تو کز نجابت صدها بهار لبریزی
چرا به ما که میرسی همیشه پائیزی؟؟
ببین سراغ مارا هیچکس نمیگیرد..
مگر که نیمه شبی.. غصه ای.. غمی.. چیزی..
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
ناصح! نگاه دار دلت را ولی بدان
دل آن زمان دل است، که از دست میرود
#میرنجات_اصفهانی
#شعر_خوب_بخوانیم
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
كاش از عمر،
شبي تا به سحر
چون مهتاب
شبنمِ زُلفِ تو را
نوشم و خوابم نَبَرَد...
#مهدي_اخوان_ثالث
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
#حکایت
موشی در مزرعه،تله موش دید
به مرغ و بُز و گاو خبر داد،همه گفتند؛
تله موش مشکل توست،به ما ربطی ندارد
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید،
از مرغ برایش سوپ درست کردند و گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند، گاو را برای مجلس ترحیم کشتند و تمام این مدت موش از سوراخ دیوار می نگریست و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر میکرد.
در کنار مزرعه موشی چموش
ديد در اطراف خانه ، دامِ موش
با شتاب آمد حضور گاوِ نر
تا کند او را و باقي را خبر
گاو راه چاره را كوتاه كرد
مرغ و بز را زين خبر آگاه كرد
با ضرورت مجلسي آراستند
بحث ها كردند و او را خواستند
گفت او را گاو اين دام تو بود
تشت مردن بر لب بام تو بود
مشکلِ ما نیست؛خود راهی بجو
اين شده تصميمِ بحث و گفتگو
هيچكس همت وَ همكاري نكرد
جمع در جمع آوري كاري نكرد
عاقبت شد در تله ماري بزرگ
پشت او پر خال و نيشش بس سترگ
زنده بود اما دراز افتاده بود
او كه دم را لاي دامي داده بود
پيرزن نزديك دام موش شد
زد چو نيشش ، پيرزن بيهوش شد
مرغ را کُشتند از بهرِ مریض
بز به قربانی او شد خُرد و ریز
پیرزن هم در نهايت جان سپرد
زین میانه گاو هم جان در نَبُرد
سر بريدندش به ختم پيرزن
سرنگون آويختندش از رسن
موش شاهد بود از درب سرا
خیره و مبهوت از این ماجرا
گفته بودند اين به ما مربوط نیست
مانده بود این کُشته ها پس بهر کیست؟
زندگي تكرار صد چوب است و دست
دستِ تنها دسته چوبي كي شكست
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الاَْمانَ
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ
خدايا از تو امان خواهم
در آن روزى كه سود ندهد كسى را نه مال
و نه فرزندان
اِلاّ مَنْ اَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ
مگر آن كس كه دلى پاك به نزد خدا آورد....
فرازی از مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
همه شب
سجده برآرم
که بیایی
تو به خوابم ...
و در آن
خواب
بمیرم
که تو آیی و بمانی ...
#شهريار
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
#هوشنگ_ابتهاج
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
شب بخیر گفتن ما محض ادای ادب است
ور نه چون شب برسد اول بیداری ماست
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
شبی بی یاد زلفت صبح کردن قسمت ما نیست
پریشانی چرا دست از سر ما برنمیدارد..
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
.
کنارم بمان ....
تا ماه برگردد به کوچه های کاهگلیِ بی مهتاب،
به شب های بغض گرفته ی پنجره
به آغوش تبدار شمعدانی...
کنارم بمان؛
تا ببینی چگونه جهان را....
از "یک عاشقانه ی ناآرام" لبریز می کنم
#شبتون_بخیر
@shearvdastan
دل بی تو هوای می و میخانه ندارد
بی گردش چشمت سر پیمانه ندارد
آیینه چه داند که در او عکس رخ کیست ؟
عاشق خبر از جلوهی جانانه ندارد
عشق توچه داندکه دل ما به چه حال است؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
#شبتون_بخیر
@shearvdastan