eitaa logo
شعر و داستان
2.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
92 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://daigo.ir/secret/31071153103
مشاهده در ایتا
دانلود
سکوت می کنم و حرف می زنم با تو درین مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟ من و تو پس زده روزگار امروزیم تو عشق بی سروپایی و من سراپا تو شبیه بوته خاری اسیر صحرا من شبیه قایق دوری غریق دریا تو چقدر حادثه با خود کشانده ای تا من چقدر آینه در خود شکسته ام تا تو به چشم من که اگر زنده ام به خاطر توست تمام اهل جهان مرده اند، الا تو ... @shearvdastan
السلام علیک یا اباالحسن یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام وانشد روی من آخر دری از این بهتر که ندارد احدی دلبری از این بهتر از غبار حرمش حاجت خود میگیرم نیست در ذهن کسی باوری از این بهتر مستم از قطره ای از باده ی سقاخانه رونکرده ست کسی ساغری از این بهتر پر شد از خادم و دربان حرم این سلطان نیست اطراف کسی لشگری از این بهتر پشت زوار تو مخفی شده ام،آری نیست موقع درد و دلم سنگری از این بهتر به هلال لب ایوان طلایش سوگند نیست در کشتن ما خنجری از این بهتر از حرم تا به حرم هست و در این دنیا نیست تا خدا راه میان بر تری از این بهتر روی دوش پدرش آمده طفلی به حرم نیست بین علما منبری از این بهتر گم شدم تا بروم دفتر پیداشدگان نیست در باور من دفتری از این بهتر اینکه از باب جواد آمده باشی به حرم نیست در کل جهان بهتری از این بهتر @shearvdastan
صبـح یعنی آغاز؛شروع یک عبور پنجره یک سلام … گوش فرا ده در نبض عاشقانه صبح این سر برکت است که تو را نوازش می کند … به آغاز سلامی کن @shearvdastan
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری ...؟! 🍃🍃🌸🌸 @shearvdastan
دوست‌ترت دارم از هر چه دوست ...❣ ای تو به من، از خود من خویش‌تر !❣ دوست‌تر از آنکه بگویم چقدر ...❣ بیشتر از، ❣ بیشتر از، ❣ بیشتر ...😍 @shearvdastan
دمی از خاک با شوق تجلی سر برآوردن نمی‌ارزد به عمری خاک عالم بر سر آوردن من از شرمندگی چون لاله های واژگون عمری‌ست به سوی آسمانم نیست روی سر برآوردن کسی باور نخواهد کرد اعجاز تو را ای عشق برای "خودپرستان" تا به کی "پیغمبر" آوردن تو خضر واقف از غیبی و من موسای بی صبرم چه دشوار است از کار تو ای دل سر درآوردن بپرسید از کمانداران ابرویش چرا باید به قصد کشتن یک نیمه‌جان صد لشکر آوردن به غیر از وعده‌ی پاییز معنایی نخواهد داشت برای باغ پیغام بهاری دیگر آوردن یکی از پیله ها لرزید ، چشم شمع ها روشن! مبارک باد ! از پروانه ها خاکستر آوردن 🌸🍃 @shearvdastan
🍃🍃🌸🌸 توجه 📣توجه📣 این یه 😉 میتونید جوابتونو بصورت برای ما بفرستید. واگه دوست داشتین بگین کیه اون شخص♥️ ☺️☺️ اینم اینکش👇 Leyli: https://harfeto.timefriend.net/513832288
🦋 در درون شهر کوران دردها دارم زِ بینایی...! 👤 نیما یوشیج 🍃🍃🌸🌸 @shearvdastan
نوشتم باز هم پیش تو شعرِ بی‌پناهی را مقفا کرده ام تصویرهای “یاالهی” را رمیده آهویی از بند صیاد و یقین دارد مداوا می‌کند چشمِ تو دردِ بی‌پناهی را تمنا می کنم از خشکی ساحل ببر دیگر به دریای پر از مهرِ خودت این بچه ماهی را تو نور مطلقی؛ شمس‌الشموسی؛ یک نفر اینجا برایت ارمغان آورده کلی روسیاهی را گدا در بین دربانانِ تو، یا ایهاالسلطان! تماشا می‌کند در صحن هایت لطفِ شاهی را دلیلم باش؛ سرگردان و حیران و پریشانم نشان ده مقصدِ جامانده‌ی بین دوراهی را کبوترهای این وادی! زمانِ دانه برچیدن بیاد آرید گاهی هم کبوترهای چاهی را کنار کوهی از حسرت میان هق هقِ دوباره شاعری تر کرده کاغذهای کاهی را میلاد امام مهربانی‌ها علی ابن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد @shearvdastan
به پاییزم زدم عطر بهاری خراسان را به امیدی که فروردین کند مهر تو آبان را خراسان دل ما تشنه ی باران لطف توست که حاصل خیز کردی با قدم هایت بیابان را خنک شد از نسیم لطف تو شب های تابستان بهاری کرد گرمای حریم تو زمستان را به شوق خواندن ابیاتی از مدح و ثنای توست تورق می کنم هر روز اگر که چند دیوان را چنان بودن کنار پنجره فولاد شیرین است که بیماران نمی خواهند در آن عرصه درمان را جواب هر یک ما از جوار تو سه بار آمد که تنها دیده باشیم از تو الطاف سه چندان را غبار کفشداری های تو حکم طلا دارد کسی ارزش نداده این چنین اجناس ارزان را پس از مشهد به سمت کربلا رفتیم و لطف تو برای ما رقم زد بهترین آغاز و پایان را عیدتون مبارک @shearvdastan
دیگر شده ام دچار وسواس، بیا بد جور به عصر جمعه حساس، بیا گفتی به عموی خود ارادت داری این بار قسم به دست عباس، بیا
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت یک زن ویلچری، روی دو تا پا برگشت  کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد سجده ای کرد؛ سپس شیعه ی مولا برگشت  خسته بود از همه ی آینه ها تا این که زشت آمد،متحول شد و زیبا برگشت  آن که در صحن به دنبال شفا آمده بود با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت  زائری گفت چرا اشک ندارم آقا؟! نگهش کردی و با دیده‌ی دریا برگشت  یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت  به گمانم که به طور تو مشرف شده بود آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت  صبح درقامت یک مردگدا رفت حرم ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت  جبرئیل آمده بود ازوسط عرش، حرم دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت  نفس خادمتان خورد به آن نصرانی در حرم شیعه شد از مذهب ترسا برگشت  زائری بود مردد جلوی ترمینال مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت ... (شعر جمعی از شعرای مشهدی)