گر برون میآید آن بیرحم، زارم میکُشد
ور نمیآید، به درد انتظارم میکُشد
#هلالی_جغتایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
با چنین حسن ترا ماه فلک چون گویم؟
آفتابی! به تو یارب نرسد هیچ زوال!
#هلالى_جغتايى
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
يار گفت: از ما بکن قطع نظر، گفتم: به چشم!
گفت: قطعا هم مبين سوي دگر، گفتم: به چشم!
گفت: يار از غير ما پوشان نظر، گفتم: به چشم!
وانگهي دزديده در ما مينگر، گفتم: به چشم!
گفت: با ما دوستي ميکن به دل، گفتم: به جان!
گفت: راه عشق ما ميرو به سر، گفتم: به چشم!
گفت: با چشمت بگو تا: در ميان مردمان
سوي ما هردم نيندازد نظر، گفتم: به چشم!
گفت: اگر با ما سخن داري، به چشم دل بگو
تا نگردد گوش مردم با خبر، گفتم: به چشم!
گفت: اگر خواهي غبار فتنه بنشيند ز راه
برفشان آبي به خاک رهگذر، گفتم: به چشم!
گفت: اگر خواهد دلت زين لعل ميگون خندهاي
گريهها ميکن به صد خون جگر، گفتم: به چشم!
گفت: جاي من کجا لايق بود؟ گفتم: به دل
گفت: ميخواهم جزين جاي دگر، گفتم: به چشم!
گفت: اگر گردي شبي از روي چون ماهم جدا
تا سحرگاهان ستاره ميشمر، گفتم: به چشم!
گفت: اگر دارد، هلالي، چشم گريانت غبار
کحل بينايي بکش زين خاک در، گفتم: به چشم
#هلالی_جغتایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
معلم گوئیا امروز درس عشق میگوید
که در فریاد میبینیم طفلان را به مکتبها
#هلالی_جغتایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نادیده میکنی، چو فتد دیده بر منت
جانم فدای دیدن و نادیده کردنت
فردا، که ریزه ریزه شود تن بهزیر خاک
برخیزم و چو ذره درآیم ز روزنت
با آنکه رفت روشنی چشمم از غمت
دارم هنوز دوست تر از چشم روشنت
گر میکشی، نمیروم از صید گاه تو
دست منست و حلقه فتراک توسنت
بر دامن تو باده گلگون چکیدهاست
یا خون ماست آنکه گرفتست دامنت؟
مستی و گردنی چو صُراحی کشیدهای
خوش آنکه دست خویش در آرم بهگردنت
دیگر تو را چه باک، هلالی، ز دشمنان؟
کان ماه با تو دوست شد و مُرد دشمنت
#هلالی_جغتایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
نادیده میکنی، چو فتد دیده بر منت جانم فدای دیدن و نادیده کردنت فردا، که ریزه ریزه شود تن بهزیر
هلالی جغتایی.mp3
زمان:
حجم:
1.42M
دکلمه این غزل #هلالی_جغتایی با صدای خانم مائده موسوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد...
#هلالی_جغتایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیَم هنوز که روز وصال چیست؟
#هلالی_جغتایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یار من، وه! که مرا یار نداند هرگز
قدر یاران وفادار نداند هرگز
خوش طبیبیست مسیحا دم و جان بخش ولی
چاره عاشق بیمار نداند هرگز
دردمندی، که چو من، تلخی هجران نچشید
لذت شربت دیدار نداند هرگز
ما کجا قدر تو دانیم؟ که یک موی ترا
هیچ کس قیمت و مقدار نداند هرگز
تا رخت هست کسی کی طرف گل بیند؟
مگر آنکس که گل از خار نداند هرگز
درد خود با تو چه گویم؟ که دل نازک تو
حال دلهای گرفتار نداند هرگز
از هلالی مطلب هوش، که آن مست خراب
شیوه مردم هشیار نداند هرگز
#هلالی_جغتایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
.
خلقی همه با هم سخن وصل تو گويند
من بیکسم، افسانهی هجران به که گويم؟
#هلالی_جغتایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گر من ز شوق خویش نویسم بهیار خط
یک حرف از آن ادا نشود در هزار خط
خوش صفحه ایست روی تو، یارب! که تا ابد
هرگز بر آن ورق ننشاند غبار خط
ما را بهدور حسن تو با نو خطان چه کار؟
تا روی ساده هست نیاید بکار خط
خط گو: مباش گرد رخت، وه! چه حاجتست
مجموعه جمال ترا بر کنار خط؟
از خط روزگار مکش سر، که عاقبت
بر دفتر حیات کشد روزگار خط
زین پیش حسن خط بتان معتبر نبود
در دور عارض تو گرفت اعتبار خط
قاصد، بغیر چند بری خط یار را؟
یک بار هم بنام هلالی بیار خط
#هلالی_جغتایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast