eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
531 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
669 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از مثنوی مولوی حکایت آن اعرابی که سگ او از گرسنگی می‌مُرد و انبان او، پر نان و بر سگ نوحه می‌کرد و شعر می‌سرود و می‌گریست و سر و رو می‌زد و دریغش می‌آمد لقمه‌ای از انبان به سگ دادن آن سگی می‌مرد و گریان آن عرب اشک می‌بارید و می‌گفت: ای کُرَب سایلی بگذشت و گفت: این گریه چیست؟ نوحه و زاریّ تو، از بهرِ کیست؟ گفت: در مِلکم، سگی بُد نیک‌خو نَک همی‌میرد میان راه، او روز، صیادم بُد و شب، پاسبان تیزچشم و صیدگیر و دُزدران گفت: رنجش چیست؟ زخمی خورده است؟ گفت: جوعُ الکَلب زارش کرده است گفت: صبری کن بر این رنج و حَرَض صابران را فضل حق، بخشد عوض بعد از آن گفتش که: ای سالارِ حُر چیست اندر دستت این اَنبانِ پُر؟ گفت: نان و زاد و لوتِ دوشِ من می‌کشانم بهرِ تقویت بدن گفت: چون ندهی بدان سگ نان و زاد؟ گفت: تا این حد ندارم مهر و داد دست ناید بی‌دِرَم در راه، نان لیک هست آبِ دو دیده، رایگان گفت: خاکت بر سر ای پرباد مَشک که لبِ نان پیشِ تو، بهتر ز اشک اشک، خون است و به غم، آبی شده می‌نیرزد خاک، خونِ بیهُده کلّ خود را خوار کرد او چون بِلیس پاره‌ی این کل نباشد جز خسیس لغات: کرب: جمع کُربَت، غم و غصه سایل: سوال‌کننده نک: اینک، اکنون جوع الکلب: گرسنگیِ سگی حرض: ناتوان شدن، گداختن و سوختن حر: آزادمرد انبان: کیسه لوت: خوردنی بلیس: ابلیس، شیطان مثنوی معنوی،مولوی، به کوشش دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ج ۲، ص ۷۳۶ و ۷۳۷. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخن عیسی (ع) در خشم گفت عیسی را یکی هشیارسر: چیست در هستی، ز جمله، صعب‌تر؟ گفت: ای جان، صعب‌تر، خشم خدا که از آن، دوزخ همی‌‌لرزد چو ما گفت: از این خشم خدا، چه بوَد امان؟ گفت: ترک خشم خویش، اندر زمان لغات: صعب: دشوار، سخت اندر زمان: فوری مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۵۵۳. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی📚📚📚 کودک پدرمُرده کودکی در پیش تابوت پدر زار می‌نالید و برمی‌کوفت سر کِای پدر، آخر کجایت می‌برند؟ تا تو را در زیر خاکی آورند می‌برندت خانه‌ی تنگ و زَحیر نی در او قالی و نه در وی حصیر نی‌چراغی در شب و نه روز، نان نه در او بوی طعام و نه نشان نی درش معمور، نی بر بام، راه نی یکی همسایه کاو باشد پناه چشم تو که بوسه‌گاه خلق بود چون شود در خانه‌ی کور و کبود؟... گفت جوحی با پدر ای ارجمند واللَّه این را خانه‌ی ما می‌برند‌‌... لغات: زحیر: پر رنج و سختی معمور: جای سکونت کور و کبود: تیره و تار جوحی: یکی از نکته‌سنجان که در بزرگی خود را به دیوانگی می‌زد مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۰۳. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast