eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
488 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
629 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🔹لبیک یا امام🔹 شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد روز تولد تو سپردم به دست باد ای باد! راه خانۀ موعودمان کجاست ای رودهای گمشده! مقصودمان کجاست ای کاش باد بود و غزل بود و جاده‌ها می‌آمدیم سوی تو ما پا پیاده‌ها می‌آمدیم و عرض ادب، عرض احترام تبریک عید و گفتن لبیک یا امام... روز تولد تو زمین مهربان‌تر است خورشید شاد‌تر شده گویا جوان‌تر است کوچه به کوچه زمزمۀ طاق نصرت است عید است و جمکران تو امشب قیامت است... دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست بودن فقط منوط به شرط حضور نیست مادربزرگ گفت که او، حَیّ و حاضر است بر حال ما همیشه نگهبان و ناظر است دستش گره‌گشاست، نگاهش گره‌گشاست یک خنده روی صورت ماهش گره‌گشاست ای دل چرا شکسته و ساکت نشسته‌ای چیزی بگو که ندبه و آهش گره‌گشاست شعبان کرامت است و شفاعت علی‌الخصوص ماه تمام نیمۀ ماهش گره‌گشاست شب پشت شب گره به گلوی غزل زده حلقه به حلقه زلف سیاهش گره‌گشاست حلقه به حلقه در زده تبریک گفته‌ام نام تو را در این شب تاریک گفته‌ام نام تو روشنایی صبح است و راز عشق خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق روز تولد است و سلام و ارادتی دادم به دست باد به شوق زیارتی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بهانۀ خلقت🔹 جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت همای اوج سعادت به شانۀ خلقت جهان نبود و خدا با تو گفتگو می‌کرد به حُسن خاتمت از آستانۀ خلقت... جهان و هرچه در آن پیش تار مویت هیچ! چه‌گونه از تو بگویم بهانۀ خلقت؟! برای از تو نوشتن اجازه با عشق است همیشه حرف و مضامین تازه با عشق است... :: بهار عطر تو را در گلابدان می‌ریخت زلال نام تو را در دل جهان می‌ریخت «بخوان به نام خدایت که خلق کرده تو را» هزار مژده و معنا از آن «بخوان» می‌ریخت جهان چه داشت اگر روشنایی تو نبود؟ چگونه از سرِ گلدسته‌ها اذان می‌ریخت؟ به یُمن آمدنت سنگ، مهربان می‌شد جهان پیر، پس از قرن‌ها جوان می‌شد... :: «ستاره‌ای بدرخشید و...» آن ستاره تویی ستاره‌ای که به آن می‌شود اشاره تویی ستاره‌ها و زمین، دانه‌های تسبیح‌اند و خیر اوّل و آخر در استخاره تویی زمین کتاب خودش را دوباره می‌خواند به هر کجا برسد مقصدش دوباره تویی بدون نور تو راهی به سمت پایان نیست بتاب بر سر دنیا که راه چاره تویی بتاب آینه‌گردان آشنایی‌ها بتاب روشنی هرچه روشنایی‌ها :: دعای حضرت آدم قسم به نام تو بود نجات نوح پیمبر، به احترام تو بود عصای حضرت موسی به نامت آذین داشت دم مسیح مسیحایی از سلام تو بود خلیل، دوش به دوش تو رفت در آتش که شعله «بَرد و سلام» از طنین گام تو بود اگر عزیز جهان بود یوسف از خوبی اسیر حُسن تو دلدادۀ کلام تو بود بیا سری به درختان پیر باغ بزن به روی شانه‌شان چارده چراغ بزن :: علی پس از تو چراغ ولایت عشق است کنار حضرت کوثر که آیت عشق است دو چلچراغ، دو سرو جوان باغ بهشت که راز خلقت آن‌ها امامت عشق است دوازده غزل سبز نامکرّر ناب که هر کدام به نحوی روایت عشق است کسی شبیه تو می‌آید از اهالی نور کسی ‌که آمدن او نهایت عشق است نهایت همۀ خواب‌های خوب تویی چراغ روشن دنیا پس از غروب تویی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حقوق‌بشرهای سوخته خون می‌چکد ز داغ جگرهای سوخته در هر طرف رها شده پرهای سوخته خون گریه می‌کنند درختان بی‌ثمر بر شانه‌های شانه‌به‌سرهای سوخته آوار خانه‌های امید است و کوه غم بر دوش زخم‌خوردۀ درهای سوخته بر روی دست، نام خودش را نوشته بود نامی نمانده است به سرهای سوخته غزه میان بهت بشر شعله می‌کشد در حسرت حقوق‌بشرهای سوخته زینب تویی هنوز پرستار خستگان! نام تو مرهم است به پرهای سوخته... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خون می‌چکد ز داغ جگرهای سوخته در هر طرف رها شده پرهای سوخته خون گریه می‌کنند درختان بی‌ثمر بر شانه‌های شانه‌به‌سرهای سوخته آوار خانه‌های امید است و کوه غم بر دوش زخم‌خوردۀ درهای سوخته بر روی دست، نام خودش را نوشته بود نامی نمانده است به سرهای سوخته غزه میان بهت بشر شعله می‌کشد در حسرت حقوق‌بشرهای سوخته زینب تویی هنوز پرستار خستگان! نام تو مرهم است به پرهای سوخته... ، غزه مظلوم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی سخت است دلت را بتراشند و بخندی هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی از درد دل شاعر عاشق بنویسی با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی سخت است بدانی و لب از لب نگشایی سخت است خودت باشی و بی‌رنگ نباشی وقتی که قلم داد به من حضرت استاد می گفت خدا خواسته دلتنگ نباشی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast