🌺سید بن طاووس به فرزندش محمد مینویسد؛
🔸مبادا فکر کنی #امام_زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف به دعای تو محتاج است،
🔸هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است،
🔸این که میگویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است،
🔸و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده میشود،
🔸زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بستهای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده میشود و آنگاه خود و همهی کسانی که در حقشان دعا میکنی بر خوان احسان او مینشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی میشوید، چون خود را به او مرتبط کردهاید!
📚 فلاح السائل، سید بن طاووس
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#ثلث
خوشنویس: استاد مجید داستانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بهارهای شگفتی
در راهاند
فردا، گلی میشکفد
که بادها را
پرپر میکند!
#علیرضا_قزوه
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#مثنوی
🔹نسیم صلوات🔹
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
«پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست»
سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست
نفس پنج تن آل عبا برمیخواست
ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته...
بینقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذنزاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت
مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات..
#مسعود_یوسفپور
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
جنگ و عشق، شاید به نظر دورترین مفاهیم از یکدیگر باشند؛ اما گاه زندگی، آنها را بر دو روی یک سکه مینشاند، بر دو چهره از یک انسان. این است که عشق، در قلب سربازی مینشیند که تفنگی را به سمت قلب دیگری نشانه رفته. جنگ به یکباره از راه میرسد؛ همانطور که عشق. و عشق ناگزیر مینماید؛ همانطور که جنگ. و از هر دو یک چیز باقی میماند: اندوه. کتاب وداع با اسلحه، تقابل این دو معناست و جدال آنها برای آن که زندگی را به راه خود بیاورند.
کتاب وداع با اسلحه، داستان مردی آمریکایی به نام فردریک است که در جنگ جهانی اول در ارتش ایتالیا خدمت میکند. او به صورت داوطلبانه در جنگ شرکت کرده و مسئول آمبولانسهای حمل مجروحین جنگی است. فردریک برخلاف همرزمان ایتالیاییاش روزهای رضایتبخشی را در جنگ تجربه میکند تا اینکه بهوسیلۀ یکی از دوستانش با دو پرستار انگلیسی آشنا میشود و به یکی از آن دو دل میبازد. عشق فردریک به پرستار انگلیسی، آغاز شکلگیری افکار و آمال جدیدی در وجود اوست. ستیز جنگ و عشق در فردریک، او را در مسیر جدیدی قرار میدهد و چهرۀ دیگری از جنگ را به او نشان میدهد.
#معرفی_کتاب
#رمان
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔹آن روز...🔹
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
روزی که پیدا میشود خورشید پشت ابر
باید که بارانیترین روز جهان باشد
مردی که ده قرن است با عشق و عطش زندهست
باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد
با خود تصور میکنم گاهی نگاهش را
چشمی که بیاندازه باید مهربان باشد
یک روز میآید که اینها خواب و رؤیا نیست
و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد
بیبی که جان میداد بالا را نشان میداد
شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد
بیبی که پای دار هی این آخری میگفت
این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد...
#حسن_بیاتانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast