد ۲۷ شهریور، درگذشت @shearvdastan
رفیقِ حادثه هایی به رنگ تقدیری اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری در این رسانه ی دنیا، میان برفک ها نه مانده از تو صدایی، نه مانده تصویری رسیده سنّ حضورت به سنّ نوح، اما ... شمار مردم کشتی نکرده تغییری هزار هفته ی بی تو گذشته از عمرم هزار سال ِ پیاپی دچار تاخیری شبیه کودکِ زاری شدم که در بازار ... تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری؟؟ @shearvdastan
در شهر خیابان‌به‌خیابان گشتم آن‌قدر که آگهی است، آگاهی نیست @shearvdastan
پر از بهانه شده لبم برای شما اگرچه می‌شکند دلم فدای شما کلافه خانه‌ و من از این سکوت بلند نرفته از سر ما غم صدای شما چقدر خسته شده نگاه آینه‌ام از او که خیره شده به من به جای شما حواس پنجره‌ها به سر به زیری من حواس عینک من، به ردپای شما چرا کشیده شده به صورت علما حجاب چادری بدن نمای شما شبیه این وطنی پر از طلا و بلا شده نصیب همه تب طلای شما پر از پیاده روام که شب قدم بزند خیال ثانیه‌های پا به پای شما @shearvdastan
يك شب اگر دستت به تار موی من مي خورد از اينكه هستم مست و شورانگيزتر بودم شايد اگر يوسف به من هم فرصتي مي داد از تيغ چاقوی زليخا تيزتر بودم...  @shearvdastan
هر چند که در آینه شوق نظری نیست جز آه در این راه مرا همسفری نیست بیهوده نشستی به تماشای شکفتن از شاخه خشکیده امید ثمری نیست عیبم مکن ای دوست اگر چشم به راهم سودی هم ا گر نیست، نباشد.. ضرری نیست! از دربه دری خسته و از خیره سری سیر در شهر چو من گمشده بی خبری نیست گیرم همه فردای خوشی داشته باشند شب‌های پر از وحشت ما را سحری نیست @shearvdastan
مثل ِ لزوم ِ نور برای درخت‌ها هَر صُبح لازم است که حتماً ببینمت... @shearvdastan