eitaa logo
شعر و داستان
2.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
92 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به جانبازان عزیز این صندلی روایت دردی جدید نیست قد تو سال‌هاست که دیگر رشید نیست دیگر به غیر صندلی چرخدار تو هرگز کسی برای دل تو مرید نیست یک زخم تازه بر جگرت چنگ می‌زند این زخم‌ها برای تو چیزی جدید نیست طوفان شده زمانه برای دلت ولی شکر خدا که قامت سرو تو بید نیست با چشم خود به سمت شهیدان ببر مرا این کار از نگاه تو اصلاً بعید نیست چشمت به قطعه شهدا خیره مانده است چیزی درون چشم تو غیر از امید نیست ای اسوه‌های صبر خدا اجرتان دهد اجر شما که کم‌تر از اجر شهید نیست 👤ارسالی اعضاء محترم @shearvdastan
جدا کردند آدم ها مرا از تو، تو را از من تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من تو کاغذبادی و من در نخ زیبایی‌ات هستم مبادا آن که قدر سوزنی باشی رها از من تو مرز کفر و ایمانی! چگونه بگذرم از تو؟ اگر این گونه باشد نگذرد دیگر خدا از من شکستم بارها و همچنان خاموش می مانم صدا از سنگ می آید، نمی آید صدا از من تو دریایی و من قصر شنی؛ از خود نپرسیدی که از آن رفت و آمدها چه می ماند به جا از من؟ تو روزی باز خواهی گشت! این خط این نشان !اما... دریغا چون نخواهی یافت حتی رد پا از من! @shearvdastan
خودت وقتی نخواهی کاری از من بر نمی آید😣 تو راضی کن دلت را مال من باشد خدا با من🙈 @shearvdastan
چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست چیزی مخواه از من که در اندازه ی من نیست دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان چیزی که در دریا نباشد در تو قطعا نیست گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم ای عشق خیلی وقت ها پاکی به دامن نیست در عشق باید پر تحمل بود و دور اندیش پروانه گشتن چاره اش جز پیله کردن نیست
نقش پایی به سر كوی تو ديدم مُردم كه چرا غير من آنجا دگری می‌آيد #فصيحی_تبريزی @shearvdastan
"واژه" به "واژه" خط به خط کنار این کتاب ها شدی تو انتخاب من میان انتخاب ها به "دوستان" رسانده ای که دوستم نداری و چه درد ها کشیده ام از این همه "نقاب" ها بیا و پاسخی بده به شعر های کهنه ام کلید پلک های تو جواب بی جواب ها به سینه میفشارمت میان چشم عابران نگو گناه دارد این ریای در ثواب ها دوباره آخر غزل سرم به روی دفترم همیشه زنده میکنم تو را میان خواب ها @shearvdastan
صبح است بيا و بی‌سبب یادم ڪن از عشق بگو دوباره فریادم ڪن من غرق نیازم تو خودت می‌دانی برخیز و بیا دوباره بنیادم کن صبــحــتـــون بخــیر @shearvdastan
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست #حافظ @shearvdastan
تکیه کلام اسکارلت اوهارا وقتی وجدانش با هوس در جدال بود! : "فردا... بهتر است راجع به این موضوع فردا فکر کنم!" (خودم نوشت: همین فرداهایی که هرگز نیومد اونو به جاهایی کشوند که نباید!) - پاپا چطور می توانست درباره ی قلعه ی سامتر و یانکی ها صحبت کند در حالی که می دانست قلب او شکسته است؟ مثل هر جوان دیگری اسکارلت تعجب می کرد که مردم چگونه می توانند این همه به دردهای او بی اعتنا باشند و دنیا چطور می تواند به گردش خود ادامه دهد، در حالی که قلب او رنجیده و مجروح است. - خیلی بیش از آنچه بتواند تصورش را بکند عوض شده بود. آن پوسته ی سخت و ضخیمی که از چندی پیش به دور قلبش می پیچید و حصاری ایجاد می کرد اکنون سخت تر شده و رو به ضخامت می رفت. - چقدر ناگوار است که زنی یک مرتبه در زندگی با بدترین حادثه ی عمرش روبه رو شود. می دانی عیبش کجاست؟ برای اینکه اگر با یک چنین پیش آمدی برخورد کرد آنوقت روحیه اش عوض می شود و دیگر برای هیچ چیز ارزشی قائل نیست - خیلی تاسف دارد که زنی به آن مرحله برسد. - اسکارلت از من بشنو و در زندگی همیشه از یک چیزی بترس، همانطور که به چیزی یا به کسی در زندگی عشق داری. - برای اینها زندگی جز پول و غلام و تفریح چیز دیگری نبود. حالا که هیچکدام از آن ها نیست، نسلی شده اند که رو به فنا و نیستی می روند. مارگارت میچل_بر باد رفته_ @shearvdastan
کمتر گله کن فاصله تقصیر ندارد این دوری کم حوصله تقصیر ندارد مجنون قدمش داغ نهاده ست به صحرا پاهای پر از آبله تقصیر ندارد زیر سر عشق است اجاقی که به جا ماند خاکستر این قافله تقصیر ندارد بی تاب نباش اینهمه با موی پریشان این باد رها و یله تقصیر ندارد تقصیر دلت بود که این گونه فرو ریخت چشمان پر از زلزله تقصیر ندارد تقویم فقط گفت بهار است وگرنه پربستگی چلچله تقصیر ندارد اندوه همان شادی سرریز جنون است اشکی که شده هلهله تقصیر ندارد لب بسته نبسته تو به این درد دچاری حتا پس از این ها گله تقصیر ندارد   *شهراد میدری @shearvdastan
دِلـبری آمده ای دل بِبَـری با نَظَـری نوه یِ فاطمه ای نورِ دو چشمِ پدری دشمن وُ دوست همه مُتَّفِقُ القول شدند که تو شایسته تری از همگان خوب تری مثلِ جَـدَّت عـلیِ عـالی اعـلایی وُ…. نَتَـوان گفت خدایی تو علی یا بَشَری رَجَـزَت مثـلِ علـمدارِ حـرم طوفانی فصـلِ یادآوریِ قصّه یِ شَـقَّ القَـمَری با اذانَت دلِ اربابِ وفـا را بُـردی هر نَفس ریخته از لَعلِ تو دُرُّ و گوهری قَسَمی می خورم وُ می شکنم قافیه را به خـداییِ خـدا آمـده احـمـد دنیا خُلق وُ خویِ نَبی وُ بویِ علی یعنی این صاحبِ قـدرتِ بازویِ عـلی یعنی این پسرِ اَرشدِ اربابِ کَـرَم در معـنا مالکِ تیـغِ دو اَبرویِ علی یعنی این حسنی صورت وُ سیـرت علـوی آوازه وَ هُوَ الحقُّ و هُوَ الهُویِ علی یعنی این اوّلیـن برگه یِ معراجِ بنی هاشمیون اوّلیـن زائرِ بانویِ علـی یعـنی این چه کسی مدّعی عاشقی شیرِ خداست گِرِه خورده به سرِ مویِ علی یعنی این جُز علیّـاً ولی الله تمـامیِ علـیست علی اکبر نوه یِ اَرشد وُ نامی علیست به تنِ خـود زِرِه وُ خـوُودِ پیمـبر دارد نَفَسَش عطر وُ بویِ سوره یِ کوثر دارد این رسول است که از خیمه می آید بیرون رویِ لب ذکـرِ مدد حیـدرِ صَـفدر دارد همه یِ عرشِ خدا دور وُ بَرِ شهـزاده چِقَـدَر این نوه یِ فاطمه نوکـر دارد یک تنه ریخت بِه هَم کاخِ یهودی ها را خیبَـر از جا بِکَـنَد دستی اگر بَردارد خوش به حالِ پدر وُ مادرِ من چون پسری… نذریِ روضه یِ شاه وُ عـلی اکبر دارد از همان روزِ اَزَل حیـدری اَم وَاللّههِ تا نَفَس دارم علی اکبـری اَم وَاللّههِ پیشِ پاهایِ ضریحِ تو نشستم ارباب سائلم سائلِ تو سائلِ خـود را دریاب بی تو هر روز شود زندگی اَم تیره وُ تار با تو شَبهایِ من وُ خانه یِ قلبَم مهتاب نَکُنَد یک نَفس از صحنِ شما دور شوم تشنه اَم تشنه یِ روضه نَکُنیدَم سیراب می رسد نیمه یِ شعبان وُ دلم می گیرد طاقِ نصرت زَده اَم رفته دلم تا سرداب بهترین ذکـرِ شبِ نیمه یِ ماهم این است اَلسَّلام اِی لبِ خشکیده یِ ارباب وُ رباب باز هم ذکـرِ حسیـن ابنِ عـلی وُ ندبه تکیـه کُـن منتَـقمِ شاهِ کَـرَم بر کـعبه ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان به همگان مبارک باد @shearvdastan
آقا اجازه ؟ برده دل از من نگاهتان اینجا دگر نمی گذرم از گناهتان من شاکی و تو متهم و این میان به من.. باید ضمانتی بدهد دادگاهتان ! قاضی مگر تقاص دلم را بگیرد و .. من را کند به خطبه ی خود سهم راهتان ؛ محکوم حبس ابد در دلم شوید، من هم شوم همان قفس دلبخواهتان ،، جبران شود دوباره مگر بعد مدّتی با طعم بوسه ای، بغلی، اشتباهتان ! باید خسارت دل من را شما دهید.. با قیمت سپیدی موی سیاهتان؛ آقا چرا سکوت؟ مگر من چه گفته ام بد رنگ غم نشسته به آن روی ماهتان ، اصلا به من چه ؟ من که رضایت نمی دهم، خب خسته ام از این هوس گاه گاهتان؛ بیدار می شوم من از این خواب و عکس و عکس! آقا اجازه؟ برده دل از من نگاهتان ... @shearvdastan