💠 قالیچه سوخته 💠
مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود و ﻓﻘﻂ يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ كه ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ رو مراقبت نکردید؟
پیرمرد گفت:منزلمان...
یا ابا عبدالله الحسین😢
#ادامه_داستان👇
عجیب و پر ابهام🥶
#داستان_جالبو_خواندنی✨ ♥✨بعداز فوت همسرم عاشق استادم شدم همسرم که فوت کرد دنیای منم خراب شد هروزم
#ادامه_داستان
♥✨گیج شده بودم ؛یهو استاد گفت :شیوا جان ایشون همون شاگردی هستند که راجبش با هم صحبت کردیم
استاد که دست شیوا رو گرفت مطمئن شدم که همسرشه ....و اون دختر بچه هم دختر خودشون بود ...
♥✨از خجالت میخواستم اون لحظه زمان نگذره و به عقب بر میگشت ..
و هیچوقت این فکرو خیال به سرم نمیزد
♥✨با صدای شیوا از خیالاتم بیرون امدم
که گفت: خب عزیزم من شیوا هستم
چون ایشون وقتشون پر بود (استادش)
من به عنوان استادتون سر کلاسای خصوصی میام
♥✨من که هم عذاب وجدان داشتم هم ترس از اینکه زنش فهمیده باشه با استرس زیاد گفتم : خوشبختم منم ....هستم
بعد رو به استاد گفتم : استاد ای کاش زود تر میگفتین من امادگی پیدا میکردم
♥✨استاد نیشخندی زدو گفت : تدریس یکیه
مهم اینه هدفت از یادگیری چیه..
و همین جمله کافی بود که بفهمم استاد فهمیده که ازش خوشم امده....
♥✨استاد رفت و دخترشم با خودش و شیوا کنارم نشست وگفت: عزیزم ...میدونی برادرم وقتی برام تعریف کرد جا خوردم که میخواد برات کلاس خصوصی بزاره
♥✨و این جمله رو گفت فهمیدم خواهرشه ؛
و ادامه داد: برادر من قبلا با دخترای زیادی بود ...چشمش دخترای زیادی دیده
♥✨اما میدونی چه زنی رو انتخاب کرد؟
دختری که یه تار موشو نامحرم ندیده دختری که چادرش از سرش نمیوفته
دختری که بار ها از طرف برادرم امتحان شد ...اما سر بلند از امتحان برادر من نه از امتحان الهی بیرون امد
حالا میخوام اینو بگم انقدر خودتو ارزون به هر پسری نشون نده ارزشت زیاد تر از اونیه که هر کس بخواد ارزون ببینتت
♥✨بزار توحسرت نگاهت بمونن و اینو بدون
پسری که تو رو به خاطر زیبایی اندامت بخواد مطمئن باش ولت میکنه و میره یه افتاب مهتاب ندیده رو میگیره ...
حالا بشین به حرفام فک کن گلم
رفت و منو با اعماقی از افکار ول کرد.
📒داستان های جالب وجذاب📒
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
👑قسمت اول👑
#اولین_اشتباه🔴
سلام دوستان 🌹
میخام داستان بزرگترین #اشتباه #زندگیمو براتون بگم 💫
من خانمی هستم 25 ساله از سن 15 تا 17 سالگی یازده نفر از فامیل از پدرم خواستگاریمو کرده بودن چون هیکلم درشت نشون میداد و #زیبایی_دخترونه خودمو هم داشتم🔹🔹
✨✨توی فامیل #با_نجیب ترین دختر بودم همه روسرم #قسم میخوردن؛همیشه #نمازمو میخوندم #محجبه بودم و خیلی #با_شخصیت✨✨
تا اینکه بین اطرافیان یکی انتخاب شد و در سن 17 سالگی ازدواج کردم ❣
شوهرم مرد بسیار بسیار #خوبی هستن و همیچوقت #محدودم نمیکرد چون خانواده همسرم اهل #تیپ زدن بودن منم برا اینکه کم نیارم تیپ میزدم و زمان بیرون رفتن واقعا بخودم میرسیدم‼️
🔴این اولین اشتباه من بود😔
این باعث شد خیلیا بهم با #چشم بد #نگاه کنن ک متوجه نگاه ها میشدم ولی میگفتم من و چه ب این کارا؛من هیچوقت دچار این #گناه ها نمیشم چون واقعا #عاشق شوهرم بودم و همیشه #خدا دو درنظر داشتم 🔰🔰
تا اینکه با یکی از دوستان همسرم #رابطه_خانوادگی_برقرار کردیم🌀🌀
🔴هیچوقت با #غریبه ها رابطه #خانوادگی_برقرار نکنین و اجازه ندین پای غریبه ها ب زندگیتون باز بشه⛔️⛔️
#ادامه_داستان
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
داستان عشق نافرجام و جنازه ای که 24 سال سالم ماند...
سید علی میرزا در ایام جوانی اش عاشق مریم می شود. اما خانواده میرزا با وصلت وی مخالفت می کنند و زندگی برای میرزا پوچ و بی معنی میشود
مریم نیز ناامید می شود بالاجبار با مرد دیگری ازدواج می کند و زندگی میرزا را به یاَس مطلق مبدل می کند.
میرزا با دلی شکسته چون جغد شومی به مدت 40 سال به تنهایی در ارگ مخروبه شهر طبس ماوا می گزیند. مردم وی را دیوانه می پندارند و دست به آزار و اذیتش می برند....
تا اینکه یک روز... #ادامه_داستان👇
http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
عشق نافرجام و جنازه ای که 24 سال سالم ماند...
سید علی میرزا در جوانی عاشق مریم می شود. اما خانواده میرزا با وصلت مخالفت می کنند و زندگی برایش پوچ و بی معنی میشود مریم نیز بالاجبار با مرد دیگری ازدواج می کند و زندگی میرزا را به یاَس مطلق مبدل می کند. میرزا با دلی شکسته به مدت 40 سال به تنهایی در ارگ مخروبه طبس ماوا می گزیند. مردم وی را دیوانه می پندارند و دست به آزار و اذیتش می برند....
تا اینکه یک روز... #ادامه_داستان👇
http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675