eitaa logo
شعر و داستان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 ارسال اشعار و انتقادات و پیشنهادها
مشاهده در ایتا
دانلود
با من اکنون چه نشستن ها ، خاموشی ها با تو کنون چه فراموشیهاست چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد من اگر ما نشوم ، تنهایم تو اگر ما نشوی خویشتنی از کجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق باز برپا نکنیم از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی خیزند من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد ؟ چه کسی با دشمن بستیزد ؟ چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد دشتها نام تو را می گویند کوهها شعر مرا می خوانند کوه باید شد و ماند رود باید شد و رفت دشت باید شد و خواند در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟ در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟ در من این شعله ی عصیان نیاز در تو دمسردی پاییز که چه ؟ حرف را باید زد درد را باید گفت سخن از مهر من و جور تو نیست سخن از تو متلاشی شدن دوستی است و عبث بودن پندار سرورآور مهر آشنایی با شور ؟ و جدایی با درد ؟ و نشستن در بهت فراموشی یا غرق غرور ؟ سینه ام اینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این اینه بزدای غبار آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذار ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد آه مگذار که مرغان سپید دستت دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد من چه می گویم ، آه با تو کنون چه فراموشیها با من کنون چه نشستها ، خاموشیهاست تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی خیزند @shearvdastan
⁦⁦♥️⁩ نه به خانه دل قرار و نه به کوی یار گیرد ...! به کجا روم ندانم که دلم قرار گیرد... @shearvdastan
مپرس از تو چرا دل بريدم از اول به دست هاي تو كم بود اميدم از اول تو تاب گريه نداري؛ زمين نمي خوردم به اين نتيجه اگر مي رسيدم از اول دهان به خواهش بيهوده وا نمي كردم اگر جواب تو را مي شنيدم از اول اگر از آخر قصه كسي خبر مي داد بخاطر تو عقب مي كشيدم از اول به چيدن پر و بالم چه احتياجي بود من از قفس به قفس مي پريدم از اول از آن دو قفل شكسته حلاليت بطلب نمي گشود دري را كليدم از اول به چشم هاي خودت هم بگو:"فراق بخير" اگر چه خيري از آنها نديدم از اول... @shearvdastan
‌ ذلّت کشِ هزار خیالیم و چاره نیست لعنت به وضعِ دور زِ دلـدار زیستن... @shearvdastan
شمعی بس است ظلمت آیینه خانه را رنگین شود ز یک گل خورشید باغ صبح @shearvdastan
بی سر و پا میشوم مست نگاه میشوم ... ساز بزن جمله تو را سوز و گداز میشوم ... جان من و جهان تویی دلبر بی نشان تویی ... خوش بنواز جان من جمله نیاز میشوم ... @shearvdastan
به مناسبت چهلمین روز شهادت سردار بزرگ شهید سلیمانی هرچند به خاک پیکر او افتاد گلبرگ تنش شبی به هر سو افتاد سرمست شد از عطر تنش هر گلزار تا روی زمین آن گل شب بو افتاد @shearvdastan
شبی دارم چراغانی، شبی تابیدنی امشب دلی نیلوفری دارم، پری بالیدنی امشب شبی دیگر، شبی شب تر، شبی از روز روشن تر شبی پر تاب و تب دارم، تبی تابیدنی امشب نه در خوابم، نه بیدارم، سراپا چشم دیدارم که می آید به دیدارم، زنی نادیدنی امشب مشام شب پُر از بوی خوش محبوبه های شب شبی شبدر، شبی شب بو، شبی بوییدنی امشب زنی با رقصی آتشباد، از این ویرانه خاک آباد می آید گردبادآسا، به خود پیچیدنی امشب زنی با مویی از شب شب تر و رویی ز شبنم تر میان خواب و بیداری، چو رویا دیدنی امشب برایش سفره ی تنگ دلم را می گشایم باز بساطی گل به گل رنگین، بساطی چیدنی امشب @shearvdastan
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد در هیچ سرخیالی زین خوبتر نباشد... @Shearvdastan
هم زمان در دو مکان زندگی می‌کنم ، اینجا که منم و آنجا که تویی ... @shearvdastan
وقتی بخواهی بهترین مرد زمین باشی باید هم این اندازه خوب و دلنشین باشی باید هم از بوسیدنت بهتر شود حالم دردم، تو درمان منی، باید همین باشی ! وقتی کنار رخت خوابم قصّه می خوانی بهتر خودت تعبیر عشقی آتشین باشی اصلا بیا این قصّه را دیگر تمامش کن باید خودت در زندگی نقش آفرین باشی آری بیا شهزاده ی افسانه ی من باش تو می توانی بهترین مرد زمین باشی ! @shearvdastan
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت حلال کردمت الا به تیغ بیزاری اگر دعات ارادت بود و گر دشنام بگوی از آن لب شیرین که شهد می‌باری به انتظار عیادت که دوست می‌آید خوشست بر دل رنجور عشق بیماری گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به شرط آن که به دست رقیب نسپاری تو می‌روی و مرا چشم و دل به جانب توست ولی چه سود که جانب نگه نمی‌داری حکایت من و مجنون به یک دگر ماند نیافتیم و بمردیم در طلبکاری سعدی @shearvdastan
برایش شعر خواندم گوش کرد و بی تفاوت گفت: کتابش کن که بفروشد، درآمدزاست اشعارت! @shearvdastan
خوشا به حالِ دل بي‌شكيب بعضي‌ها هزار غبطه به حال عجيب بعضي‌ها نمي‌رود ز سرِ اين پرندۀ قفسي خيال بال و پر دل‌فريب بعضي‌ها قنوت وتر...سحر...در جوار "شش گوشه" طبيب حاذق درد غريب بعضي‌ها! نصيب همچو مني، مهر تربت و حسرت! برات كرب و بلا، هي نصيب بعضي‌ها... دلم شكسته خدايا! مرا اجابت كن به حق حرمت "امّن يجيب" بعضي‌ها به همنشيني پاكانِ كربلا رفته گرفته چادر من، بوي سيب بعضي‌ها... @shearvdastan
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود گاهی بساط عیش خودش جور میشود گاهی دگر تهیه بدستور میشود گه جور میشود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور میشود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو میشود گاهی برای خنده دلم تنگ میشود گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود گاهی تمام آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود از هرچه زندگیست دلت سیر میشود گویی به خواب بود جوانی مان گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود کاری ندارم کجایی چه میکنی بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود. قیصر امین پور ولنتاین مبارک 🌹 @shearvdastan
❣ ❣ مــن جمعه ترین حالتِ یک عاشقم! امـا تو صبح ترین جمعه‌یِ هر روز دلم باش❣ ❣ @shearvdastan
حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشت بوی پیراهن یوسف بدهد دستانم... @shearvdastan
🔸🔸🔸 مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها ، دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد می خزند آرام روی دفترم دستهایم فارغ از افسون شعر یاد می آرم که در دستان من روزگاری شعله می زد خون شعر خاک می خواند مرا هر دم به خویش می رسند از ره که در خاکم نهند آه شاید عاشقانم نیمه شب گل به روی گور غمناکم نهند بعد من ناگه به یکسو می روند پرده های تیرهٔ دنیای من چشمهای ناشناسی می خزند روی کاغذها و دفترهای من در اتاق کوچکم پا می نهد بعد من ، با یاد من بیگانه ای در بر آیینه می ماند به جای تار مویی ، نقش دستی ، شانه ای می رهم از خویش و می مانم ز خویش هر چه بر جا مانده ویران می شود روح من چون بادبان قایقی در افقها دور و پنهان میشود می شتابند از پی هم بی شکیب روزها و هفته ها و ماه ها چشم تو در انتظار نامه ای خیره می ماند به چشم راه ها لیک دیگر پیکر سرد مرا می فشارد خاکِ دامنگیر خاک بی تو دور از ضربه های قلب تو قلب من می پوسد آنجا زیر خاک بعد ها نام مرا باران و باد نرم می شویند از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه فارغ از افسانه های نام و ننگ... @shearvdastan
به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد آسمان دید که مجموعه ی آن “زهرا” شد گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا این چنین نام تو اعلام به یک دنیا شد رسمشان بود عرب ها که به گُل پشت کنند رحمت آمدنت مژده ی”اعطینا” شد یک شب آویخته شد چادرت از عرش خدا عطر رویایی آن قسمت مریم ها شد عشق هنگام نمازت به تماشا آمد “وندرین دایره، سرگشته ی پابرجا” شد روز میلاد شما بود و دلم خواست، غزل عرض تبریک قشنگی بشود، آیا شد؟ ولادت باسعادت ام ابیها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر تبریک و تهنیت باد @shearvdastan
(س) شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه @shearvdastan
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق مظلوم ترین عاشق دنیا مادر @shearvdastan
سلام پخش مستقیم ببینید لینک پخش مستقیم مزار سردار تا ۲۷ بهمن Masaf.ir/live
عالم چه نکو گشته به لطف قدمش بانوی گل و آینه و عشق و نماز از عرش برین پنجره ای باز شده ست جنت به زمین آمده از سمت فراز اکملت و لکم عشق به بانوی بهشت سلطان محبت است و دلها چو ایاز او آمدو معراج شد از دامن زن زن وادی طور است و مقدس چو حجاز ای آنکه به شهر عشق مدخل طلبی زن گوهریکدانه ی عشق است و جواز @shearvdastan
با سجده ی زهرا عبادت،جان گرفته حق، با بتول از انبیا پیمان گرفته با «هَل اَتی» درهای «بارِ عام» باز است زهرا که باشد سفره ی ایتام باز است از نسلِ سلمانیم و یاد اهل بیتیم ما هم غلامِ خانه زاد اهل بیتیم هم سایه توحید بود و روح عصمت هم کارِ خانه با کنیزش قسمت از عهده ی مدحش دلِ ما بر نیامد! «زهرا شدن» از غیرِ زهرا بر نیامد… گرچه ز کارِ خانه، دستش پینه دارد او مادری بر یازده آئینه دارد با خون نموده نخلِ دین را آبیاری او مادرِ نسلِ شهیدان است… آری! نجمِ شفاعت بود عرشِ مهر و مَه را پس دومین رکنِ ولایت بود «زهرا» هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست آری… شهادت، سفره ی احسانِ زهراست بدمستی آئینه ها، خوشنامی ماست یک جلوه اش «بیداریِ اسلامی» ماست بر غیرِ زهرا از ازل گفتیم تا «نه» ترس از «خدا» داریم و ترس از «کدخدا» ، نه! در ظلمتی که بارِ اهلِ مکّه، کج بود منصوره ای آمد که حجّت بر حُجَج بود بطنِ تکاثر، گور دخترهاست انگار حق، در ظهورش کوثری می خواست انگار! محتاج، از انفاق او با تاج می رفت از دامنِ زن، مرد تا معراج می رفت گرچه فلَک، در محضر او قدِّ خَم داشت «حوریه» ، پایش از عبادت ها ورم داشت آنسان که حیدر در کفَش تیغِ دو دَم داشت، زهرا هم از «عفّت» ، سلاحی محترم داشت «چشم خدا» بی فاطمه، آئینه، کم داشت با این همه… ای کاش زهرا هم «حرم» داشت… ما لال بودیم… او تبِ فریادمان داد رسم حمایت از ولی را یادمان داد حالا که صدها سال زان دوران، گذشته ست عطر خدا در عصرِ ما آکنده گشته است این سرزمین، آوازه از «روح خدا» یافت ایران به هر شهری هزاران کربلا یافت بر سفره ی حُسن تو مهمانیم، مادر! سرزنده مانند شهیدانیم، مادر! با پینه های دست، یار اهل بیتیم ما کارگرهای دیار اهل بیتیم آهی که داریم از غمِ قتلش، حماسی ست زیرا سپاهِ اشکِ زهرا هم سیاسی ست فرزند زهرا گفت: در صدر است ایران! «شِعب ابی طالب»…نه! در بدر است ایران! وقتی پسندیدیم راه کربلا را از جنگ و از تحریم باکی نیست ما را حیدر، اگر یکّه سوارِ یکّه تاز است زهرا که باشد، از سِپر هم بی نیاز است! بغضِ گلو بر چادرِ زهرا، گِره شد زهرا به خاک افتاد و حیدر، بی زِره شد اندوه حیدر تا قیامت رفتنی نیست «گفتن ندارد!» داغ زهرا گفتنی نیست @shearvdastan
تا ابد در اوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن بر تو ارزانی که ما را خوش تر است لذت یک لحظه مادر داشتن ! @shearvdastan
دود می خیزد ز خلوتگاه من! کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ @shearvdastan
حس می کنم کنار تو از خود فراترم درگیر چشم های تو باشم رهاترم دلتنگی ام کم از غم تنهایی تو نیست من هرچه بی قرارترم…بی صدا ترم گاهی مقابل تو که می ایستم نرنج پیش تو از هر آینه بی ادعاترم قلبی که کنج سینه ی من می زند…تویی من با غم تو از خود تو آشناترم هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو از مرگ ها و زلزله ها بی هوا ترم حالم بد است…با تو فقط خوب می شوم خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم…! @shearvdastan
عشق دانشکده‌ی تجربه‌ی انسان‌ هاست گرچه چندی‌ست پر از طفل دبستان شده است @shearvdastan
وقتی بخواهی بهترین مرد زمین باشی باید هم این اندازه خوب و دلنشین باشی باید هم از بوسیدنت بهتر شود حالم دردم، تو درمان منی، باید همین باشی ! وقتی کنار رخت خوابم قصّه می خوانی بهتر خودت تعبیر عشقی آتشین باشی اصلا بیا این قصّه را دیگر تمامش کن باید خودت در زندگی نقش آفرین باشی آری بیا شهزاده ی افسانه ی من باش تو می توانی بهترین مرد زمین باشی ! @shearvdastan