صبحات بخیر شاعر لبخندهای شهر
آیینههای شعر تو در جای جای شهر
با دستهای آبیتان سبز میشود
گل واژههای زرد غزل در صدای شهر
رنگین کمان هر غزلت وصل میکند
دل را به پشت پنجره انتهای شهر
شبها کسی که از دلتان رد نمیشود
حک میشود به دفترتان، ردپای شهر
گاهی برای شعر شما آه میکشد
مردی غریب و گمشده در ماجرای شهر
یک کوله بار بسته و یک انتظار سرد
در ازدحام مردم بی اعتنای شهر
بغضی به روی شیشه و یک کوپه بی کسی
دستی بدون بدرقه آشنای شهر
دیوارهای ساکت شهر و... صدای سوت
صبحات بخیر شاعر لبخندهای شهر
#رسول_قشلاقی
@shearvdastan
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد ببر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
#فاضل_نظری
از کتاب اکنون
@shearvdastan
🎭
بگردم دور تو، دور نگاهت، دور باطل ها
مرا دیوانه می خوانند، امثال تو عاقل ها
پری رویی، نه... زیباتر، سر زیبایی ات بحث است
به طرزی که کم آوردند توضیح المسائل ها
حسادت می کنم با هرکه دستش لای موهایت ...
حسادت می کنم حتی به این موگیر ها، تل ها
مرا از دور میدیدی، خودت را جمع می کردی
بیا یک بار دیگر هم شبیه آن اوایل ها...
و من معنی بعضی شعر ها را دیر می فهمم
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
#مرتضی_عابدپور_لنگرودی
@shearvdastan
غنـچه عشق تو ، تا در دل مـن وا شده است
دل طـوفـان زده ام ، غــرق تـمـنـا شده است
چشم در چشم ، گـره خـورده نگـاه مـن و تو
رود تـنـهــایی مـن ، راهــی دریـا شـده اسـت
گـونـه ام ، بـوی نـَمِ جـنـگـل و بـاران شـمــال
چه هوایی است ! بیا وقت تماشا شده است
بس کن این غـربـتِ دسـت مـن و انگشتـانـت
دل مـن دیر زمانی اسـت که رسوا شده است
خبرت نیست که دور از تو در اندیشـه ی من
باز ازحجـم خیـال تو چـه غـوغـا شـده است
بخـت یـارم شـد و ایـن بـار تـو در فـال مـنی
نقش فنـجان من امروز چه زیـبـا شـده است
نـفـســم بـا غـمــت از روز ازل درگـیــر اسـت
بانگ قلب من و نبض تو ، هم آوا شده است
از غـم انگـیـزی این عشـق ، غـزل هـا گـفـتـم
آتـشی در دلـم از دست تو ، بـر پا شده است
محمدرضا جنتی
@shearvdastan
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب
دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدک ..میانِ کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی...کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام ...برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان ..قدم زنان..تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم ...
#حسین_منزوی
@shearvdastan
حتی اگر زیبا یا ثروتمند هستیم، نمیخواهیم که ما را به دلیل این چیزها دوست بدارند، چون اگر این خصوصیات از بین بروند، عشق هم به همراهش میرود. من ترجیح میدهم که شما از ذهنم تعریف کنید و نه از چهرهام، و اگر مجبور باشید در آن صورت ترجیح میدهم در مورد لبخندم اظهار نظر بکنید تا دماغم.
ما محتاجیم که دوست داشته شویم، حتی اگر همه چیزمان را از دست بدهیم: همه چیز ترک شود جز «من»، این «من» اسرارآمیز در ضعیفترین و آسیبپذیرترین وضعاش ...
📕 جستارهایی در باب عشق
✍🏻 #آلن_دوباتن
📚 @shearvdastan
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو
رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما
خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما
کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر
کاش حَوِّل حالَناییتر شود احوال ما
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما
گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال
تا همه خورشید گردد روزی امسال ما
#علیرضا_قزوه
@shearvdastan
May 11
آغاز میکنم سخنم را به یاحسین
در میزنم به خانهی معبود با حسین
کاری به خاطر رمضانم نکرده ام
اما گرفت دست تهیِ مرا حسین
ما روزه دارها همه یاد لب تواییم
ای تشنه لبتر از همهی تشنهها حسین
آخر مرا برای خودش میخرد شبی
من میشوم مسافر کرببلا... حسین
#محسن_حنیفی
السَّلامُ عَلیْڪ یااَباعَبدِاللهِ الْحُسینِ الْمَظلوُم عَلیہِ السَّلام
@shearvdastan
خبر آمد که بهار دل ما آمده است
مژده ی کم شدن فاصله ها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟
نفسِ سوخته ای در تهِ چاهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
سجده آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشنده ی هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو
سائلی را به سر سفره ی خود راه بده
من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند
#امیر_عظیمی
@shearvdastan
#اندکی_مطالعه
هر امیر و فرمانروایی در ذهن خود این تخیل را که «من باید بدون قید و شرط اطاعت شوم» خطور بدهد و آن را جدی تلقی کند، همه ارزش و عظمت روحی و قلبی خود را در مقابل ترس و لرزه مردم در برابر خود از دست داده است!
چه بیماری خطرناک و مهلک است این که من امیرم و بدون قید و شرط باید اطاعت شوم!
با این که سرتاسر تاریخ سقوط چنین ادعاکننده (دیر یا زود) به ثبوت رسیده است، باز معلوم نیست چه طلسم و جادویی در چند صندلی و میز ریاست نهفته است که هر کس که در روی آن صندلی و پشت آن میز قرار گرفت، نخست خود را فراموش میکند؛ سپس خدا را از یاد میبرد و در مرحله سوم، همه انسانها را سنگریزههایی حساب میکند که فقط برای دلخوش کردن آقای صندلینشین خلق شدهاند!
📙حکمت اصول سیاسی
🖌 علامه محمدتقی جعفری
@shearvdastan
ما گنهکاریم،
آری،جُرمِ ما
هم عاشقیست
آری امّاآنکه
آدم هست و
عاشق نیست کیست؟!
#قیصر_امین_پور
@shearvdastan
#اللهم_رب_شهر_رمضان
#مولا_علی_جان
روز اول شده و شور و شعـف دارم من
سائل کوی تو ام ، کاسه به کف دارم من
رمـضان آمده و ذکـر «عـلی» میـگیـرم
در دلـم حسرت ایــوان نـجـف دارم من
صلی الله عیک یا علی یاامیرالمومنین
@shearvdastan
عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را
آه ای رطب دورترین شاخه چه می شد؟
شیرین کنم از شهد لبان تو دهان را
باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تراز ظرف دلم این هیجان را
تا چند فقط طوطی خوشخوان تو باشم
انکار کنم این غم حاجت به بیان را
یک بار به من گوش کن ای سنگ صبورم!
تا پر کنم از قصه ی تو گوش جهان را
آن وقت تو مال من و من مال تو باشم
با جذبه ی یک اخم برانم همگان را
#شیرین_خسروی
@shearvdastan
نیمه جان چرخ زنان توبه کنان عاشق شد
داد و بیداد دلم در رمضان عاشق شد
مردم شهر به تسبیح و دعا مشغولند
دل من تشنه و تسبیح زنان عاشق شد
عشق ای عشق به من جرأت گفتار بده
مرد آن است که از راه زبان عاشق شد
می توان با دهن روزه چنین مستی کرد
می توان پیش نگاه دگران عاشق شد
دم افطار سر زلف تو را می بوسم
می توان باتو چنین کرد و چنان عاشق شد
بی گمان ماه تویی، ماه تر از ماه تویی
آمدی بر لبه ی بام و جهان عاشق شد.
#ناصرحامدی
@shearvdastan
حرف " تو "
که می شود ؛
من
چقدر ناشیانه
ادعای
بی تفاوتی میکنم...
#ریچارد_براتیگان
@shearvdastan
چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجهی شیر
که شد از صید پشیمان و سر افکند به زیر
اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش
زندگی پیش من ای مرگ! حقیر است حقیر
منتی بر سر من نیست اگر عمری هست
پیش این ماهی دلمرده چه دریا، چه کویر
چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر
از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو
شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر
ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر
#فاضل_نظری
@shearvdastan
چون بیابان که نیازش به نم باران است
بیشتر گریه، تسلّای دل سوزان است
میکده باز شد و زود دویدیم همه
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است
گفتم اصلا نروم آخر خطم دیگر
مادر گفت برو خالق تو رحمان است
ما اگر آمدهایم از کَرم آل علیست
اختیار دل رعیت به کف سلطان است
رمضان است خدا بندهنوازی کرده
سفرهاش باز شده خانه پر مهمان است
خوب و بد ریزهخور حضرت حجت هستیم
پای باباست فقط طفل اگر نادان است
نوکر آن است که از خویش دعایی نکند
آنچه را خواسته ارباب، دعایم آن است
سی شب ماه خدا را به علی بخشیدند
گریهی هر شب ما هدیهی آقا جان است
ما در این ماه مبارک به هوای نجفیم
دلمان وقت مناجات دم ایوان است
گره کور مرا دست رقیه بدهید
هر چه سختیست به یُمن نفسش آسان است
روزهام روضه اگر داشت خدا میخردش
خرم آن دیده که در روضه فقط گریان است
دم افطار من از آب سوالی دارم
آب دیدی چهقدر کام حسین عطشان است؟
@shearvdastan
عیادت میکند از خویش، بیماری که من باشم
نشسته بر سر گورش؛ عزاداری که من باشم
درخت از مرگ، میگوید برای برگهای خود
شکایت میکند از «کاغذآزاری» که من باشم
پر از خط است، اما خطخطی کن؛ شعرِ نو بنویس
به رسم یادگاری روی دیواری که من باشم
دو فنجان مصرعِ داغ از دکانِ واژهات میخواست
ولی بیچاره شاعر شد؛ خریداری که من باشم
برو؛ زنده بمان؛ ای خانهی آبادِ ویرانگر !
مرا اما رها کن زیرِ آواری که من باشم
گلویت را رها کن دیگر از بغضِ گلوبندت
نفس بیرون بکش از حلقهی داری که من باشم
قلم شد میلهی زندان و افتادند، در شعرم ...
طلبکاری که تو باشی؛ بدهکاری که من باشم
#رضا_قاسمی
@shearvdastan
خود به خود می افتد آدم، تور لازم نیست که
این همه چاله برای کور لازم نیست که
کارِ بیهوده است دل بستن به عمقِ خمره ها
تا تو هستی مستیِ انگور لازم نیست که
تا عسل می بارد از لبهای کندوییِ تو
دست توی لانه ی زنبور لازم نیست که
،،دوستت دارم،، همین یک جمله را گفتم فقط
لعنتی دنبال من مامور لازم نیست که
دست در دست یکی دیگر چه تقدیر یست این
مصلحت این است... شاید زور لازم نیست که
لطف کن خاموش کن مادر چراغ خانه را
شوق تاریکی ست در من؛ نور لازم نیست که
#مراد_قلی_پور
@shearvdastan
تا بداند که شبِ ما
به چه سان میگذرد؛
غمِ عشقش دِه و
عشقش دِه و
بسیارش دِه ...
#مولانا
@shearvdastan
ولي سري - سر راهت- به اين دچار بزن...
دمي -چو باران- بنشين، دم از بهار بزن
بيا و حوصله كن دست بر دلم بگذار
دوباره زخمه بر اين تار بيقرار بزن
مدام، اين پا آن پا كن و بگو دير است
شبيه عقربهها حرف نيشدار بزن!
«بهار ميگذرد بيصدا... بهار منم!...»
به عطر خويش در اين كوچه باز جار بزن
بدون پلك زدن سالهاست منتظرند
سري به ثانيههاي سر قرار بزن
#محمد_مهدی_سیار
@shearvdastan
به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه ی کوتاه به هم می ریزد
آه! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
@shearvdastan
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند
تار ُ سنتور ُ نِی ُ آواز می خوآهم چِکار؟!
#شهریار
@shearvdastan
تو را با ديگران مي بينم و در "صبر" مي سوزم
كي ام من؟ روزه داري در ميان روزه خوارانم
#حسین_زحمتکش
@shearvdastan