#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
دلش را بردهای، هر وقت صحبت کردهای بانو!
محمد را، چنین غرقِ محبت کردهای بانو!
تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این است
به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کردهای بانو!
به محراب دو ابرویش، تماشا کردهای حق را
میان معبد چشمش، عبادت کردهای بانو!
اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را
چه سودی، در میان این تجارت کردهای بانو!..
تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا
تمام هستیات را، نذرِ اُمّت کردهای بانو!..
نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت
به لطف دست زهرایت، تو بیعت کردهای بانو!
چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا
به یک پیراهن کهنه، قناعت کردهای بانو!
به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر
ببینم شاعرت را هم شفاعت کردهای بانو!
#قاسم_صرافان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
🔹بشارت🔹
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
ای اشارتهای موسی! یک جهان دیوانهات
ای بشارتهای عیسی! یک جهان حیران تو
در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور
آمدند اینک به استقبال از قرآن تو
نام تو اشک است روی گونۀ اهل کتاب
آتش شوق است در جان و دل سلمان تو
در پریشانحالی این سجدههای شبزده
آفتاب جاودان، پیشانی تابان تو
جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش
کاش دریایی شود از جاریِ باران تو
یا اباالقاسم! دل ما خانۀ مهر علیست
ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو
#سیدعلیرضا_شفیعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
حبیب خلق
با فقیران مینشست، از رنجشان آگاه بود
هم حبیب خلق بود و هم حبیبالله بود
بر فراز ابر؟ نه، در اهتزاز برج؟ نه
فاصله تا خانهاش اندازهٔ یک آه بود..
روشنی میداد و گرما؛ خاک را، افلاک را
با یتیمان همنشین، با قدسیان همراه بود
میشد او را دید و از اندوه با او حرف زد
حیف اما فرصت اهل زمین کوتاه بود
در زمستان عدم، خورشید را آموزگار
در شبستان ستم، الهامبخش ماه بود
در شب میلاد او، شد طاق کسری زیر و رو
در طلوع مقدمش، خاموش آتشگاه بود
داشت دشمن هم؟ بله، با این همه خوبیش هم
در کمینش بیشمار اهریمن بدخواه بود..
هر کسی شد پاسبان لانهٔ گنجشکها
زخمدار از خشم گرگ و حیلهٔ روباه بود
چشم بگشا و ببین، از بیخیالیهای ما
شد توحّشگاه، خاکی که پرستشگاه بود
او محمّد بود، زیبا بود و یار بیکسان
او محمّد بود و خصم اهل کبر و جاه بود
با محمّد باش و بر خیل ستمکاران بتاز
این پیام دفتر «بالحقّ أنزَلناه» بود
با محمد باش و از او خواه راه و چاه را
او محمد بود آری، او رسولالله بود
✍🏻 #حسن_صنوبری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
🔹بهانۀ خلقت🔹
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
جهان نبود و خدا با تو گفتگو میکرد
به حُسن خاتمت از آستانۀ خلقت...
جهان و هرچه در آن پیش تار مویت هیچ!
چهگونه از تو بگویم بهانۀ خلقت؟!
برای از تو نوشتن اجازه با عشق است
همیشه حرف و مضامین تازه با عشق است...
::
بهار عطر تو را در گلابدان میریخت
زلال نام تو را در دل جهان میریخت
«بخوان به نام خدایت که خلق کرده تو را»
هزار مژده و معنا از آن «بخوان» میریخت
جهان چه داشت اگر روشنایی تو نبود؟
چگونه از سرِ گلدستهها اذان میریخت؟
به یُمن آمدنت سنگ، مهربان میشد
جهان پیر، پس از قرنها جوان میشد...
::
«ستارهای بدرخشید و...» آن ستاره تویی
ستارهای که به آن میشود اشاره تویی
ستارهها و زمین، دانههای تسبیحاند
و خیر اوّل و آخر در استخاره تویی
زمین کتاب خودش را دوباره میخواند
به هر کجا برسد مقصدش دوباره تویی
بدون نور تو راهی به سمت پایان نیست
بتاب بر سر دنیا که راه چاره تویی
بتاب آینهگردان آشناییها
بتاب روشنی هرچه روشناییها
::
دعای حضرت آدم قسم به نام تو بود
نجات نوح پیمبر، به احترام تو بود
عصای حضرت موسی به نامت آذین داشت
دم مسیح مسیحایی از سلام تو بود
خلیل، دوش به دوش تو رفت در آتش
که شعله «بَرد و سلام» از طنین گام تو بود
اگر عزیز جهان بود یوسف از خوبی
اسیر حُسن تو دلدادۀ کلام تو بود
بیا سری به درختان پیر باغ بزن
به روی شانهشان چارده چراغ بزن
::
علی پس از تو چراغ ولایت عشق است
کنار حضرت کوثر که آیت عشق است
دو چلچراغ، دو سرو جوان باغ بهشت
که راز خلقت آنها امامت عشق است
دوازده غزل سبز نامکرّر ناب
که هر کدام به نحوی روایت عشق است
کسی شبیه تو میآید از اهالی نور
کسی که آمدن او نهایت عشق است
نهایت همۀ خوابهای خوب تویی
چراغ روشن دنیا پس از غروب تویی
#نغمه_مستشارنظامی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
🔹انا الیه راجعون🔹
فلک امشب نشان دادهست روی دیگر خود را
که پس میگیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را..
فَلَک میریزد امشب بر سر خود، خاک عالم را
مَلَک بر اشک چشمش میکشد بال و پر خود را
یکی «انا الیه راجعون» روی لبش جاریست
یکی با گریه میگیرد سر زانو سر خود را
تمام عمر رو به قبله بود و حال میخواهد
بچرخاند به سمت قبله، حتی بستر خود را
بزرگان گِرد او هستند و میچرخد به آن سمتی
که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را
علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر،
به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را
#محمدحسین_ملکیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
39.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
🔹سرنوشت جهان🔹
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن
نبود پنجرهای در امان، اگر تو نبودی
هنوز معبر اصحاب فیل بود زمانه
شکسته بود دل آسمان، اگر تو نبودی
حجاز بود و غم دختران زنده به گورش
یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی
زمین روایت سبزیست از نگاه تو اما
چه بود آخر این داستان؟ اگر تو نبودی
#محمدرضا_احمدی_فر
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
🔹بهانۀ خلقت🔹
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
جهان نبود و خدا با تو گفتگو میکرد
به حُسن خاتمت از آستانۀ خلقت...
جهان و هرچه در آن پیش تار مویت هیچ!
چهگونه از تو بگویم بهانۀ خلقت؟!
برای از تو نوشتن اجازه با عشق است
همیشه حرف و مضامین تازه با عشق است...
::
بهار عطر تو را در گلابدان میریخت
زلال نام تو را در دل جهان میریخت
«بخوان به نام خدایت که خلق کرده تو را»
هزار مژده و معنا از آن «بخوان» میریخت
جهان چه داشت اگر روشنایی تو نبود؟
چگونه از سرِ گلدستهها اذان میریخت؟
به یُمن آمدنت سنگ، مهربان میشد
جهان پیر، پس از قرنها جوان میشد...
::
«ستارهای بدرخشید و...» آن ستاره تویی
ستارهای که به آن میشود اشاره تویی
ستارهها و زمین، دانههای تسبیحاند
و خیر اوّل و آخر در استخاره تویی
زمین کتاب خودش را دوباره میخواند
به هر کجا برسد مقصدش دوباره تویی
بدون نور تو راهی به سمت پایان نیست
بتاب بر سر دنیا که راه چاره تویی
بتاب آینهگردان آشناییها
بتاب روشنی هرچه روشناییها
::
دعای حضرت آدم قسم به نام تو بود
نجات نوح پیمبر، به احترام تو بود
عصای حضرت موسی به نامت آذین داشت
دم مسیح مسیحایی از سلام تو بود
خلیل، دوش به دوش تو رفت در آتش
که شعله «بَرد و سلام» از طنین گام تو بود
اگر عزیز جهان بود یوسف از خوبی
اسیر حُسن تو دلدادۀ کلام تو بود
بیا سری به درختان پیر باغ بزن
به روی شانهشان چارده چراغ بزن
::
علی پس از تو چراغ ولایت عشق است
کنار حضرت کوثر که آیت عشق است
دو چلچراغ، دو سرو جوان باغ بهشت
که راز خلقت آنها امامت عشق است
دوازده غزل سبز نامکرّر ناب
که هر کدام به نحوی روایت عشق است
کسی شبیه تو میآید از اهالی نور
کسی که آمدن او نهایت عشق است
نهایت همۀ خوابهای خوب تویی
چراغ روشن دنیا پس از غروب تویی
#نغمه_مستشارنظامی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
🔹مرحمت آسمانی🔹
ای لهجهات ز نغمۀ باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریحتر
ای با خدای عرش ز موسی کلیمتر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیحتر
با دیدن تو عشق نمکگیر شد که دید
روی تو را ز چهرۀ یوسف ملیحتر
تو حُسن مطلع غزل سبز خلقتی
حسن ختام قصۀ ناب نبوتی
::
هفت آسمان و رحمت رنگینکمانیات
ذرات خاک و مرحمت آسمانیات
احساس شاخهها و نسیم نوازشت
شوق شکوفهها، وزش مهربانیات
تنها گل همیشه بهار جهان تویی
گلها معطر از نفس جاودانیات
لطف تو بوده شامل حال درختها
«حنّانه» بهرهمند شد از خطبهخوانیات
هر آفریدهای شده مدیون جود تو
بُرده نصیبی از برکات وجود تو
::
بر چهرۀ تو نقش تبسم همیشگی
در چشمهای تو غم مردم همیشگی
دریایی و نمایش آرامشی ولی
در پهنۀ دل تو تلاطم همیشگی
در وسعتی که عطر سکوت تو میوزد
بارانی از ترانه، ترنّم همیشگی
با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل
سازش همیشگی و تفاهم همیشگی
خورشید جاودانۀ اشراق روی توست
سرچشمۀ «مکارمالاخلاق» خوی توست
::
تکرار نام تو شده آواز جبرئیل
آگاهی از مقام تو اعجاز جبرئیل
تا اوج عرش در شب معراج رفتهای
بالاتر از نهایت پرواز جبرئیل
مثل حریرِ روشنی از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئیل
مداح آستان تو و دوستان توست
باید شنید وصف شما را ز جبرئیل
سرمست نام توست بزرگِ فرشتگان
پیرِ غلام توست بزرگ فرشتگان
::
در آسمان عرش تمام ستارهها
بر نور با شکوه تو دارند اشارهها
چشم تو آینهست نه آیینه چشم توست
باید عوض شود روش استعارهها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
دادهست آبرو به تمام هزارهها
همواره با نسیم مسیحایی اذان
نام تو جاری است بر اوج منارهها
گلواژهای برای همیشهست نام تو
«ثبت است بر جریدۀ عالم دوام تو»
#سیدمحمدجواد_شرافت
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
🔹کیست محمد؟🔹
...ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
ای آنکه تبرک شده کعبه به عبایت
تا عرش خدا صف زده پژواک صدایت
این کیست که در نور تو پیدا شده آقا
آن روح چهسان در تن تو جا شده آقا
گفتم که از آن شب، شب فردا بنویسم
از غار حرا، لیلۀ اسرا بنویسم
از کعبه و از مسجدالاقصی بنویسم
آری منم آن قطره که دریا بنویسم
این کیست که چون اشک شب قدر زلال است
ما راه به آن «قدر» بیابیم؟ محال است
هان چهره بچرخان که زمین نور ببیند
برخیز که هر قدر به پایت بنشیند،
دنیا فقط از حُسن تو، توحید گزیند
از غنچۀ لبهای تو لبخند بچیند
ای گلشن رحمت که گلستان شده عالم
از نور خداوندی تو نیّر اعظم
در غار حرا پرده ز حُسن تو گشودند
با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند
تو بودهای آن روز که این خلق نبودند
اِقرأ که به عشق تو لَکَ الحَمد سرودند
ای صادر اول که تویی مصدر دنیا
ای گمشدۀ حُسن تو موسی و مسیحا
لولاک... زمین خاک و زمان پیش و پسی بود
لولاک... کجا رخصت احیای کسی بود
کی بیتو به دستان کلیمی قبسی بود
کی در دم عیسی دم احیای کسی بود
تو آمدهای جان به تن خاک بباری
باران شوی و بر تَفِ این خاک بباری
در مدح تو اندیشه زمینگیر و زبان لال
جز جذبۀ قرآن تو نطق همگان لال
اقصای جهان لال، زمین لال، زمان لال
جز نفس خودت قاطبۀ کون و مکان لال
لب باز کن ای مرد، بگو کیست محمد؟
جز حیدر کرار کسی نیست محمد
#حامد_اهور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast