#امام_علی علیه السلام
رنگ از رخت پریده و رنگم پریده است
در بین بستری و دل من رمیده است
بابا چقدر چهره ی زرد تو آشناست
چشمت چه قدر غصه ی هجران کشیده است
فکر منی پدر که به کوفه چه می کشم ؟
روزی که می رسم و قد من خمیده است
دلشوره ی حسین تو را هم گرفته است ؟
چون نوبت فراق تو با او رسیده است
وقت غروب همره مادر تو هم بیا
وقتی که شمر تا دم مقتل دویده است
#محمد_مبشری
@shearvdastan
گفت ای فرزند ملجم دیر کردی، قبل تو
در میان کوچه، قنفذ جان حیدر را گرفت
#امام_علی
#شهادت_امام_علی
@shesrvdastan
چاه، تنها مَحرم اندوه پنهان علی
ماه، تنها شاهد چشمان گریان علی
ماه و خورشید این سخاوت پیشگان روز و شب
سکهٔ ناچیزی از کشکول احسان علی
شب که سرتاپاش، راز است و نیاز و روشنی
معتکف بوده است عمری در شبستان علی
کی طراوت داشتید ای دشتها! ای نخلها!
تن نمیشستید اگر در زیر باران علی
روشنای ناب شد بر مسند عزت نشست
ماه تا افتاد در چاه زنخدان علی
میشود سر خیل انبوه بیابانگردها
عقل اگر لختی بیاویزد به دامان علی
ناتراز آمد به چشمانم ترازوهایتان
تا که سنجیدم عدالت را به میزان علی
مرگ چون دریوزگان چشم انتظار و ملتمس
ریخت جان را پیش او، فرق گلافشان علی
خوش به اقبال من عاشق که هر شب تا به صبح
چون چراغ لاله سوزم در بیابان علی
#امام_علی
#سعید_بیابانکی