eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
529 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
684 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما در پیاله عکس رخِ یار دیده‌ایم ای بی‌خبر ز لذتِ شُربِ مدامِ ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جَریدهٔ عالم دوام ما 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخنی از بوستان سعدی فرصت خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش، نَفَس چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید دگر ره، نگردد به سعی تو صید نگه دار فرصت، که عالم دَمی است دمی پیش دانا، بِه از عالمی است کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیه‌های تربیتی امام کاظم علیه‌السلام "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
صبح انوار هدایت موسى كاظم بود صاحب سرّ ولایت، موسى كاظم بود آن گلستان ولایت كز نسیم او دمید گلبنى در هر ولایت، موسى كاظم بود عقل در تفسیر آیات كمالش كى رسد آیتى در صد روایت، موسى كاظم بود آفتابى چون على موسى‌الرضا را در وجود مشرق صبح سعادت، موسى كاظم بود میلاد هفتمین اختر تابناک امام مبارک باد🌸🌸🌸 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی سینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست دلم پر شعله گردان، سینه پردود زبانم کن به گفتن آتش آلود کرامت کن درونی درد پرورد دلی در وی درون درد و برون درد به سوزی ده کلامم را روایی کز آن گرمی کند آتش گدایی دلم را داغ عشقی بر جبین نه زبانم را بیانی آتشین ده سخن کز سوز دل تابی ندارد چکد گر آب ازو، آبی ندارد دلی افسرده دارم سخت بی نور چراغی زو به غایت روشنی دور بده گرمی دل افسرده‌ام را فروزان کن چراغ مرده‌ام را ندارد راه فکرم روشنایی ز لطفت پرتویی دارم گدایی اگر لطف تو نبود پرتو انداز کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز ز گنج راز در هر کنج سینه نهاده خازن تو سد دفینه ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج چودر هر کنج، سد گنجینه داری نمی‌خواهم که نومیدم گذاری به راه این امید پیچ در پیچ مرا لطف تو می‌باید، دگر هیچ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
این من و تو، حاصل تفریق ماست پس تو هم با من بیا تا ما شویم حاصل جمع تمام قطره‌ها می‌شود دریا، بیا دریا شویم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُستَمِع مستمع، صاحب‌سخن را بر سر کار آورد غنچه‌ی خاموش، بلبل را به گفتار آورد مشاعره، تیموری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی از گلستان سعدی کشتن بندیان کُشتن بندیان، تأمّل اولی‌تر است؛ به حکم آن که اختیار باقی است؛ توان کشت و توان بخشید. وگر بی‌تأمّل کشته شود، مُحتَمَل است که تدارکِ مثل آن، مُمتنع باشد. نیک سهل است زنده بی‌جان کرد کُشته را باز نتوان کرد شرط عقل است صبرِ تیرانداز که چو رفت از کمان، نیاید باز لغات: بندیان: زندانیان. تامّل: اندیشه کردن، درنگ کردن. اولی‌تر: سزاوارتر. تدارک: جبران. ممتنع: غیرممکن، محال. نیک سهل است: بسیار آسان است. کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
عقل و دل جان پس از عمری دویدن، لحظه‌ای آسوده بود عقل، سر پیچیده بود از آن چه دل فرموده بود عقل با دل روبرو شد، صبح دلتنگی به خیر عقل، برمی‌گشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل، منطق داشت، حرفش را به کرسی می‌نشاند دل، سراسر دست و پا می‌زد؛ ولی بیهوده بود... ضد، نظری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گویند: به دل، غمش نیندوخته بِه از آتش عشق، دیده بردوخته بِه من حکمت این ندانم؛ اما دانم در ظلمتِ راه، شمعِ افروخته بِه گوشه‌ی تماشا، رباعی از نیما تا امروز 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تا نرفته است سر رشته فرصت از دست به که شیرازه شوی جمع پریشانی را 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚صائب تبریزی از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان قرن ۱۱ و شاعر محبوب اهل‌ادب است. اصالتا اهل تبریز است اما بیشتر عمر خود را در اصفهان گذارنده؛ ۸ سالی هم در هند بوده است. سبک شعری او سبک هندی است و در این شیوه سرآمد است. او را شاعر کثیرالشعر می‌دانند. تعداد ابیات وی را ۶۰ هزار تا ۱۲۰ هزار بیت گفته اند. بجز ۳-۴ هزار بیت که قصیده و مثنوی‌‌است، بقیه غزل فارسی است. تعداد محدودی هم غزل ترکی دارد. وی در ۸۰ سالگی در گذشت و مقبره اش در اصفهان است. صائب تبریزی ⚘⚘⚘⚘⚘ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
📚از ویژگی‌های شعر صائب روش "اسلوب معادله" است. اسلوب معادله یعنی در یک مصرع موضوع را بیاورند و در مصرع دیگر مثالی برای آن موضوع. نازکی خیال و لطافت اندیشه ومضمون‌سازی‌های ظریف و معنی‌های نو، اشعار او را جذاب کرده است. ابیاتِ غزل او، استقلال معنایی دارند گاهی در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته‌است. به همین علت تک بیتی های ناب در شعر صائب به راحتی یافته می‌شود. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖋صائب خط خوشی داشته. عموی او (شمس الدین‌تبریزی)از خوش‌نویسان دوره صفوی معروف به "شیرین قلم" بوده است. نمونه بالا به خط صائب(خط تعلیق) است. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شادی دل این قَدَر کز تو دلی چند شود شاد، بس است زندگانی، به مرادِ همه کس، نتوان کرد مشاعره 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast