🌄 #عـالم_قـبر (5)
•┈┈┈┈┈•✿❁✿•┈┈┈┈┈•
🌻 هنگام مرگ ايمان كافر پذيرفته نمیشود؛
🔸از عبدالله بن عباس رضی الله عنه روایت است که رسول الله ﷺ فرمودند:
«لمّا أغرق الله فرعون قال: آمنتُ أنَّه لا إله إلاَّ الذي آمنتْ به بنو إسرائيل، قال جبريل: يا محمد فلو رأيتني وأنا آخذ من حال البحر فأدُسّه في فيه مخافة أن تدركه الرحمة» [رواه ترمذی]
«وقتى خداوند فرعون را در دریا غرق میکرد فرعون گفت: ایمان آوردم که جز خدائى که بنی إسرائیل، یعنى: فرزندان إسرائیل، آن را میپرستیدند، خدایى دیگر وجود ندارد، جبریل علیه السلام در این حال به رسول الله ﷺ گفت: اگر مرا میدیدى که گِل و لاى سیاه دریا را گرفته در دهان فرعون میگذاشتم از اینکه مبادا رحمت خداوندى به او برسد.»
ادامـه دارد.
مفیدترین مطالب اسلامی:
کانال کلام ماندگار:
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتان شاد شاد💓
شادی یک تصمیم است
تو همانقدر که
تصمیم گرفته ای شادی
برای امروزتان☘
لبخندی شیرین
شادی و خوشحالی
و معجزاتی بی بدیل آرزومندیم💓
🪤🪤🪤🪤🪤🪤🪤
💎💎💎💎
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💎
✫#ارسالی از اعضای کانال داستان و پند ✦
عنوان داستان: #پشیمانی_قضاوت_2
💎 قسمت دوم و پایانی
یه روزظهربود همه خانواده م نهارخوردن بابام برادرم رفتن سرکارشو مادرم خواهرم خوابیدن من اومدم 100تاقرص کدیین استامینوفن خوردم جزسیاهی توذهنم نبود دیدم سرم سنگین شد گیج میزدم صدا مادرم زدم گفتم حالم خرابه قرص خوردم مادرم سریع رسوندم بیمارستان هرپرستاری میمودبالاسرم دلیل خودکشیم پرسیدن گفتم کنکورقبول نشدم یه پسرمردبهم گفت خیلی بی عقلی برا کنکوری کی این کار میکنه 8روزتوبیمارستان بودم حالم خوب نبودبه مادرم گفتم گوشیم برام بیاره پیام دادم به یوسف گفتم بیمارستانم حداقل نامزدی بهم خورده فامیلت که هستم بیا ببینمت بهم گفت نمیاقطع کرد ..دیگه جوابم نداد داشت کم کم باورم میشد که عشق دروغه چرا این کارکردم باید قوی باشم فراموشش کنم خانوادهم گفتن حالا ملی قبول نشدم برم دانشگاه آزاد درس بخونم هدف خانواده م این بود که سرگرم شم اول گفتم نمیرم تانیمسال دوم ثبت نام کردی کاردانی درس بخونم ثبت نام کردم رشته غیر رشته خودم رشته معلم ابتدایی بخونم رفتم دانشگاه حالم خوب شد قوی داشتم میشدم ....
تا بعد یکسال و نیم دختر فامیلمون عقد بود طلاق گرفت من رفتم بهش دلداری بدم فکرش نکنه ازاین حرفها دستم گرفت قسمم داد حرفی بهم میزنه ببخشمش گذشتش کنم گفتم دختراین چه حرفیه جریان بهم گفت یوسف و دوست داشته خواسته بود بره خواستگاری خودش که نقشه کشیده رفته بش گفته که من طرف (دوست پسر ) دارم و ازاین حرفها !! بخدا بهش لبخند زدم گفتم فاطمه جان عیب نداره اگه از اول بهم میگفتی دوستش داری خودم کنار میکشیدم گفت دختر بدنامت کردم. گفتم اگه اون واقعی دوستم داشت میومد ازم می پرسید این حرف راسته یا دروغ گفت داره چوب کارش میخوره گفتم اون دیگه خدا میدونه من که ازهیچی خبر ندارم اگه اینجوری میگی این از زندگی تو اون از زندگی یوسف بعد من رفت خواستگاری دخترهمسایه شون که باهم دعوا کردن خانواده دخترباهاش و سرحرفها پوچ، با آتیش از باغ بابا یوسف گذاشتن دختر بهش ندادن ضرر هم بهشون رسوندن...
این آه دل من بود بلا سر یوسف ،پس خدا بزرگه جواب میده بعد دوسال همه چی برملا شد من پاک بودم دخترساده چقد گریه زاری کردم همتون ازم خبرداشتید چطور دلتون اومد این کار با من کنید دیگه گذشته گذشته همه چی شد درس عبرت برام که عاشق نشم یکی باورنکنم اگه یوسف حرف تو قبول داشت پس من کجای قلبش بودم میمود باخودم درمیان میذاشت همه چی فراموش کردخدا جواب همه تون داد ...
بعد دوسال که یوسف فهمید دروغ بوده اومد دردانشگاهم جلوم گرفت باهام حرف بزنه پیشموون شده قضاوتم کرده که بعدمن رفته زن گرفته، دعوا اتاق براشون افتاده، آتیش گرفتن باغشون، رسوا شدن...
این آه دل من بوده عذرخواهی کنه ازاول همه چی درست کنه گفتم بعد دوسال اومدی اون روزها التماست میکردم چی بود الان دیره ازقلبم ذهنم پاکت کردم برو فقط برام عذرخواهی مثلا زنجیر پلاکی اورد پرتش کردم توصورتش گفتم اون دخترچند سال پیش ساده نیستم که دوباره خرت شم خیلی قوی شدم که کسی باورنکنم الکی عاشق نشم گفتم اگه الان نری به 110زنگ میزنم میگم مزاحمم شدی هرچی گریه کردگفتم فقط گم شو برو دیگه اون روز رفت دیگه هیچوقت ازش خبر نگرفتم .
......
من از زندگیم نتیجه گرفتم که الکی دل به کسی ندم بخودم تکیه کنم ازاون روز به بعد دخترقوی شدم.
بیشتروقتها داستان های کانال داستان و پند میخونم بنظرم خوبه چون هرکی تو زندگیش گذشته ای داره ،خیلی خوبه که داستا ن زندگیشون میگن شاید درس عبرتی بشه برای بقیه ..ممنون از کانال خوبتون با این مطالب و داستانهای آموزنده 🌷🌷
💎 #پایان
✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند✫
💎
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💎💎💎💎
🪤🪤🪤🪤🪤🪤🪤
🪤🪤🪤🪤🪤🪤🪤
💎💎💎💎
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💎
✫#ارسالی از اعضای کانال داستان و پند ✦
عنوان داستان: #پشیمانی_قضاوت_1
💎 قسمت اول
با سلام خدمت دوستان و ادمین کانال داستان و پند...
من ازخانواده سنتی بودم بچه شیطون پورشوق بودم تومدرسه همش بفکر شیطنت بادوستهام بودم بفکر هیچی نبودم. تا پیش دانشگاهیم گرفتم بچه صاف ساده که هیچی ازعشق حالیش نبود فقط بفکرکنکوربودم که حتما دانشگاه ملی پرستاری قبول شم تصمیم گرفتم برم کلاس کنکور شرکت کنم بابرنامه درس بخونم به هدفم برسم خیلی خوب پیش رفتم درسم نمرات بالا، تست زنی عالی .....
تا یک روز رفتم خانه خاله م کاش اون روز نمی رفتم دیدم پسرخاله اون دانشجو افسری درس میخوند من پیش دخترخاله م حرف میزدیم کارها خونه انجام دادیم باهم سرگرم بودیم دیدم پسرخاله م اومد توآشپزخونه بهمون گفت دخترها چیکار میکنید گفتم شما پسری چیکار ما داریدمن ازآشپزخونه زدم بیرون بش محل نذاشتم. غروب اومدم خونمون دیدم شب یکی بهم پیام ها عاشقانه می فرستاد من دیدم نزدیک 100تاپیام عاشقانه هرپیامی میومد ناخونده پاکشو میکردم تا من فقط یه پیام فرستادم گفتم اشتباه گرفتید.. دیدم پیام فرستاد گفت: اتفاقا درست فرستاده من گفتم معرفی کنید گفت نمیگی کیه، گفتم پس مزاحم آشغالی بیشترنیسی .دیدم گفت میخاهی اسم خانواده ت بگم گفتم بگو همه چی دقیق گفت کمی ترسیدم گفتم خدایا این کیه منو میشناسه اول ازم قول گرفت به کسی نگم کیه گفتم باشه نمیگم فقط بگو کی هستی بعد خودش معرفی کرد که یوسف پسرخاله هست گفتم چرابهم پیام میدی معنی این پیام ها چیه گفتم اصلا شماره منو کی به شماداده گفت ازرو گوشی خواهرش شماره برداشته طاقت نداره خاسته بگه دوستم داره.....
من گفتم یوسف زشته این چیزها فامیل هستیم اون اصرار میکرد که عیب نداره اول سرسخت بودم کم کم با حرفهاش خام شدم پنهانی بهم زنگ میزد بهم میگفت که خیلی دوستم داره عاشقمه بدون من نمیتونه زندگی کنه من کم کم حالم عوض شد کلمه عشق نمیدونستم تنم میلرزید وقتی درس میخوندم تمرکزنداشتم منتظرپیام ها یوسف بودم .کم کم ای وای خودم هم عاشق شدم یه روز بش گفتم یوسف من هم عاشق شدم اخرش چی میشه گفت بهم نگران نباش اخرش ازدواج میکنیم باحرفهاش دلگرم میشدم....
چند ماه کارم شد زنگ پیام چند بار قرار یا پارک یا کافی شاپ داشتیم دیگه درس نمیخوندم . تاروزخواستگار تعیین کرد که ازاصفهان بیان شهرمون بیاد خواستگاری من هم جریان به مادرم درمیان گذاشتم گفت چه عیب داره اگه همو دوستداریم اونقد شوق علاقه داشتم فک میکنیم خوشبخت ترین دختر من هستم با ذوق رفتم بازار خرید لباس خریدن برا خواستگاری اومدن خواستگاریم باباش اجازه ازبابام گرفت بابام گفت هرچی دخترم بگه بعد رفتن خونشو بعد نیم ساعت یوسف زنگ زد گفت چقد خوشبختیم کارمون جورشده من هم گفتم اره خیلی خوشبخت هستیم کلی اون شب خندیدیم بعد چن روز قرارشد که نامزدی کنیم.....
بعداون شب تاسه روزباهام خوب بود قرارم گذاشته بودیم بعد یه هفته نامزد کنیم...
بعدچهارروز بش زنگ زدم دیدم گفت بهم کارداره زنگ نزنم چون امکان نداشت این حرفها بگه یا باسردی باهام رفتارکنه روز ششم رد تماس میزد من هم زنگ پیام میدادم که چرا جوابم نمیده چون قرار بود بیاخونمون روزهفتم پیامی بهم داد گفت به درد هم نمیخوریم پشت سرش زنگ زدم جوابم نداد هرچی پیام التماس کردم گفتم چی شده جوابی بده فقط چرا جوابم نداد ...
دیگه کارم شد گریه درس نمیخوندم پیام میدادم جوابم نمیداد من هم دیگه پیام ندادم
خانواده م گفتن دیگه بهمون زنگ نزدن نمیشه ما زنگ بزنیم لابد خیرش تواین بود زشته زنگ بزنیم بیاید دخترمون بگیرید اهمیت ندهیم بهشو من که اصلا باورم نمیشد شبها تاصبح گریه میکردم خانواده خاله م گفته بودن مراسم بهم بزنیم من که باورم نمیشد روزکنکوربود بی ذوق درس نخوندم افت کردم تنم میلرزید گریه م می گرفت کنکور خراب دادم دیگه کارم شده بود گریه روز نتایج کنکوراومد قبول نشدم بدترداغون شدم سرم گیج می رفت دردم دوتابود به خانواده م گفتم دردم کنکورهه قبول نشدم اگه دیونه شده بودم بعد چند روز تصمیم گرفتم خودکشی کنم پایان بدم به زندگیم !!...
💎 #ادامهدارد...
✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند✫
💎
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💎💎💎💎
🪤🪤🪤🪤🪤🪤🪤
15.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظهی مردن ناگهانی افراد!!!
یاد خدا و مرگ و آخرت رو فراموش نکنید ...
هر ۳ ثانیه یک نفر در دنیا میمیرد ... نفر بعدی کیست؟!
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
#دکتر انوشه چقدر قشنگ میگه برای رسیدن به آرامش کافیه به خودت قول بدی:
قول بده نزاری آدمی که لیاقت نداره ارامشتو بهم بریزه.
قول بده اولویت زندگی خودت باشی؛اول به خودت کمک کنی بعد اگر تونستی به بقیه کمک کنی.
قول بده بخاطر احترام به خودت از همه ی خاطراتی که بهت آسیب زدن بگذری.
قول بده از این به بعد هرکسی هر چیزی گفت و هر کاری نتونه روت تاثیر منفی بزاره.
قول بده از این به بعد بیشتر از توانت برای کسی تلاش نکنی؛خوبی زیاد تبدیل به وظیفه میشه.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
پریدن تو یه رابطه ی جدید نجاتتون نمیده!
دادنِ یه شانسِ دیگه به اکستون، اونو عوض نمیکنه!
تلاش برای پیدا کردنِ روزنه هایی از تفاهم این حقیقت رو که مناسبِ هم نیستین تغییر نمیده!
و تلاش یک طرفه برای فیکس کردن رابطه فقط شمارو از پا در میاره!
باور کنید که خداوند هواتونو داره و تنها و تنها کسایی رو براتون نگه میداره که لایق کنارِ شما بودن، هستن.
به چیدمان خدا دست نزنید و انرژی رو برای ورود آدمهای درست باز کنید.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
چند تا نکته که شاید بدردتون بخوره!👌
- وقتی با کسی بحث میکنید، اگر صدای آرامی داشته باشید به طرف مقابل تسلط بیشتری پیدا میکنید!
- اگه طرف مقابلتون برای حرفتون زیاد مشتاق نیست کافیه برای جلب توجهش جوری نشون بدید که انگار از گفتن اون حرف مطمئن نیستین مثلا بگین: "نمیدونم درسته بگم یا نه..."
- اگر موقع درخواست یا پیشنهاد به کسی از جملهی "البته میتونین قبول نکنین" استفاده کنید، شانس اینکه طرف مقابلتون حرفتون رو قبول کنه دو برابر میشه!
- اگه میخوایین حرف مهمی رو به شخصی بزنین اون رو اول مکالمه یا آخر مکالمتون بگین؛ چون مغز سعی میکنه بیشتر اول و آخر هر چیزی رو یادش بمونه!
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
✨﷽✨
✅انفاق با دست خود!
✍یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند.
پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود:سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.
💥لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر ازیکصد درهم صدقه در موقع مردنش است
📚منبع:
نمونه معارف اسلامی، ص 419
جامع احادیث شیعه
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃برادرم غیرت ،غیرت
🍃ازدست ندهید
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸✨ آیت الله #مجتهدی(ره):
حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مرده است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:
▫️اول: خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم.
▪️دوم: گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
▫️سوم: قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم.
▪️چهارم: نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم.
▫️پنجم: گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم.
▪️ششم: گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم.
▫️هفتم: گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم.
▪️هشتم: دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.
▫️نهم: به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم
▪️دهم: مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk