eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
524 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
692 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
بیت اردیبهشت بود که دنیا قشنگ‌ شد بوم سفید غرق هیاهوی رنگ شد
هدایت شده از فصل فاصله
دوست عزیز من احسان اولیایی از هوش مصنوعی درخواست کرده شعری به زبان فارسی درمورد امید بگوید. هوش مصنوعی این درخواست را اجابت کرده و فی‌البداهه شعری در این زمینه سروده‌است! شعر ماشینی تولیدشده از بسیاری اشعاری که سرایندگان تازه‌کار سرهم‌می‌کنند چیزی کم ندارد! آقای اولیایی سپس از هوش مصنوعی خواسته‌ که شعرش را با وزن مستفعلن (بحر رجز) بگوید. پاسخ هوش مصنوعی نشان می‌دهد که عروض ایشان هنوز قوی نیست ولی احتمالا" با گذراندن چند واحد عروض در این زمینه هم توانمند خواهد شد! آقای اولیایی سپس درخواست کرده هوش مصنوعی شعری به سبک خیّام بگوید. نتیجه، فارغ از وزن، ازلحاظ معنایی از سبک حکیم خیّام چندان دور نیست. جناب اولیایی که لابد قصد سربه‌سرنهادن با هوش مصنوعی را داشته از او خواسته شعری هم به سبک عبید زاکانی بگوید. حاصل کار اگرچه در وادی طنز چندان موفقیّت‌آمیز نیست، امّا دست کم مودّبانه‌ است! در مجموع سروده‌های این هوش مصنوعی که ما تا حالا او را در حدّ یک موش مصنوعی خیال می‌کردیم نشان می‌دهد با یک ناظم تازه‌کار، امّا مستعد، در وادی ادبیّات روبه‌روییم که سطح کارش باتوجّه به فرصت و مقدار تجربۀ او قابل تامّل است و اگر پشتکار داشته باشد تا مدّتی بعد ابیاتی به سبکی نزدیک به خاقانی و بیدل هم خواهد سرود و شاید بتواند در شعر، مثل برخی شاعران عزیز معاصر، دکّان دونبشی، به نام "شعر ماشینی" تاسیس کند! نمونۀ سروده‌های هوش مصنوعی را با اجازۀ احسان عزیز در تصاویر پیوست منتشر می‌کنم. @faslefaaseleh
شب پشت سراپردۀ نور است نهان می در پس جامی از بلور است نهان هر حُسن که بنگری حجابی دارد زن در پس پردۀ غرور است نهان ✍✍ حسنی که نگشت مبتذل خوب‌تر است چونان‌که شراب ناب مرغوب‌تر است پوشیدگی و جمال نسبت دارند محبوب‌تر است آن‌که محجوب‌تر است ✍✍ ای دوست، زمان، زمان هشیاری توست فردا که شود شامِ گرفتاری توست غافل چه نشسته‌ای که خواهد آمد روزی که کفن حجاب اجباری توست! ✍✍ این غفلت ناصواب خواب من و توست تعبیر چنین خواب عذاب من و توست کس نیست که بی‌حجاب از اینجا برود این خاک سرانجام حجاب من و توست! ✍✍ ای شاهد بزم عاشقان عریان شو در رقص درآ و بی‌گمان عریان شو عریان‌شدن از حجاب تن نیست هنر همّت کن و از حجاب جان عریان شو! ✍✍ نشنیده‌ام از هرآنچه آن عریان‌تر، از راز نهان عاشقان عریان‌تر هر چیز عیان‌تر است در پرده‌تر است زیبایی در پرده‌نهان عریان‌تر! ✍✍ این قُدّی و قلدری چه معنی دارد این‌قدر بهادری چه معنی دارد وقتی که چنین خدای خوبی داریم در محضر او کُری چه معنی دارد! @faslefaaseleh 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خدا می‌خواست در چشمان من زیباترین باشی شرابی در نگاهت ریخت تا گیراترین باشی نمی‌گنجید روح سرکشت در تنگنای تن دلت را وسعتی بخشید تا دریاترین باشی تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود که در شمسی‌ترین منظومه مولاناترین باشی مقدّر بود خاکستر شود زهد دروغینم تو را آموخت همچون شعله بی‌پرواترین باشی خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش تو را تنها پدید آورد تا تنهاترین باشی خدا وقتی تو را می‌آفرید از جنس لیلاها گمان هرگز نمی‌بردم که واویلاترین باشی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هدایت شده از فصل فاصله
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل گنجشکی در صاعقه‌ها، باران‌ها سخت می‌لرزد از وحشت بمباران‌ها صحبت برگ و تگرگ است میان دو لبش که از آن می‌خورد این‌گونه به هم دندان‌ها شانۀ کوچک او دست خودش نیست، ببین گوییا موج تب آمیخته با هذیان‌ها بهت او سخت شبیه است به مبهوتی آن بی‌گناهی که بریزد به سرش بهتان‌ها بمب می‌افتد و چون زلزله می‌لرزد از آن قامت پنجره‌ها و کمر ایوان‌ها کوچه‌اش بود کجا؟ خانۀ او بود کجا؟ چه شبیه‌اند به‌ یکدیگر این ویران‌ها مادرش نیست، ولی حتما" برمی‌گردد پیش از آنی که شود خشک گل گلدان‌ها با خودش می‌گوید مادر برمی‌گردد با همان سینی و لبخند و همان لیوان‌ها باز این کوچه پر از خندۀ ما خواهد شد خانه پر می‌شود از زمزمۀ مهمان‌ها شهرِ ویران‌شده پر می‌شود از آویشن می‌فروشند گل و شادی در دکّان‌ها باز گلدان لب پنجره گل خواهد داد مثل وجدان و دل مردۀ این انسان‌ها... @faslefaaseleh
از کنعان تا کرمان از آن زمان که گرگ شدید و برادری از آنِ خویش را در چاه مظلمه افکندید تا این زمان که این‌همه کودک را در غزّه در چاه خون و مرگ نگون کردید کودک‌کشی‌ست رسم شمایان! خشم خدای یوسف و بنیامین نفرین تلخ مریم و موسی‌تان تا قرن‌های قرن آواره کرد و خسته و سرگشته تا با شما چه کند آهِ این مادران این کودکان این دیدگان ابری ترگشته! دیگر نمی‌رهاندتان این بار از شومناکی این نفرین فرمان و عاطفۀ کوروش ای قوم پربهانۀ کودک‌کش! @faslefaaseleh 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذهن‌تکانی! رها کن از غم و از اخم دل‌ها و جبین‌ها را بچین در سفره‌های مهربانی هفت‌سین‌ها را چه می‌شد در همین خانه‌تکانیّ دم عیدی به سطل خاکروبه می‌سپردی بغض و کین‌ها را میان ما خطوط فاصله مرز جدایی‌هاست بیا و پاک کن از دفترت این نقطه‌چین‌ها را میان شادی و غم نیست مرز روشنی ای جان به یاد آور به وقت شادمانی‌ها غمین‌ها را تویی که یاد تو فتح‌الفتوح مهربانی‌هاست به یاد ما بیاور شادی فتح‌المبین‌ها را نسیمی می‌وزد از سرزمین سروهای ناز که هر دم زنده خواهد کرد یاد نازنین‌ها را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چشم مه‌آلود از باد صبا تو را ببویند مگر رخساره به اشک خون بشویند مگر با چشم مه‌آلود تو را می‌طلبند در جنگلِ مه تو را بجویند مگر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مرثیه‌ای برای رفح چشم‌های مضطرب از سراسر جهان با تمام بهت دوخته سوی مردم رفح نیز خیمه‌های سوخته این جنازه‌ها جنازه نیستند این جنازه‌های سوخته گدازه‌اند داغ‌های بی‌شمار تا همیشه تازه‌اند بمب‌ها در تمام شب تنوره می‌کشند مثل نفرتی مذاب تازیانه‌های وحشت و عذاب خیمه‌های غزّه را در دهان کوره می‌کشند لیک خشم کورشان کاستی‌پذیر نیست گریه کن رفح! گریه کن که هیچ واقعیّتی مثل قصّه‌های کودکان تو راستی‌پذیر نیست! 🆔️ @faslefaaseleh
شعر!؟ بارانی از تغزّل رگباری از تخیّل رنگین‌کمانی از گل بازیّ نور و باران... دامانی از ترانه احساس عاشقانه هوهوی عارفانه از صوفی‌ای غزلخوان... آواز دلشکسته بغض گلوی خسته اشکی به خون نشسته در کوچه‌های مژگان... چون ماهی‌ای‌ست لغزان در دست‌های لرزان این است شعر، این "آن" این خلسۀ گریزان... رویای چشم بی‌خواب گاهی روانتر از آب چون کیمیای نایاب در شهر قلبکاران...* شعر است تیغ برّان وقت مصاف شیطان یا دشنه‌ای‌ست خونین در گُرده‌گاه انسان؟! *از شهر قلبکاران این کیمیا نخیزد (خاقانی) 🆔️ @faslefaaseleh 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سفرنامۀ رنج ما را خدا در این شب ظلمت رها نکرد در کوچه‌های بستۀ حیرت رها نکرد در لحظه‌های تلخ و نفس‌گیر گم‌شدن سرگشته را بدون هدایت رها نکرد راند از بهشت آدم و گندم بهانه بود او را در آن سراچۀ غفلت رها نکرد نوحی هزارسال فراخواند خلق را وی را در آن نواحی غربت رها نکرد او را کشاند در دل طوفان و لحظه‌ای در موج‌خیز لُجّۀ وحشت رها نکرد حتّی کشید در دل آتش خلیل را امّا در آن شرار شرارت رها نکرد یعقوب را به کلبۀ احزان اگر نشاند او را در آن سرای مصیبت رها نکرد موسای درمحاصره را تا به نیل برد امّا میان نیل هلاکت رها نکرد برد آبروی مریم معصومه را، ولی در تنگنای آن‌همه تهمت رها نکرد عیسای پاک را به سر جُلجُتا کشاند امّا بدون لطف و عنایت رها نکرد آن شب رسول بود و بسی تیغ آخته او را میان موج عداوت رها نکرد او را کشاند در دل یک غار هولناک امّا به دام اهل شقاوت رها نکرد جز ‌تار عنکبوت نشد یار غار او او را بدون پردۀ عصمت رها نکرد از جمع دوستان دل‌آگاه خویشتن کس را به خواب رخوت و راحت رها نکرد گندیدن است آفت ماندن در این جهان ما را رماند و در دل آفت رها نکرد یاریّ او که می‌رسد از راه، ناگزیر مظلوم را بدون حمایت رها نکرد دستی که خاضعانه به سویش دراز شد آن دست را بدون اجابت رها نکرد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خرمن عمر خوشه‌چینی بکنیم نه کینه، که مهرآفرینی بکنیم ای دل، شب چلّه شد، نشستن تا چند؟ با دوست بیا چلّه‌نشینی بکنیم @faslefaaseleh 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast