eitaa logo
شعر و داستان
2.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
92 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر می ورزم به تو تا رحم بر حالم کنی مهر ورزیدن ولی انگار سنگت کرده است
هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی @shearvdastan
‏عشق بازار بزرگی‌ست، درآمد دارد... از تو معشوقه درآورد، از این مَرد دَمار..!
تو می روی، پس از این، احترام می شکند تو می روی و دل من مدام می شکند علی، غریبترین عابر است وقتی که میان کوچه جواب سلام می شکند بگو امام جماعت اگر معاویه شد نماز از اول رکن قیام می شکند امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه بگو که معنی قرآن، تمام می شکند مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود بگو "عقیله" به بازار شام می شکند هر آن که چشم بدوزد به سکه های طلا میان برق دو چشمش، امام می شکند به منفعت طلبی گر خواص رو کردند حریم شرع، میان عوام می شکند سر حسین مرا سنگ های کوفی نه که لقمه؛ لقمه ی شوم حرام می شکند چه فرق می کند این کوچه یا ته گودال؟ چه فرق می کند این سال یا کدامین سال؟ بگو امام کشی رسم می شود وقتی که جابه جا بشود سنت حرام و حلال بگو که شبهه چنان میکند که"ابن زیاد" "حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال بگو حرام اگر خورده شد نمی فهمید امام عصر به خطبه نشسته یا دجال مشخص است که یک روز خیمه می سوزد که روشن است مداوم، چراغ بیت المال دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال... گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست مگر که کارگشایی کند اذان بلال @shearvdastan
شانه هایت ساعتی چند؟ بگو، میخرمش! گاه خرجِ گریه‌هایم سخت بالا می رود! @shearvdastan
‌بیتاب توام‌، محو توام‌، خانه خرابم...
یک نگاه مهربان، ما را بس است پرتویی از آسمان، ما را بس است @shearvdastan
♤خانه‌زاد محنتیم، آسودگی کم دیده‌ایم آنچه غیر از زخم بیند، ما ز مرهم دیده‌ایم @shearvdastan
نخست آن‌کس‌که شد در بند انکار تو من بودم ولی آن‌کس‌که گشت اوّل گرفتار تو من بودم زدند از من حریفان بیشتر لاف خریداری ولی اوّل کسی کآمد به بازار تو من بودم به سیم و زر طلبکار تو گردیدند اگر جمعی کسی کاو شد به جان و سر خریدار تو من بودم من اوّل کردم از تو احتراز امّا اسیری هم که کرد آخِر سرِ خود در سر و کار تو من بودم به بیماری کشید از حسرتت کار دگر یاران ولی آن‌کس‌که مرد از شوق دیدار تو من بودم حریفان جان سپر کردند پیشت لیک جانبازی که ضربت خورد از شمشیر خون‌خوار تو من بودم چو نظم محتشم خوانی، بگو کای بلبل محزون کجا رفتی؟ چه افتادت؟ نه گلزار تو من بودم؟ @shearvdastan
طراوت میدهی با بودنت شعر پریشان را... @shearvdastan
گفتی چه سان گذشت شبِِ غم؟ ندیده‌ای؛ هرگز چنان شبی که بگویم چنان گذشت...!
ماهَم امشب به طرب طبع غزلخوان دارد سر و شوقی است که ماهم پی آن بیداریم