eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
522 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
696 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق بی‌پرواست، بسم الله رحمن الرحیم هرکسی با ماست، بسم الله رحمن الرحیم رودِ جاری از ستیغ کوه‌های گریه‌خیز مقصدش دریاست، بسم الله رحمن الرحیم‎... خون نمی‌خوابد، به آیات سحرخیزش قسم‎ خط خون خواناست: بسم الله رحمن الرحیم خطبۀ شمشیرها را تیزتر باید نوشت ظهر عاشوراست! بسم الله رحمن الرحیم سینه‌زن‌ها علقمه‌ست اینجا! علمداری کنید روضۀ سقاست، بسم الله رحمن الرحیم‎... شهرتش از قله‌های شرق تا اعماق ‏غرب‎... او «جهان‌آرا»ست، بسم الله رحمن الرحیم مثل چشمانش که در دل‌ها نفوذی ژرف ‏داشت خون او گیراست بسم الله رحمن الرحیم... باشد! امشب اشک و امشب داغ، اما انتقام مطلع فرداست، بسم الله رحمن الرحیم ابرهای انقلابی! کینه‌هاتان بیش باد‎! بغض، طوفان‌زاست، بسم الله رحمن الرحیم صبح نزدیک است آری در شبیخون شفق حمله برق‌آساست، بسم الله رحمن الرحیم وعده‌گاه ما و ارواح شهیدان بعد از این مسجد الاقصاست بسم الله رحمن الرحیم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
از مردمان بی‌سلاح کوچه و بازار از هر کسی که دوستت دارد هراسانند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
از خانۀ عاشقان خبر آوردند با شوق وصال چشم تر آوردند در راه مزار حاج قاسم بودند ناگاه سر از بهشت در آوردند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
به نفس‌های بی‌قرار سلام به خبرهای داغ‌دار سلام ای اناری که دانه‌دانه شدی ای شهیدان بی‌شمار، سلام خون‌تان رود رود در جریان رودهای ادامه‌دار؛ سلام ما از این چیزها نمی‌ترسیم به گلوله، به انفجار سلام به مزار شهید قدس درود به شهیدان این مزار سلام 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هستیم همه همیشه مدیون شهید شیدای شهید و روی گلگون شهید «جمهوری اسلامی ایران حرم است» جاری شده باز در حرم خون شهید 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در سوگ نشسته‌ایم با رختِ امید جاری شده در رگ رگِ ما خونِ شهید هر داغ برای شیعه جانی تازه‌ست از لشکر داغدار باید ترسید 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت به ذهنم باز شعر محتشم ریخت صدای سیلی آمد، زن زمین خورد به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت زنی دیدم، دلِ گم‌گشته‌ای داشت گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت در این غم، از غیوری دم گرفتم: «صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟ مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟ زمین لرزید، آه! آوار، هاوار! به روی خاک‌ها خرمای بم ریخت زبانم لال شد از داغ کرمان دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت: ببین که تیغ کج باز،‌ ای علمدار! چه سرهایی به پای این علم ریخت به‌پا خیز،‌ ای عموی اهل ایران! حرامی بعد تو دور حرم ریخت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با من بگو از داغ‌های بی‌شمارت از لاله‌های پرپر روی مزارت رگباری از سنگ ستم باریده انگار بر سینه‌ی آیینه‌های بی‌غبارت صد دانه شد پاشید پیکرها به هرجا وقتی خزان زد بر دل باغ انارت دیشب پرستوی میان خواب می‌دید در آسمان‌ها آشیان دارد کنارت قالی سرخی پهن شد از خون گل‌ها در زیر پای زائران داغدارت موجی که می‌آمد به سوی تو پریشان آرام می‌گیرد به زودی در جوارت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast