باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند
نافله خواندی نشسته آه حیدر شد بلند
باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه
مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند
چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب
دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند
بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود
ای کسی که پیش تو پیمبر شد بلند
از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی
داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند
آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش
پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند
جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر
باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند
از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم
های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند
فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین
ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند
محمد حسین رحیمیان
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
@shearvdastan
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش،فانوس حیاط خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهاییست
به این ترتیب،باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایه ی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..،زهرا
اگر درد است درد عشق تو..،دردت به جان من
ز عشاقت نمی آید به جز قالو بلیٰ زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا
خطای طفل سهل انگار را مادر نمی بیند
همیشه چشمپوشی می کنی از خبط ما زهرا
مرا جان حسینات روز محشر گُم نکن مادر
محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم،عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت داده ای با مرتضی زهرا
▪️
چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینه ات شد جابهجا زهرا
چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..،که زد فریاد:
بیا فضه..،بیا فضه..،بیا فضه..،بیاااا..،زهرا...
بردیا محمدی
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
@shearvdastan
باز هم دارد صدای گریه بالا می رود
امشب از بیت علی آرایه بالا می رود
در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت
در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود!
عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون
پشت در دارد صدای آیه بالا می رود
هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد
پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟!
حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟
لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود
وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و
آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود
#فربد_افشاری
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#شام_غریبان
@shearvdastan
روضهخوان استغفرالله از عذابَالنّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت
واژهها از روضهها گفتند جای روضهخوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت
باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
هیزم از شرمِ نمکنشناسیاش هر بار گفت
من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
در، به خون آغشته، زیرِ چکمهی کفار گفت
گِل شدم با اشکهایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد ...، دیوار گفت
کاشکی سرنیزهای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش ...، مسمار گفت
مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
یک جُهود از روزگارِ حیدر کرار گفت
کاش میکوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بیمسمار، در میساختم ...، نجّار گفت
آنطرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف "اَلجار ثُمَّ الدّار" گفت
رضا قاسمی آبان ماه ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
@sheardastan
سکوت در شب تاریک خانه معنا بود
طلایه دار خدا سر به چاه تنها بود
نبود شاهد اشکش به غیر چهره ی ماه
به سینه غصه ی زهرا و همدمشم هم آه
کسی که وقت نمازش خدا سلامش کرد
بگو که بعد پیمبر که احترامش کرد؟
چه کرده اند که حالا نشسته در خانه؟
چه کرده اند که اشکش شده غریبانه؟
کسی که قلعه ی خیبر شکست با یک دست
چه کرده اند که در کوچه ها ز پا بنشست
چه کرده اند به کوچه؟کسی چه می داند
چه کرده اند که زهرا دگر نمی ماند
بلای جان علی تیغ ابن ملجم نیست
بلای جان علی دل شکستگی هم نیست
بلای جان علی داغ بودن میخ است
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است
همان دمی که به خانه هجوم آوردند
کسی ندید که با همسرش چه ها کردند
همان جماعت پستی که نان او خوردند
چقدر همیه و آتش به پشت در بردند
به یاد روز غدیر و فدک چو افتادند
زدند همسر او را و پز به هم دادند
جماعتی که به دنیای خود گرفتارند
همیشه از علی و آل او طلب کارند
گذشت قصه ی کوچه به کربلا چو رسید
کسی صدای حسین غریب را نشنید
به دور قتله گهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند
آرمان صائمی ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
بسم الله الرحمن الرحیم
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دوعالم علم فاطمه است
سر سجاده بهجایی نرسیده است کسی
هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است
ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی
یاعلی ذکر دموبازدم فاطمه است
به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست
خطبهی فاطمه تیغ دودم فاطمه است
روی این نام همه اهلکرم حساسند
استجابت به خدا در قسم فاطمه است
دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟
تا اماننامهی ما با قلم فاطمه است
ظاهرا خلوتوخاکیست، ولی در باطن
دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است
پسر فاطمه یکروز میآید از راه
ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
#ارسالی_شاعر_محترم
شمعی و من دور سرت پروانه زهرا
سوسو مزن اینقدر در کاشانه زهرا
باشد، رخت را پشت پوشیه نهان کن
اما نرو اینگونه از این خانه زهرا
آن خانه ای را که نباشی در میانش
فرقی ندارد هیچ با ویرانه زهرا
قامت کمان گردیدنت ثابت نموده
ماندی به پای عشق من مردانه زهرا
من تازه فهمیدم چه آمد بر سر تو
وقتی نشد موی حسینم شانه زهرا
با اینکه با رفتن عجینی ، " کلّمینی "
آمادهی کوچی چه بی صبرانه زهرا
ای یاس پرپر گشتهی هجده بهارم
شد واژگون عمر تو از پیمانه زهرا
آیا خبر داری که در این چند مدت
در شهر پیغمبر شدم بیگانه زهرا ؟!
ذکر قنوتت مرتضی را پیر کرده
دیگر مگو "عَجِّل وَفاتی"جانِ زهرا
عرفان ابوالحسنی فاطمیه۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
@shearvdastan
تو را از عرش آوردند تا که همسرش باشی
زمان پر گرفتن تا خدا بال و پرش باشی
تو را از عرش آوردند وقت خطبه ی حیدر
به جای هر کسی که نیست پای منبرش باشی
تو را از عرش آوردند تا در یک زمان یکجا
نمایی از خدا و انبیاء و حیدرش باشی
تو را از عرش دستان خدا آورد اینجا که
دلیل برتری آخرین پیغمبرش باشی
نگین عرش هستی و نگین خاتم نوری
خدا از عرش آوردت که تو انگشترش باشی
عجب آب و هوایی دارد آن جا از بهشتی که
علی ساقی کوثر باشد و تو کوثرش باشی
تو را دنیا نیاوردند که پهلو بگیری و
علی یک باغبان باشد ، تو یاس پرپرش باشی
به پشت درزمین خوردی وثابت شدبه مولا که
تو نیت داشتی در هر شرایط یاورش باشی
محمد نجاری- فاطمیه۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
@shearvdastan
باز دلهای پریشان را پریشانتر مکن
با وصایایت، علی را اینهمه مضطر مکن
حرف از رفتن مزن، آتش به قلبِ من مزن
نا امیدم از خودت ای روحِ پیغمبر مکن
آتشِ دیوار و در، یکبار ما را سوخته
بارِ دیگر، شعله بر جان و دل حیدر مکن
حرفی ای بانوی اطهر، از حلالیَّت مگو
با علی، صحبت از این شرمندگی دیگر مکن
اشک میریزی برایم، باز هم یارم شوی
اینهمه خود را فنای غربتِ رهبر مکن
لابد از غسلِ شبانه، هست منظوری ترا
صورت و بازوی خود را، مخفی از همسر مکن
عاقبت با من نگفتی از شکستِ بازویت
وقتِ غسلت، مبتلا بر نالهاَم آخر مکن
آیتاللهِ علی، آیاتِ تو از هم گسست
بیش از این، محروممان از سورهی کوثر مکن
تو فقط، یکبار کردی از برای خود دعا
اینهمه عجل وفاتی زیر لب یکسر مکن
یک دعا بهر علی کن، تا خدا صبرم دهد
مرتضی را با عروجِ خویش، بی یاور مکن
مجتبای خویش را دریاب، جان فاطمه
محرمِ سِرّ خودت را زود، بی مادر مکن
هِق هِقَت، این آخرین ساعات زجرم میدهد
با صدای گریهی خود، با خبر دختر مکن
هر سفارش را که از بهر حسینت میکنی
از عطش حرفی به پیش دیدهی خواهر مکن
محمود ژولیده فاطمیه۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
@shearvdastan
دلت ز پهلوی تو بیشتر ترک دارد
به زخم خویش از این غربتم نمک دارد
سقیفه باغ تو را غصب کرد و تا محشر
همیشه آرزویت را به دل ، فدک دارد
به من نگفت تو هم که نگفته ای ، اما
حسن به خواب ، نوای کمک کمک دارد
نگفت حتی یک زن میان شهر نبی
مگر خلیفه ! زن حامله کتک دارد؟
بنای نیتشان نیست بر ملاقاتی
هنوز دشمنمان حیله و کلک دارد
به یادگار برای حسین می ماند
لباس دوخته از خون دست ، حک دارد
حسین از پهلو ضربه میخورد بسیار
به شام هم زینب ، ارث مشترک دارد
برای ماتم تو گریه کار هر کس نیست
که دستهای علی در غمت الک دارد
حامد آقایی فاطمیه۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه
ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی
ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال ...
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی
ماندنت درد من و رفتن تو زجر من است
غم امروز منی ، حسرت فردای منی
آه زانو به بغل کردن من دیدنی است؟!
از پس پوشیه سرگرم تماشای منی
همه ی زندگی ام ،مرگ تمنا نکنی ...
خسته ای ، بی رمقی؟! باز تمنای منی
خواست دنیای مرا تیره کند ، سیلی زد
دشمنم نیز خبر داشت تو دنیای منی
رو به قبله مشو ای قبله ی بی سوی علی
یار بی صحبت من ، همدم شبهای منی
ناصر دودانگه فاطمیه۱۴۰۳
#فاطمیه
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد
هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد
یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد
خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد
بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد
غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد
مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد
دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
سید پوریا هاشمی فاطمیه۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله
#فاطمیه