eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
520 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
698 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین دخترم!- جان پدرت به فدایت- این را بگویم که تو اولین کسی هستی که به بهشت وارد می‌شوي. تویی که بهشت را براي بهشتیان افتتاح می‌کنی. این را اکنون که تو مهیاي خروج از این دنیاي بی‌وفا می‌شوي نمی‌گویم، این را اکنون که تو اسماء را صدا می‌کنی که بیاید و رخت‌هاي مرگ را برایت مهیا کند نمی‌گویم... این را اکنون که تو وضوي وفات می‌گیري نمی‌گویم، همیشه گفته‌ام، در همه جا گفته‌ام که من از فاطمه بوي بهشت را می‌شنوم. یک بار عایشه گفت: چرا این‌قدر فاطمه را می‌بویی؟ چرا این‌قدر فاطمه را می‌بوسی؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره می‌گیري؟ گفتم: «خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوي بهشت می‌شنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضاي من در گروي رضاي فاطمه است، رضاي خدا در گروي رضاي فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضاي فاطمه بهشت خدا.» از کتاب کشتی پهلو گرفته نقاشی استاد حسن روح‌الامین "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
زهراي من! این تازه ابتداي مصیبت ماست. این من که سر تو را بر دامن گرفته‌ام، پس از تو جز بر بالش غم سر نخواهم گذاشت و جز نخل‌هاي کوفه همراز نخواهم یافت. این حسن که سر بر سینه‌ي تو نهاده است و گریه جگر سوزش امان مرا بریده است روزي خون دل عمر خویش را بواسطه‌ي زهر خیانت بر طشت غربت خواهد ریخت. این حسین که ضجه‌هایش دل ملائکۀ الله را می‌لرزاند و بعید نیست که هم الان قالب تهی کند و جان نازك خویش را به جان تو پیوند زند روزي بجاي لبیک، چکاچک شمشیر خواهد شنید و بجاي متابعت، خنجر و نیزه و تیر خواهد دید. این زینب که هم اکنون بر پاي تو افتاده است و هر لحظه چون شمع، کوچک و کوچکتر می‌شود، مگر نمی‌داند که باید پروانه‌وش به پاي چند شمع بسوزد و دم برنیاورد؟ تو را به خداي فاطمه سوگند که برخیز و به ام‌کلثوم بگو که اگر جان مرا می‌خواهد لحظه‌اي از گریستن دست بدارد که من نمیدانم غم تو جانسوزتر است یا گریه‌ي ام‌کلثوم؟ و نمیدانم دخترکی که در یک مصیبت فاطمی اینچنین بی‌تاب است با آن مصیبت‌هاي عاشورایی چه می‌کند؟ این نو گُلان که اکنون اینچنین جامه می‌درند جز چند روز از فصل خزان عمر تو را درنیافته‌اند. برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته نقاشی استاد روح الامین "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به کربلا دلداري مده. عاشورا اینجاست! کربلا اینجاست! اگر کسی جرات کرد در تب و تاب مرگ پیامبر، خانه‌ي دخترش را آتش بزند، فرزندان او جرات می‌کنند، خیمه‌هاي ذراري پیغمبر را آتش بزنند. من بچه نیستم مادر! شمشیرهایی که در کربلا به روي برادرم کشیده می‌شود، ساخته‌ي کارگاه سقیفه است. نطفه‌ي اردوگاه ابن‌سعد در مشیمه‌ي سقیفه منعقد می‌شود. اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی‌ماند. حسین در کربلا می‌خواهد با دلیل و آیه اثبات کند که فرزند پیامبر است. پیامبري که تو در خانه‌ي او و در حریم او مورد تعدي قرار گرفتی. تعدي به حریم فرزند پیامبر سنگین‌تر است یا نوه‌ي پیامبر؟ مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمی‌گیرد. خودت گفته‌اي. ما حداکثر تازیانه می‌خوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمی‌کند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخ‌هاي خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سخت جانی کرده‌ایم که تاکون زنده مانده‌ایم. نگو که روزي سختتر از عاشورا نیست. در عاشورا کودك شش ماهه به شهادت می‌رسد، اما تو کودك نیامده‌ات- محسن‌ات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: مرا بگیر فضه که محسن‌ام را کشتند. برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا می‌برد، وحی نازل می‌شد که «پایین بیاورید صدایتان را» اگر کسی پیامبر را به نام صدا می‌کرد وحی می‌آمد که «نام پیامبر را با احترام بیاورید.» هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانه‌اش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمه‌ها می‌گیرد. مبداش اینجاست. دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته نقاشی استاد حسن روح‌الامین "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما را مگو حكايت شادی؛ كه تا به حشر ماييم و سينه‌ای كه در آن ماجرای توست  "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹بهتری مادر؟🔹 رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست ورق ورق نفَسِ آیه‌های قرآن سوخت حریم امن دعاهای مستجاب شکست چقدر غم‌زده پرسید: «بهتری مادر؟» چقدر قلب حسن بعد این جواب شکست برای این‌که سر غم به چاه بگذارد شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
این پاي را بگو از ارتعاش بایستد، این دست را بگو که دست بدارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو که نلرزد، این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد. این دل بی‌تاب را بگو که فاطمه هست، نمرده است. اي جلوه‌ي خدا! اي یادگار رسول! زیستن، بی‌تو چه سخت است. ماندن، بی‌تو چه دشوار. این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست. این مرگ، نقطه‌ي ختمی است بر کتاب جهان. زمین با چه دلی ترا در خویش می‌گیرد و متلاشی نمی‌شود؟ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می‌نگرد که از هم نمی‌پاشد و فرونمی‌ریزد؟ خدا اگر نبود من چه می‌کردم با این مصیبت عظمی؟ اِنّا للَّهِ و انّا اِلیْه راجِعُون. کشتی پهلو گرفته "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 صلوات خاصه حضرت زهرا اطهر سلام الله علیها اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَأُمِّ أَحِبَّائِكَ وَأَصْفِيائِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلَىٰ نِساءِ الْعالَمِينَ . اللّٰهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثَّائِرَ اللّٰهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِها . اللّٰهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدىٰ، وَحَلِيلَةَ صاحِبِ اللَِّواءِ، وَالْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإِ الْأَعْلىٰ، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلَىٰ أُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبِيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّبِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ. خدایا درود فرست، بر صدّیقه فاطمه زکیه، محبوبه‌ی حبیبت و پیامبرت و مادر دوستانت و برگزیدگانت که او را انتخاب نمودی و برتری دادی و برگزیدی، بر فراز بانوان جهانیان. خدایا از کسانی که به او ستم کردند و حق او را سبک شمردند، انتقامش را بگیر و خونخواه خون فرزندانش باش. خدایا همچنان که او را مادر امامان هدایت و همسر صاحب پرچم در قیامت و گرامی در انجمن والاتر قرار دادی، پس بر او و مادرش درود فرست، درودی که آبروی محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به آن گرامی بداری و دیده‌ی فرزندانش را روشن کنی و برسان به ایشان از سوی من، در این ساعت برترین درود و سلام را. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹شهید آمد🔹 پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه نگاهش از طراوت خیس‌تر، بال و پرش تازه تنش عطر تشّهد دارد و انگار می‌روید به لب‌ها ورد و تسبیح نماز آخرش تازه نپوسیده به پیشانی او سربند «یازهرا» به روی لب تو گویی ذکر حیدرحیدرش تازه من و تو زندگانِ مرده و پوسیده‌ایم، اما یکی برگشته از میدان که جسم پرپرش تازه چه معصومانه لبخندی‌ست بر لب‌های او، گویی که می‌خندد به روی مادرِ غم‌پرورش تازه و مادر در بغل او را کشیده نوحه می‌خواند به میدان آمده گویی علی‌ِّ اکبرش تازه دل بی‌باورانِ خاک هرگز می‌کند باور پس از چندین و چندین سال مردی باورش تازه؟!... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
احمد عزیزی (زادهٔ ۴ دی ۱۳۳۷ – درگذشتهٔ ۱۶ اسفند ۱۳۹۵) شاعر معاصر کُرد اهل کرمانشاه بود وی بر اثر بروز یک بیماری، ۹ سال پایان عمرش را با سطح هشیاری پایین به سر برد. عزیزی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت شمس آل احمد به تهران آمد و موفق به دیدار شهید آیت الله مطهری شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده به تهران آمد و سپس برای مدتی ساکن شهرستان نور شد، سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت. عزیزی شاعری منحصر به فرد و ارائه دهنده سبک جدید مثنوی در کشور بود. دلیل سرشناسی وی همین سبک متمایز و نو در شعر (مثنوی) و نثر شطح‌گونه بود.  تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بی‌نظیر است. این سبک تأثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشته‌است. او مثنوی‌هایش را غالباً با وصف طبیعت آغاز می‌کند و با تمهیدات گوناگون و با توسل به مناسبات و ترکیبات نو وتجنیسات سنتی، رفته رفته به موضوع اصلی گریز می‌زند. وی در ساختن ترکیبات نو به شیوه شعرای سبک هندی نیز مهارتی خاص دارد. برای نمونه می‌توان به این ترکیب‌ها اشاره کرد: جبرئیل آباد الهام، آب بازی‌های فطرت، تابستان عُزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، کولیان شبنم فروش و .... کفش‌های مکاشفه، شطحیات، یک لیوان شطح داغ، باران پروانه، روستای فطرت، قوس غزل، ترانه‌های ایلیایی از جمله آثار وی است. نمونه ای تلخیص شده از یکی از مثنوی‌های وی تقدیم شما خواهد شد. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast