خاقانی(قرن ۶)، شاعر قصیده معروف ایوان مدائن، را برخی بهدلیل پیچیدگیهای فراوان، «شاعر خواص» و «شاعر دیرآشنا» نیز گفتهاند. توصیفات، شیوه بدیع سخنپردازی، مضامین شاعرانه و حکمتانه، تخیل و تصویرسازیهای کمنظیر، ترکیبات تازه، کاربرد شگرف صنایع ادبی و استفاده از اصطلاحات علوم مختلف چون ریاضی و طب و نجوم، در کنار بهرهگیری از موسیقی و آداب و رسوم زمانه، شعر خاقانی را خاص، برجسته و متمایز ساخته است.
اشعار و شیوه شاعری او بر شاعران بزرگ دیگری چون عطار نیشابوری، مولانا، سعدی و حافظ هم تاثیرات جدی بر جای گذاشته، در این میان، حافظ بیش از دیگران از خاقانی بهره برده و در بسیاری از موارد از جمله غزل معروف «ای هدهد صبا به سبا میفرستمت / بنگر که از کجا به کجا میفرستمت»، به استقبال مطلع این غزل از خاقانی رفته:
ای صبحدم بین که کجا میفرستمت
نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
با این حال، خاقانی که گفته میشود گوشه چشمی به هیچ شاعری ندارد، خود ارادتی خاص به حکیم سنایی غزنوی، شاعر و عارف قرن پنجم و ششم هجری داشت و در سرایش قصاید عارفانه از شیوه او پیروی میکرد. علاقه و احترام خاقانی به سنایی تا جایی است که خود را بدیل سنایی میخواند:
بدل من آمدم اندر جهان سنایی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از ویژگیهای شعری خاقانی، توجه به آیین مسیحیت و تکریم دین اسلام بهصورت توأمان است. اطلاعات دقیق او از اعتقادات و آیین و رسوم مسیحیان به علت مسیحی بودن مادر و خانواده مادری بوده است. مشخصا در قصیده بلندی موسوم به ترسائیه اشارات دقیقی به آیین و آداب و عبادات مسیحیان دارد.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاعر خوشا دردی که درمانش تو باشی را میشناسید؟
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عشق، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند
جستجویی در درون ما نهاد
داستان دلبران آغاز کرد
آرزویی در دل شیدا نهاد
رمزی از اسرار باده کشف کرد
راز مستان جمله بر صحرا نهاد
قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت
کاتشی در پیر و در برنا نهاد
از خمستان جرعهای بر خاک ریخت
جنبشی در آدم و حوا نهاد
عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جان وامق در لب عذرا نهاد
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
چون نبود او را معین خانهای
هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد
بر مثال خویشتن حرفی نوشت
نام آن حرف آدم و حوا نهاد
حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد
منتی بر عاشق شیدا نهاد
هم به چشم خود جمال خود بدید
تهمتی بر چشم نابینا نهاد
یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک:
فتنهای در پیر و در برنا نهاد
کام فرهاد و مراد ما همه
در لب شیرین شکرخا نهاد
بهر آشوب دل سوداییان
خال فتنه بر رخ زیبا نهاد
وز پی برک و نوای بلبلان
رنگ و بویی در گل رعنا نهاد
تا تماشای وصال خود کند
نور خود در دیدهٔ بینا نهاد
تا کمال علم او ظاهر شود
این همه اسرار بر صحرا نهاد
شور و غوغایی برآمد از جهان
حسن او چون دست در یغما نهاد
چون در آن غوغا عراقی را بدید
نام او سر دفتر غوغا نهاد
#عراقی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
"ربنا" مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت
دم افطار، همین ذکر "حسین" ما را بس...
#شب_جمعه
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
غم فراق عزیزان فزون ز حد شمار است
چگونه عرض کنم؟ بیشمار را چه نویسم؟
#فیض_کاشانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
درون ما ز تو یکدم نمیشود خالی
کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب
#سعدی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست
تو هم آمیخته با خون سیاووش شدی
ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو
نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی
چنگی معبد گردون شوی ای رشک ملک
که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی
شمع شبهای سیه بودی و لبخندزنان
با نسیم دم اسحار همآغوش شدی
شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد
که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی
باز در خواب شب دوش ترا می دیدم
وای بر من که توام خواب شب دوش شدی
ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت
به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی
ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیست
آتشی بود در این سینه که در جوش شدی
شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم
که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
#شهریار
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#بداههسرایی
#عکس
سلام و احترام
دوستان علاقمند به بداهه سرایی فردا گروه را باز میکنم و مشتاق دلنوشته ها و اشعار و داستانک های شما هستم.
#بداههسرایی
#بیت
به شیوۀ غزل اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید
مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد
این غزل شیوه تحلیل خودش را دارد
عشق، متنی است که پرحاشیهتر از او نیست
گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد
عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت
عشق ما و تو که تفصیل خودش را دارد
شب دریاچه اگر بستر آرامش قوست
برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد
راه مطرحشدن و شهرهشدن بسیار است
هرکسی شیوهی تحمیل خودش را دارد
نفس ما سایه صفت، همره ما خواهد بود
مثل هابیل که قابیل خودش را دارد
آن چراغی که به خانهاست روا، روشن کن
مسجد شهر که قندیل خودش را دارد
هر دم آهنگ دگر میزند، انجیل و زبور
مصحف ماست که ترتیل خودش را دارد
ساحت وحی ز جولانگه ما بیرون است
ای بسا آیه که تأویل خودش را دارد
شعر، این گسترهی عرشی رازآلوده
آسمانی است که جبریل خودش را دارد
عالَمی گو، سپه ابرهه باشد، غم نیست
کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد
عید ما دلشدگان لحظهی دیدار شماست
سال ما، ساعت تحویل خودش را دارد
#محمدعلی_مجاهدی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#بداههسرایی
#بیت
(به شیوۀ غزل اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید)
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
دلم گرفته و شعری جدید میآید
دوباره شعر جدیدی پدید میآید
قلم به دست گرفتم که از تو دم بزنم
گمان کنم غزلم رو سپید میآید
لغات یخ زده در امتداد افکارم
بهار میرسد آیا؟ امید میآید؟!
کلید پنجرهها را به دستمان دادند
دمید نور و از آن پس نوید میآید
ردیف این غزلم بسته شد به "میآید"
بیا خودت خبرم کن که عید میآید
اگر بناست نیایی خدا کند غزلی
رقم خورد و بخوانی شهید میآید
#کـویـر
#الـهـام_زارع
25.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هستیات را دادی و داراترین بانو شدی
ثروتی بالاتر از لبخند پیغمبر که نیست
#سیدمحمدجواد_شرافت
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔹برترین🔹
نه تنها مادرِ زهراست، امالمؤمنین هم هست
زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست
نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن
خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست
نه تنها اهل اسلام است، در فضلش همین کافی
که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست
فقط یاور برای حضرتِ ختمِرسولان، نه
که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست
و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیباییست
و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست
خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است
خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست
و در راهِ خدا داراییاش را داده و شاد است
برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست
زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن
نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست
#مجتبی_حاذق
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast