eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
450 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
453 ویدیو
51 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هر جا که هستی، حاضری؛ از دور در ما ناظری شب خانه روشن می‌شود، چون یاد نامت می‌کنم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخن عیسی (ع) در خشم گفت عیسی را یکی هشیارسر: چیست در هستی، ز جمله، صعب‌تر؟ گفت: ای جان، صعب‌تر، خشم خدا که از آن، دوزخ همی‌‌لرزد چو ما گفت: از این خشم خدا، چه بوَد امان؟ گفت: ترک خشم خویش، اندر زمان لغات: صعب: دشوار، سخت اندر زمان: فوری مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۵۵۳. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک رباعی از مولوی ای دوست، به دوستی قرینیم تو را هر جا که قدم نهی، زمینیم تو را در مذهب عاشقی، روا کی باشد؟ عالم به تو بینیم و نبینیم تو را در عشق زنده بودن، گزیده‌ی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک دوبیتی از مولوی تا در دل من، عشق تو افروخته شد جز عشق تو، هر چه داشتم، سوخته شد عقل و سَبَق و کتاب، بر طاق نهاد شعر و غزل و دوبیتی آموخته شد ♦️سبق: آن چه در مکتب آموزند بر طاق نهادن: فراموش کردن و ترک گفتن 📗در عشق زنده بودن، گزیده‌ی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۸. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم؟ ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم؟ ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم؟ وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم؟ ای شش جهت ز نورت، چون آینه‌ست شش رو وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم؟ دل بود از تو خسته، جان بود از تو رسته جان نیز گشت خسته، از تو کجا گریزم؟ گر بندم این بصر را، ور بسکلم نظر را از دل نه‌ای گسسته، از تو کجا گریزم؟ *بُسکَلم، مضارع التزامی از ریشه‌ی سکلیدن، مترادف گسلیدن= بریدن، گسستن 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی📚📚📚 کودک پدرمُرده کودکی در پیش تابوت پدر زار می‌نالید و برمی‌کوفت سر کِای پدر، آخر کجایت می‌برند؟ تا تو را در زیر خاکی آورند می‌برندت خانه‌ی تنگ و زَحیر نی در او قالی و نه در وی حصیر نی‌چراغی در شب و نه روز، نان نه در او بوی طعام و نه نشان نی درش معمور، نی بر بام، راه نی یکی همسایه کاو باشد پناه چشم تو که بوسه‌گاه خلق بود چون شود در خانه‌ی کور و کبود؟... گفت جوحی با پدر ای ارجمند واللَّه این را خانه‌ی ما می‌برند‌‌... لغات: زحیر: پر رنج و سختی معمور: جای سکونت کور و کبود: تیره و تار جوحی: یکی از نکته‌سنجان که در بزرگی خود را به دیوانگی می‌زد مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۰۳. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟ در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد نهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُر تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند به مثَل گفته‌ام این را و اگر نه کرَم او نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ز مهجوران نمی‌جویی نشانی کجا رفت آن وفا و مهربانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بیت‌هایی از مثنوی مولوی بند بُگسَل، باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر؟ گر بریزی بحر را در کوزه‌ای چند گنجد؟ قسمتِ یک‌روزه‌ای کوزه‌ی چشم حریصان، پُر نشد تا صدف قانع نشد، پر دُر نشد هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب، کلّی پاک شد شاد باش ای عشق خوش‌سودای ما ای طبیب جمله علت‌های ما علت: بیماری. مثنوی معنوی، ج ۱ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شرح یک رباعی از مولوی عاشق و معشوق ز اول که حدیث عاشقی بشنودم جان و دل و دیده در رهش فرسودم گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند خود هر دو یکی بود، من اَحوَل بودم می‌خواهد بگوید که: یک موجود و یک مؤثر در عالم بیش نیست و آن، حضرت حق است سبحانه و تعالی. و از لوچی و احولی است که ما، دو می‌بینیم و سه می‌بینیم و یکی را نمی‌بینیم... وقتی که عشق آدمیان به یک‌دیگر و عشق رود و دریا و درخت و پرنده و چرنده و زمین و آسمان به یک‌دیگر و به آدمی چنین زیباست و دلفریب، بنگر که عشق خدای به آدمی و عشق آدمی به خدای، چه اندازه فریبا و دلرباست! باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast