عجیب و پر ابهام🥶
❄️🥀🌸🥀❄️🥀🌸🥀❄️ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸 ❄️🥀❄️🥀❄️ 👑قسمت سوم👑 #خواب_سرنوشت_ساز💫 ☔️یه شب #خواب دیدم ک توی #تاریکی داش
❄️🥀🌸🥀❄️🥀🌸🥀❄️
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸
❄️🥀❄️🥀❄️
👑قسمت پایانی👑
📍 #عذاب میکشیدم هرشب با #گریه میخوابیدم چون هم دوستش داشتم هم نمیخاستم #گناه کنم ولی با #خدا #معامله کردم و #نیت کردم و
#قران روبازکردم((ایه 28 یوره کهف)) برام اومد
دیگه واقعا #توبه_نصوح کردم💥
#چادر_رو انتخاب کردم ☔️
بعد یکی دوهفته دوریش برام عادی شد💥
ب خود #خدا قسم توی اون یکسال اینقدضرر #مالی و #جانی دیدم ک حد نداشت خدا همه چیزو نشونم میداد ولی امان از بی #عقلی و بچگی 😔
ولی زمانی ک رابطه قطع شد زندگیم عالی شد عالی عالی👌👌و فهمیدم کسی ک با خدا #معامله کنه ضرر نمیکنه😍
الان دو ماهه ک روی حرفم موندم و #چادرم رو حتی یک لحظه از خودم دور نکردم منی ک اصلا #علاقه ب چادر نداشتم #عاشقش شدم❤️😍
و با #با خدای خودم #عهد کردم ک تازنده ام از این گناه ها فاصله بگیرم❤️
#بزرگیشو نشونم داد سرکار رفتم؛ضرر های #مالیم_جبران شد؛ #زندگیم عالی شد همون زندگی ک میخاستم یعنی اینهو #معجزه بود ک توی این دوماه اتفاق افتاد👌✨
هرروز سر #نمازم #دعا میکنم هیچ دختر خانمی گرفتار #هوس پسرا و مردان نشه ان شاءالله
🔹🔹الانم ب #ارامش رسیدم و حس میکنم توی اسمونها #پرواز میکنم😊
#پایان_🔰🔰
✔️هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #خواندنی با #مطالب_زیبا همراه ما باشید😊
❄️🕊❄️🕊❄️🕊❄️
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
❄️🕊❄️🕊❄️🕊❄️🕊❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهریوری که باشی...
می شوی دلیل آرامش دیگران...انگار #خدا وجودت را با #گل های بابونه سرشته باشد...شهریوری که باشی می شوی مایه ی دلگرمی می شوی سنبل صبوری و #اعتماد
می توان ساعت ها کنارش نشست بدون اینکه خسته شد شهریوری یعنی فرزند ته تغاری #تابستان
دردانه ی فصل داغ،شاد و #پرشور و خاطره انگیز
متولد شهریور یعنی یک خوشه ی طلایی پر از #بهترین ها❤️
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
📕حکایت
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...
پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر...
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...
دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است؛
هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دستمان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی #عشق...
"دعا کنیم فقط #خدا دستمونو بگیره"
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
📕حکایت
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...
پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر...
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...
دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است؛
هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دستمان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی #عشق...
"دعا کنیم فقط #خدا دستمونو بگیره"
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💫بچه که بودم
آنقدر از خدا می ترسیدم ،
که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ...
من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست !
با خودم می گفتم :
" یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! "
من حتی وقتی می گفتند ؛ خداپشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ...
می دانید ؟!
چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ،
فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ...
اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند ...
به او می گویم "خدا بخشنده است" ...
اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ،
تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است ...
من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود ...
می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد ...
من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت ...
من برایش از جهنم نخواهم گفت ...
اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ،
و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ...
من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد ...
کاش همه این را می فهمیدیم ...
باورکنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست !
اگر باور نکرده اید ؛
لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ...
#خدا
#ترسناک
#نیست...💚🦋
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💫بچه که بودم
آنقدر از خدا می ترسیدم ،
که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ...
من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست !
با خودم می گفتم :
" یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! "
من حتی وقتی می گفتند ؛ خداپشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ...
می دانید ؟!
چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ،
فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ...
اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند ...
به او می گویم "خدا بخشنده است" ...
اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ،
تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است ...
من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود ...
می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد ...
من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت ...
من برایش از جهنم نخواهم گفت ...
اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ،
و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ...
من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد ...
کاش همه این را می فهمیدیم ...
باورکنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست !
اگر باور نکرده اید ؛
لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ...
#خدا
#ترسناک
#نیست...💚🦋
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
به سه چیز هرگز نمیرسید
1-بستن دهان مردم
2-جبران همه ی شکستها
3-رسیدن به همه آرزوها
سه چیزحتما به تو میرسد:
1-مرگ
2-نتیجه عملت
3-رزق و روزی
میخواهی به همه چیز برسی
#خدا را در زندگیت بیاور👌
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
📕حکایت
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...
پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر...
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...
دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است؛
هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دستمان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی #عشق...
"دعا کنیم فقط #خدا دستمونو بگیره"
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
📕حکایت
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...
پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر...
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...
دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است؛
هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دستمان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی #عشق...
"دعا کنیم فقط #خدا دستمونو بگیره"
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#درمحضر_قرآن❤ #مهربانباش!
یک سنگ ریزه از اسمش پیداست، یعنی ریز است، ناچیز است. اما اگر همین سنگ در جوراب یا کفشت باشد. تو را از رفتن و حرکت باز می دارد.بعضی چیزها ریز است نا چیز است. اما انسان را از حرکت در راه #خدا و به سمت خوبی ها باز می دارد. یکی ازآنها نامهربانی نسبت به پدرومادراست، هرچند کم باشد و درحد گفتن اُف باشد. این حرف خداست که فرمود:
🌸 لا تَقُل لَهُما اُفٍ؛ به پدر و مادر خود، اف هم نگو.
📚سی تدبر،سی تلنگر،محمدرضا رنجبر
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
👌 برای تحول زندگیت
به پدر و مادرت احترام بگذار
👤 دکتر حسین اقبالی نسب
✳️ در لحظه مرگ باورهای درونی انسان بیرون میریزد!
🔻 در لحظهی #مرگ فکر و #محاسبات_فکری خیلی کار نمیکند بلکه #باورهای_درونی انسان بیرون میریزد. اگر کسی درون دل او #هرز و #کفر باشد بیرون میریزد. اگر درون دل او #خدا و #اعتقادات باشد او هم بیرون میریزد.
🔸 مرحوم #علامه_طباطبایی در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند. طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفهها و قیلوقالهای کلامی را فراموش کرده بودند. حتی رئیس بیمارستانی که ایشان در آنجا بستری بودند میگفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان میدادیم همینطور در دست خود نگاه میداشتند مگر اینکه به ایشان میگفتیم آن را بخورید. اما با این وجود برخی از بستگان ایشان میگفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان میخورد و گویی حرف میزنند. از ایشان سؤال کردیم که چکار میکنید؟ فرمودند تکلم. گفتیم تکلم با چه کسی؟ گفت با حضرت حق. این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کرده است.
👤 #استاد_مسعود_عالی
کانال شب اول قبر و عالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱