وقت آن است که مأمورِ اجل را بِشِناسید
آمدم تا پسرِ شیرِ جمل را بِشِناسید
رجزم هست «أناأبن الحسن(ع)»و باید از این پس
معنیِ ضربه و آسیب و خلل را بِشِناسید
یک نصیحت به شما دارم و پیش از طلبِ رزم
باید اول نسَب و جا و محل را بِشِناسید
جنگ با هاشمیون؟! فرصت آن است که کامل
حیدریون و شجاعانِ ازل را بِشِناسید
آمدم تا پس از آشفتگیِ ازرق شامی(لع)
اوجِ حدّأکثریِ حدّاقل را بِشِناسید
زره اندازهٔ من نیست نباشد! هدف عشق است
در دل معرکه ها مردِ عمل را بِشِناسید
أیهاالناس لَعینند یزید(لع) و عمرسعد(لع)
آمدم تا پسرِ لات و هُبل را بِشِناسید
شک ندارم که اگر تیر به تابوت پدر خورد
قصدش این بوده خداوند که یل را بِشِناسید
عاشق شهدِ شهادت شدم و تشنه رسیدم
تا که مرغوب ترین نوعِ عسل را بِشِناسید
*
شده ابیاتِ تنم غرقِ هجاهایِ کشیده
قبلِ این مرثیه باید که غزل را بِشِناسید!
✅ مرضیه عاطفي-محرم ۱۴۰۱
#حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم
#اشعار_محرم
@shearvdastan
یا نداری جان، لبی بگشایی و آهی کشی
یا عسل چسبانده قاسمجان لبانت را به هم
ای یتیم خانهام رحمی به حال نجمه کن
ریختی در خیمهام گریه کنانت را به هم
نالهات می آمد اما پایکوبی داشتند
ناله کردم که نریزید این امانت را به هم
نذر کردم بین اَبرویت ببوسم بازهم
حیف نعلی ریخت اَبروی کمانت را به هم
شیر شد لشکر همین که دید قد و قامتت
دوخت بر این خاک جسم خون چکانت را به هم
عمهات دارد میآید اینقدر پا را مکش
با تقلایت نریزی عمهجانت را به هم
کاش میشد که بگویم با حسن: حالا نیا
آخ پاشیده است تیغی نوجوانت را به هم
دشنهای خوردی صدایت را به سینه قطع کرد
نیزهای نامرد پیچانده دهانت را به هم
در میان سینهات شن ریزه میبینم چرا
وای ساییدند شنها استخوانت را به هم
حسن لطفی
#حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم
#محرم
@shearvdastan