#از_ذلت_تا_عزت
#قسمت_یازدهم
🌸🍃راستش از باز شدن مدرسه خیلی میترسیدم از این که دوستام با حرفاشون یا رفتاراشون به ایمانم لطمه بزنند شبا وقتی بیدار میشدم واسه استغفار و نماز بشدت از الله میخواستم که یه دوست دینی بهم بده در مدرسه...
تابستون تموم شد و مدرسه ها باز شدن تقریبا نصف مدرسه منو میشناختن و زخم زبان ها شروع شد همه میپرسیدن چیشد اینجوری شد و از کی باحجاب شدی....
ولی من به کسی گوش نمیدادم بلکه به خودم #افـتخـار میکردم
وقتی جمعه ها خانوادگی میرفتیم مسجد... وقتی دخترا و خانومای چادری رو میدیدم بدون اختیار اشک تو چشام حلقه میزد و تو دلم میگفتم خدایا #قسمتم کن... 😔
اوایلش با اینکه باحجاب بودم اما کمی ارایش میکردم اما کم کم ارایش کردن رو هم #ترک کردم و سادگی حجابو احساس میکردم...
🌸🍃اما مهم تر از همه
تقریبا 5 ماه از باز شدن مدرسه میگذشت که یکی از روز ها کلیپی از بهترین داعی این دین مبارک«ماموستا سوران عبدالکریم» را شنیدم که از #استغفار حرف میزد ماجرای چند نفر از خواهرا و برادرای دینی رو تعریف کردن که چقدر برکت تو زندگیشون داشته و تاثیرات مثبت و خوبی داشته
بعد از دیدن این کلیپ تصمیم گرفتم منم شروع کنم به
#استغفار...✨
استغفرالله...✨
استغفرالله و اتوب الیه...✨
سه روز گذشت و من تو خونه کار میکردم استغفرالله میگفتم تو مدرسه استغفرالله میگفتم.
#ادامه_دارد_انشاالله...
📒داستان های جالب وجذاب📒
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
#از_ذلت_تا_عزت
#قسمت_یازدهم
🌸🍃راستش از باز شدن مدرسه خیلی میترسیدم از این که دوستام با حرفاشون یا رفتاراشون به ایمانم لطمه بزنند شبا وقتی بیدار میشدم واسه استغفار و نماز بشدت از الله میخواستم که یه دوست دینی بهم بده در مدرسه...
تابستون تموم شد و مدرسه ها باز شدن تقریبا نصف مدرسه منو میشناختن و زخم زبان ها شروع شد همه میپرسیدن چیشد اینجوری شد و از کی باحجاب شدی....
ولی من به کسی گوش نمیدادم بلکه به خودم #افـتخـار میکردم
وقتی جمعه ها خانوادگی میرفتیم مسجد... وقتی دخترا و خانومای چادری رو میدیدم بدون اختیار اشک تو چشام حلقه میزد و تو دلم میگفتم خدایا #قسمتم کن... 😔
اوایلش با اینکه باحجاب بودم اما کمی ارایش میکردم اما کم کم ارایش کردن رو هم #ترک کردم و سادگی حجابو احساس میکردم...
🌸🍃اما مهم تر از همه
تقریبا 5 ماه از باز شدن مدرسه میگذشت که یکی از روز ها کلیپی از بهترین داعی این دین مبارک«ماموستا سوران عبدالکریم» را شنیدم که از #استغفار حرف میزد ماجرای چند نفر از خواهرا و برادرای دینی رو تعریف کردن که چقدر برکت تو زندگیشون داشته و تاثیرات مثبت و خوبی داشته
بعد از دیدن این کلیپ تصمیم گرفتم منم شروع کنم به
#استغفار...✨
استغفرالله...✨
استغفرالله و اتوب الیه...✨
سه روز گذشت و من تو خونه کار میکردم استغفرالله میگفتم تو مدرسه استغفرالله میگفتم.
#ادامه_دارد_انشاالله...
📒داستان های جالب وجذاب📒
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
#از_ذلت_تا_عزت
#قسمت_یازدهم
🌸🍃راستش از باز شدن مدرسه خیلی میترسیدم از این که دوستام با حرفاشون یا رفتاراشون به ایمانم لطمه بزنند شبا وقتی بیدار میشدم واسه استغفار و نماز بشدت از الله میخواستم که یه دوست دینی بهم بده در مدرسه...
تابستون تموم شد و مدرسه ها باز شدن تقریبا نصف مدرسه منو میشناختن و زخم زبان ها شروع شد همه میپرسیدن چیشد اینجوری شد و از کی باحجاب شدی....
ولی من به کسی گوش نمیدادم بلکه به خودم #افـتخـار میکردم
وقتی جمعه ها خانوادگی میرفتیم مسجد... وقتی دخترا و خانومای چادری رو میدیدم بدون اختیار اشک تو چشام حلقه میزد و تو دلم میگفتم خدایا #قسمتم کن... 😔
اوایلش با اینکه باحجاب بودم اما کمی ارایش میکردم اما کم کم ارایش کردن رو هم #ترک کردم و سادگی حجابو احساس میکردم...
🌸🍃اما مهم تر از همه
تقریبا 5 ماه از باز شدن مدرسه میگذشت که یکی از روز ها کلیپی از بهترین داعی این دین مبارک«ماموستا سوران عبدالکریم» را شنیدم که از #استغفار حرف میزد ماجرای چند نفر از خواهرا و برادرای دینی رو تعریف کردن که چقدر برکت تو زندگیشون داشته و تاثیرات مثبت و خوبی داشته
بعد از دیدن این کلیپ تصمیم گرفتم منم شروع کنم به
#استغفار...✨
استغفرالله...✨
استغفرالله و اتوب الیه...✨
سه روز گذشت و من تو خونه کار میکردم استغفرالله میگفتم تو مدرسه استغفرالله میگفتم.
#ادامه_دارد_انشاالله...
📒داستان های جالب وجذاب📒
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk