808918784_491537148.mp3
12.23M
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شبهای من
ای شنیده وقت و بیوقت از وجودم نالهها
ای فکنده آتشی در جمله اجزای من
در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی
جفت گردد بانگ من با نعره و هیهای من
ای ز هر نقشی تو پاک و ای ز جانها پاکتر
صورتت نی لیک مغناطیس صورتهای من
چون ز بیذوقی دل من طالب کاری بود
بسته باشم گرچه باشد دلگشا صحرای من
بی تو باشد جیش و عیش و باغ و راغ و نقل و عقل
هر یکی رنج دِماغ و کُندهای بر پای من
تا ز خود افزون گریزم در خودم محبوستر
تا گشایم بند از پا بسته بینم پای من
ناگهان در ناامیدی یا شبی یا بامداد
گوییام اینک برآ بر طارم بالای من
آن زمان از شکر و حلوا چنان گردم که من
گم کنم کاین خود منم یا شکر و حلوای من
امشب از شبهای تنهایی است رحمی کن بیا
تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
همچو نایانبان در این شب من از آن خالی شدم
تا خوش و صافی برآید نالهها و وای من
زین سپس انبانِ بادم نیستم انبان نان
زانک از این ناله است روشن دل بینای من
درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوسِ جان و بوعلی سینای من
#مولوی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مکانم لا مکان باشد نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم
#مولوی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده، ای پردهی مژگان من
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
چو خدا بود پناهت، چه خطر بود ز راهت
به فلك رسد کلاهت که سر همه سرانی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حقّ تعالی با بایزید گفت که یا بایزید چه خواهی؟ گفت خواهم که نخواهم، اُرِیْدُ اَنْ لَا اُرِیْدَ!
...همه رنجها از آن میخیزد که چیزی خواهی و آن میسّر نشود و چون نخواهی رنج نماند.
...مردمان منقسمند و ایشان را در این طریق مراتب است، بعضی به جهد و سعی به جایی برسانند که آنچه خواهد به اندرون و اندیشه به فِعل بیاورند، این مقدور بشر است؛ اما آنکه در اندرون دغدغۀ خواست و اندیشه نیاید آن مقدورِ آدمی نیست، آن را جز جذبۀ حق از او نبرد.
فیمافیه
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یا دیدن دوست یا هوایش
دیگر چه کند کسی جهان را
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
529014530_-2132968812.mp3
13.72M
اه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم
کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بیکران که منم
این جهان و آن جهان مرا مطلب
کاین دو گم شد در آن جهان که منم
فارغ از سودم و زیان چو عدم
طرفه بیسود و بیزیان که منم
گفتم ای جان تو عین مایی گفت
عین چه بود در این عیان که منم
گفتم آنی بگفتهای خموش
در زبان نامدهست آن که منم
گفتم اندر زبان چو درنامد
اینت گویای بیزبان که منم
می شدم در فنا چو مه بیپا
اینت بیپای پادوان که منم
بانگ آمد چه می دوی بنگر
در چنین ظاهر نهان که منم
شمس تبریز را چو دیدم من
نادره بحر و گنج و کان که منم
#مولوی
#شهرام_ناظری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هر جا که هستی، حاضری؛ از دور در ما ناظری
شب خانه روشن میشود، چون یاد نامت میکنم
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سخن عیسی (ع) در خشم
گفت عیسی را یکی هشیارسر:
چیست در هستی، ز جمله، صعبتر؟
گفت: ای جان، صعبتر، خشم خدا
که از آن، دوزخ همیلرزد چو ما
گفت: از این خشم خدا، چه بوَد امان؟
گفت: ترک خشم خویش، اندر زمان
لغات:
صعب: دشوار، سخت
اندر زمان: فوری
مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۵۵۳.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک رباعی از مولوی
ای دوست، به دوستی قرینیم تو را
هر جا که قدم نهی، زمینیم تو را
در مذهب عاشقی، روا کی باشد؟
عالم به تو بینیم و نبینیم تو را
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۶.
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک دوبیتی از مولوی
تا در دل من، عشق تو افروخته شد
جز عشق تو، هر چه داشتم، سوخته شد
عقل و سَبَق و کتاب، بر طاق نهاد
شعر و غزل و دوبیتی آموخته شد
♦️سبق: آن چه در مکتب آموزند
بر طاق نهادن: فراموش کردن و ترک گفتن
📗در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۸.
#مولوی
#غزلیات_شمس
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم؟
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم؟
ای نور هر دو دیده بیتو چگونه بینم؟
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم؟
ای شش جهت ز نورت، چون آینهست شش رو
وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم؟
دل بود از تو خسته، جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته، از تو کجا گریزم؟
گر بندم این بصر را، ور بسکلم نظر را
از دل نهای گسسته، از تو کجا گریزم؟
*بُسکَلم، مضارع التزامی از ریشهی سکلیدن، مترادف گسلیدن= بریدن، گسستن
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی📚📚📚
کودک پدرمُرده
کودکی در پیش تابوت پدر
زار مینالید و برمیکوفت سر
کِای پدر، آخر کجایت میبرند؟
تا تو را در زیر خاکی آورند
میبرندت خانهی تنگ و زَحیر
نی در او قالی و نه در وی حصیر
نیچراغی در شب و نه روز، نان
نه در او بوی طعام و نه نشان
نی درش معمور، نی بر بام، راه
نی یکی همسایه کاو باشد پناه
چشم تو که بوسهگاه خلق بود
چون شود در خانهی کور و کبود؟...
گفت جوحی با پدر ای ارجمند
واللَّه این را خانهی ما میبرند...
لغات:
زحیر: پر رنج و سختی
معمور: جای سکونت
کور و کبود: تیره و تار
جوحی: یکی از نکتهسنجان که در بزرگی خود را به دیوانگی میزد
مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۰۳.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد
نهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند
چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند
به مثَل گفتهام این را و اگر نه کرَم او
نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ز مهجوران نمیجویی نشانی
کجا رفت آن وفا و مهربانی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بیتهایی از مثنوی مولوی
بند بُگسَل، باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر؟
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد؟ قسمتِ یکروزهای
کوزهی چشم حریصان، پُر نشد
تا صدف قانع نشد، پر دُر نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب، کلّی پاک شد
شاد باش ای عشق خوشسودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
علت: بیماری.
مثنوی معنوی، ج ۱
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شرح یک رباعی از مولوی
عاشق و معشوق
ز اول که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده در رهش فرسودم
گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند
خود هر دو یکی بود، من اَحوَل بودم
میخواهد بگوید که: یک موجود و یک مؤثر در عالم بیش نیست و آن، حضرت حق است سبحانه و تعالی. و از لوچی و احولی است که ما، دو میبینیم و سه میبینیم و یکی را نمیبینیم...
وقتی که عشق آدمیان به یکدیگر و عشق رود و دریا و درخت و پرنده و چرنده و زمین و آسمان به یکدیگر و به آدمی چنین زیباست و دلفریب، بنگر که عشق خدای به آدمی و عشق آدمی به خدای، چه اندازه فریبا و دلرباست!
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
اتّحاد و پیروزی
پَرکندگی از نفاق خیزد
پیروزی از اتّفاق خیزد
پرکندگی: پراکندگی، تفرقه.
اتّفاق: اتّحاد، متفق شدن.
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عشق باقی
عشق آن زنده گُزین، کُاو باقی است
کز شرابِ جانفزایت، ساقی است
عشق آن بگزین که جملهی انبیا
یافتند از عشق او، کار و کیا
تو مگو ما را بدان شه، بار نیست
با کریمان، کارها دشوار نیست
مثنوی معنوی، دکتر برزگر خالقی، دفتر اول، بیت ۲۱۹ - ۲۲۱.
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
1912545025_1638264252.mp3
7.79M
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ماییم که از بادهٔ بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
به طبیبش چه حوالت کنی ای آب حیات
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم؟
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast