eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
517 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
705 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست همچون گل سرخ پوست آن برگ نکوست هرگز دیدی که سرخ گل دارد پوست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
با یارم اگر نیست ره دیداری آرید ببالین منش یک باری تا گر من خسته دل نبینم رویش او خسته خویش را ببیند باری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
کتاب خاکستر.pdf
4.53M
• کتابچۀ خواندنی «کتاب خاکستر» • بازنشر روایتی از «محمد موسـی» شاعر فلسطینی از وضعیت شعــر و شاعری در بمباران‌های غـــزه...] [ درک موقعیــــت شاعـــران غــــزّه و کتابفـــــروشی‌هــــــــای سـوختــــــــــــــــه و بمبـــــــــاران مکــــــرّر، برای اهالـــــــی قلم الزامـــی‌ و بسیــار مهم اســـــــت. محمد موسی کسی‌ست که انجمـــنِ شاعران غزه را تاسیــــس کرده و این روایتی شاعرانه از یک جنـــگ اسـت. سهمی در نشر آن داشتــه باشیــم ] 👈 کپی تنها با ذکـــر منبع 👉 ‌‌┅═✧ مدرس ۸ | موسسه رواج ✧═┅
هدایت شده از ‌معاونت آموزشی و پژوهشی
📌خبر خوش براے متقاضیان تحصیل در بزرگترین دانشگاه دولتےکشور؛ 🔺تمدید مهلت پذیرش بدون آزمون کارشناسی تا ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ ▫️ثبت نام در ؛ sanjesh.org
سلام و سلامتی دوستان عزیزم سالها پیش چنین روزی، همین ساعت‌ها، مادرم جسم خاکی‌اش را ترک کرد و در بُعد دیگری از هستی در دنیایی متفاوت به زندگی ادامه می‌دهد، هر چند زنده است ولی من از دیدن و بوییدنش محرومم، از صدا زدنش و جواب "جانِ مامان" شنیدن، از شنیدن نامم با طنین صدایش محرومم، دیگر سالهاست غذایی با طعم مادرانه نخوردم، عتاب مادرانه نشنیدم، خنده‌های سرخوشانه‌ با تعریف یک اتفاق ساده از مهمانی فلان شب... نداشتم، کسی یقه‌ی لباسم را صاف نکرد، از اتوی لباسم ایراد نگرفت، آدرس یک خیاط ماهر و پارچه فروشی جدید برایم پیدا نکرد، دیگر کسی روزی دوبار حالم را نپرسید، تلفن که زدم، دیگر گوشی خانه‌مان را هیچ وقت مادرم برنداشت، چای ریختن و چای خوردنش را دیگر ندیدم، بازار بی هدف با کسی نرفتم خبر عروسی ها و زاییدن ها و سربازی رفتن های فامیل را با فاصله زمانی نسبتا طولانی از دیگران شنیدم، گاهی هم نشنیدم، دیگر گوشم زنگ میزند وقتی بچه ای در خیابان داد میزند ماماااان، چشمم برق میزند وقتی دختر همسایه بچه بغل به دیدن مادرش می‌آید، بوی غذا از هر خانه ای می آید ناخودآگاه از ذهنم میگذرد لابد دختری مادرش را مهمان کرده، یا مادری دخترش را، حتی روسری و پارچه و چادر و ... که می‌بینم از ذهنم می‌گذرد "کاش بود اینو براش هدیه می‌گرفتم"... بگذریم... قدر مادرهاتان را بدانید این جمله کلیشه نیست واقعا خیلی زود دیر می‌شود و حسرت همین اتفاق‌های ساده به دل آدم می‌ماند... اگر توانستید برمن منت بگذارید به حمد و سوره ای مهمانش کنید، اگر نشد به صلواتی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجابِ چهرهٔ جان می‌شود غبارِ تنم خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم دریغ و درد که غافل ز کارِ خویشتنم چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ که در سراچهٔ ترکیب، تخته‌‌بندِ تنم اگر ز خونِ دلم بویِ شوق می‌آید عجب مدار که هم‌دردِ نافهٔ خُتَنَم طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم قفس: استعاره از دنیا و تن خوش الحان: خوش صدا و خوش آواز گلشن رضوان: باغ بهشت طوف: گردش و طواف سراچه ترکیب: استعاره از دنیای مادی طراز: حاشیه و نقش و نگار جامه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا