حکایتی از مثنوی مولوی
حکایت آن اعرابی که سگ او از گرسنگی میمُرد و انبان او، پر نان و بر سگ نوحه میکرد و شعر میسرود و میگریست و سر و رو میزد و دریغش میآمد لقمهای از انبان به سگ دادن
آن سگی میمرد و گریان آن عرب
اشک میبارید و میگفت: ای کُرَب
سایلی بگذشت و گفت: این گریه چیست؟
نوحه و زاریّ تو، از بهرِ کیست؟
گفت: در مِلکم، سگی بُد نیکخو
نَک همیمیرد میان راه، او
روز، صیادم بُد و شب، پاسبان
تیزچشم و صیدگیر و دُزدران
گفت: رنجش چیست؟ زخمی خورده است؟
گفت: جوعُ الکَلب زارش کرده است
گفت: صبری کن بر این رنج و حَرَض
صابران را فضل حق، بخشد عوض
بعد از آن گفتش که: ای سالارِ حُر
چیست اندر دستت این اَنبانِ پُر؟
گفت: نان و زاد و لوتِ دوشِ من
میکشانم بهرِ تقویت بدن
گفت: چون ندهی بدان سگ نان و زاد؟
گفت: تا این حد ندارم مهر و داد
دست ناید بیدِرَم در راه، نان
لیک هست آبِ دو دیده، رایگان
گفت: خاکت بر سر ای پرباد مَشک
که لبِ نان پیشِ تو، بهتر ز اشک
اشک، خون است و به غم، آبی شده
مینیرزد خاک، خونِ بیهُده
کلّ خود را خوار کرد او چون بِلیس
پارهی این کل نباشد جز خسیس
لغات:
کرب: جمع کُربَت، غم و غصه
سایل: سوالکننده
نک: اینک، اکنون
جوع الکلب: گرسنگیِ سگی
حرض: ناتوان شدن، گداختن و سوختن
حر: آزادمرد
انبان: کیسه
لوت: خوردنی
بلیس: ابلیس، شیطان
مثنوی معنوی،مولوی، به کوشش دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ج ۲، ص ۷۳۶ و ۷۳۷.
#مثنوی_معنوی
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سخن عیسی (ع) در خشم
گفت عیسی را یکی هشیارسر:
چیست در هستی، ز جمله، صعبتر؟
گفت: ای جان، صعبتر، خشم خدا
که از آن، دوزخ همیلرزد چو ما
گفت: از این خشم خدا، چه بوَد امان؟
گفت: ترک خشم خویش، اندر زمان
لغات:
صعب: دشوار، سخت
اندر زمان: فوری
مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۵۵۳.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی📚📚📚
کودک پدرمُرده
کودکی در پیش تابوت پدر
زار مینالید و برمیکوفت سر
کِای پدر، آخر کجایت میبرند؟
تا تو را در زیر خاکی آورند
میبرندت خانهی تنگ و زَحیر
نی در او قالی و نه در وی حصیر
نیچراغی در شب و نه روز، نان
نه در او بوی طعام و نه نشان
نی درش معمور، نی بر بام، راه
نی یکی همسایه کاو باشد پناه
چشم تو که بوسهگاه خلق بود
چون شود در خانهی کور و کبود؟...
گفت جوحی با پدر ای ارجمند
واللَّه این را خانهی ما میبرند...
لغات:
زحیر: پر رنج و سختی
معمور: جای سکونت
کور و کبود: تیره و تار
جوحی: یکی از نکتهسنجان که در بزرگی خود را به دیوانگی میزد
مثنوی معنوی، مولوی، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۰۳.
#مثنوی_معنوی
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast