eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
451 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
478 ویدیو
51 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخشی از شعر بلند صدای پای آب زندگی، رسم خوشایندی است زندگی، بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه‌ی عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه‌ی عادت، از یاد من و تو برود زندگی، جذبه‌ی دستی است که می‌چیند... زندگی، حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی، سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد زندگی، دیدن یک باغچه از شیشه‌ی مسدود هواپیماست خبر رفتن موشک به فضا لمسِ تنهایی ماه فکر بوییدن گل در کُره‌ای دیگر‌... راز گل سرخ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در جهان، بال و پر خویش گشودن آموز که پریدن نتوان با پر و بال دگران دو قدم مانده به گل، زنگویی و دهقان لاهوری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کس عهد وفا، چنان که پروانه‌ی‌خُرد با دوست، به پایان نشنیدیم که بُرد مِقراض، به دشمنی سرش برمی‌داشت پروانه، به دوستیش در پا می‌مُرد مقراض: قیچی. اشاره به بریدن و کوتاه کردن سر شمع با قیچی دارد. کلیات سعدی، رباعیات 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دمِ صبح سرودیم نم‌نم: تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی! من ای حسّ مبهم، تو را دوست دارم سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم به اندازه‌ی غم، تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان، یک دهان شد هماواز با ما: تو را دوست دارم، تو را دوست دارم گلها همه آفتابگردانند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش زی که زمانه، غم نیرزد اندیشه‌ی بیش و کم نیرزد وزنش، همه نیم جو نسنجد دادش، همه یک ستم نیرزد دلگرمیِ روز و روشناییش با سردی صبحدم نیرزد گویی که کم از کم ارزد آخر نی نی، غلطی که هم نیرزد تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🍃 حلول ماه مبارک ماه بندگی، ماه قرآن، ماه علی ع... بر همه ما مبارک و سرشار از رزق‌های معنوی باد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دوستان مژده که ماه رمضان می‌آید وقت آمرزش هر پیر و جوان می‌آید می‌توان کرد نثار قدمش جان عزیز که ز درگاه خداوند جهان می‌آید سفرۀ رحمتش افتاده و این ماه شریف به خبر کردن ما بی‌خبران می‌آید صیقلی از مه نو در کف روشنگر فیض به جلا دادن آیینۀ جان می‌آید تا کند پاک ز آلایش عصیان همه را موج رحمت ز کران تا به کران می‌آید نیست مه، بلکه همایی‌ست که از اوج شرف بر سر خلقِ جهان بال‌فشان می‌آید.. تا به شب، ابر کرم فیض و عطا می‌بارد تا سحر، تیر دعاها به نشان می‌آید گل بچین زین چمن فیض، که ده روز دگر گلشن عمرِ تو را فصل خزان می‌آید عمل خویش، تو امروز نکو کن «واعظ»! که بد و نیک تو فردا به میان می‌آید 📝 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا ز گِل به فصل خزان‌در نبینی درخت که بی برگ مانَد ز سرمای سخت برآرد تهی دست‌های نیاز ز رحمت نگردد تهی‌دست باز مپندار از آن در که هرگز نبست که نومید گردد برآورده دست... همه طاعت آرند و مسکین نیاز بیا تا به درگاه مسکین‌نواز چو شاخ برهنه برآریم دست که بی برگ از این بیش نتوان نشست خداوندگارا نظر کن به جود که جرم آمد از بندگان در وجود گناه آید از بندۀ خاکسار به امّید عفو خداوندگار کریما به رزق تو پرورده‌ایم به اِنعام و لطف تو خو کرده‌ایم گدا چون کرم بیند و لطف و ناز نگردد ز دنبال بخشنده باز چو ما را به دنیا تو کردی عزیز به عُقبا همی چشم داریم نیز عزیزیّ و خواری تو بخشی و بس عزیز تو خواری نبیند ز کس خدایا به عزت که خوارم مکن به ذُلّ گنه شرمسارم مکن مسلط مکن چون منی بر سرم ز دست تو بِه گر عقوبت برم... مرا شرمساری ز روی تو بس دگر شرمسارم مکن پیش کس گرم بر سر افتد ز تو سایه‌ای سپهرم بُود کمترین پایه‌ای اگر تاج بخشی، سرافرازدَم تو بردار تا کس نیندازدَم تنم می‌بلرزد چو یاد آورم مناجات شوریده‌ای در حرم که می‌گفت شوریدۀ دل‌فکار الها ببخش و به ذُلّم مدار همی گفت با حق به زاری بسی میفکن که دستم نگیرد کسی به طفلم بخوان و مران از درم ندارد به جز آستانت سرم تو دانی که مسکین و بی‌چاره‌ایم فروماندۀ نفس اَمّاره‌ایم نمی‌تازد این نَفْس سرکش چنان که عقلش تواند گرفتن عنان... به مردان راهت که راهی بده وز این دشمنانم پناهی بده خدایا به ذات خداوندی‌ات به اوصاف بی‌مثل و مانندی‌ات به لبَّیک حُجاج بیت‌الحرام به مدفون یثرب علیه‌السَّلام... به طاعات پیران آراسته به صدق جوانان نوخاسته که ما را در آن ورطۀ یک‌نفس ز ننگ دو گفتن به فریاد رس امید است از آنان که طاعت کنند که بی‌طاعتان را شفاعت کنند به پاکان کز آلایشم دور دار وگر زَلّتی رفت معذور دار به پیرانِ پشت از عبادت دو تا ز شرم گنه دیده بر پشتِ پا که چشمم ز روی سعادت مبند زبانم به وقت شهادت مبند چراغ یقینم فرا راه دار ز بد کردنم دست، کوتاه دار بگردان ز نادیدنی دیده‌ام مده دست بر ناپسندیده‌ام... مرا گر بگیری به انصاف و داد بنالم که لطفت نه این وعده داد خدایا به ذلت مران از درم که صورت نبندد دری دیگرم ور از جهل غایب شدم روزِ چند کنون کآمدم در به رویم مبند... خدایا به غفلت شکستیم عهد چه زور آورد با قضا دستِ جهد؟ چه برخیزد از دست تدبیر ما؟ همین نکته بس عذر تقصیر ما... 📝 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بخشی از شعر: ترانه‌ی آبی اسفند ... دوست داری راه رفتن زیر باران را در خیابانهای بی‌پایان تنهایی دست خالی باز گشتن از صف طولانی نان را... فکر کردن، فکر کردن در میان چارچوب قاب باران‌خورده‌ی اسفند خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده... مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام در عبور روزهای آخر اسفند حس سبزی، حس سبزینه مثل یک رفتار معمولی در آیینه عشق هم شاید اتفاقی ساده و عادی است! گلها همه آفتابگردانند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سلام موهبت بی‌کران! خوش آمده‌ای سلام مرحمت ناگهان! خوش آمده‌ای سلام آیه‌تر از لحظه‌های جاری عمر سلام بهتر از آب روان خوش آمده‌ای سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور سلام ماه پر از کهکشان خوش آمده‌ای تو ای خلاصۀ باران بی‌امان حضور تو ای چکیدۀ هفت‌ آسمان خوش‌ آمده‌ای نسیم خوش‌خبری آمد از مناره، چه خوب! وزید عطر تو بین اذان، خوش آمده‌ای بیا که باز نمک‌گیرمان کنی با عشق کنار سفرۀ خرما و نان، خوش آمده‌ای.. جوانه‌ها همه چشم‌انتظار مهر تواند به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمده‌ای برای من که پر از شرم ماه شعبانم بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمده‌ای 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حکایتی از بوستان سعدی رازداری تَکِش، با غلامان، یکی راز گفت که این را نباید به کس باز گفت به یک سالش آمد ز دل بر دهان به یک روز شد منتشر در جهان بفرمود جلّاد را بی دریغ که: بردار سرهای اینان به تیغ یکی زان میان گفت و زنهار خواست مکُش بندگان، کاین گناه از تو خاست تو اول نبستی که سرچشمه بود چو سیلاب شد، پیش بستن چه سود؟ تو پیدا مکن راز دل بر کسی که او خود بگوید برِ هر کسی جواهر، به گنجینه‌داران سپار ولی راز را، خویشتن پاس دار سخن تا نگویی، بر او دست هست چو گفته شود، یابد او بر تو دست... لغات: تکش: علاءالدین تکش، از شاهان خوارزمشاهی بود تیغ: شمشیر زنهار: امان خاست: به وجود آمد برِ: نزدِ کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast