جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب اَر چه خوش آمد همه را در عهدت
حقّا که به چشم دَر نیامد ما را
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من گفت نیارم که تو ماهی صنما
روشن بتو گشت ماه و ماهی صنما
من شاه جهان مرا تو شاهی صنما
فرمانت روا بهر چه خواهی صنما
#عنصری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادنِ پسر، پدری
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در کرب و بلا، بیطرفان بیشرفانند
تاریخ همان است، حسینی و یزیدی...
#غزه
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بعد از این توفان سنگین
فصل بارانهای آهنگین میآید
کاروان در کاروان گل،
با صدای پای فروردین میآید
روح صحراها گل افشان،
جان مشرقها و مغربها درخشان
خاک لبریز از نیایش،
از تمام دشتها آمین میآید
میتراود در فلسطین،
میدرخشد در بلندیهای جولان
در شبی سرشار حیرت،
مثل ماه از آسمان پایین میآید
پرشکوه این دشتها را،
اسب یال افشان او در مینوردد
زیر باران تجلی،
با سوارانی زلال آیین میآید
در ترنمهای لیبی،
درنواهای شبانگاهان لبنان
با تغزلهای موزون،
با بشارتهای آهنگین میآید
مثل سروی سایه گستر،
میچمد در ساحت میدان لؤلؤ
شوقها گل میدهد باز،
عشقها را لحظهی تکوین میآید
از پی صبحی نمایان،
در میان حلقهی شوق شهیدان
از مسیر ارغوانها،
با سپاه لاله و نسرین میآید
چون نسیمی آسمانی
میوزد در جمع یاران یمانی
با شمیم آشنایی،
با تبسمهای عطرآگین میآید
موج هایی پرتکاپو،
از فرات افشانده تا نیل این هیاهو
کشتی این جزر ومدها،
عاقبت تا ساحل تسکین میآید
آخر آن طاووس دلها،
کعبه را محو تجلی مینماید
چشم در راهیم آری،
موسم آن وعدهی دیرین میآید
سختی این سالها را،
میتکاند با سلامی سبز و آخر
با تمام خارها گل،
با تمام تلخها شیرین میآید
✅نذرسلامتي و تعجيل در فرج آقا و مولايمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف صلوات
#زکریا_اخلاقی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
4_5922793848605510921.mp3
11.39M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۹۸
#استاد_شجاعی
#حاج_حسین_یکتا
✖️فلانی انسانی است بامعرفت ...
✖️خدایا زیارت بامعرفت قسمتمان کن!
✖️فلانی "معرفت الله" تدریس میکند!
اصلاً معرفت یعنی چه؟
چه فرقی با علم دارد؟
من از کجا بفهمم سطح معرفتم چقدر است؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
Mohsen Chavoshi - Maleka.mp3
10.77M
#تصنیف "ملکا"
#سنایی
#محسن_چاوشی
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
#سنایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشمِ منی
که بی وجودِ شریفت جهان نمیبینم
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه شمعْ پیش بالینم
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
#شهریار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هوای عشق رسیده است تا حوالی من
اگر دوباره ببارد به خشک سالی من
مگرکه خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه ی سفالی من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم بوریاست قالی من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟نه! خوشا بر من مثالی من
#محمدعلی_بهمنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آب را بستند و آمد در نظر طفل رباب
نام این حد از دنائت هرچه باشد جنگ نیست
#طاهره_ابراهیمنژاد_آکردی
#غزه
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۹۹.mp3
11.79M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۹۹
#آیتالله_مصباح_یزدی
#استاد_شجاعی
▪️انسانِ طبیعی، که قادر است مسیر کمال را طی کند، نشانههایی دارد!
☜ نشانههایی که اگر در کسی نباشد؛
باید بداند که برای او طی مسیر کمال، ممکن نبوده و او در حد زندگی حیوانی، محدود مانده و بدون رسیدن به باطن انسانی، از دنیا خواهد رفت.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایت مست خرمن سوز
یکی غَله، مرداد مه، توده کرد
ز تیمار دی خاطر آسوده کرد
شبی مست شد و آتشی برفروخت
نگون بختِ کالیوه، خرمن بسوخت
دگر روز در خوشه چینی نشست
که یک جو ز خَرمن نماندش به دست
چو سرگشته دیدند درویش را
یکی گفت پروردهٔ خویش را
نخواهی که باشی چنین تیره روز
به دیوانگی خرمن خود مسوز
گر از دست شد عمرت اندر بدی
تو آنی که در خرمن آتش زدی
فضیحت بوَد خوشه اندوختن
پس از خرمن خویشتن سوختن
مکن جان من، تخم دین ورز و داد
مده خرمن نیکنامی به باد
چو برگشته بختی در افتد به بند
از او نیکبختان بگیرند پند
تو پیش از عقوبت درِ عفو کوب
که سودی ندارد فغان زیر چوب
بر آر از گریبانِ غفلت، سرت
که فردا نماند خجل در برت
لغات:
توده کرد: جمع و انباشته کرد.
تیمار: رنج و اندوه.
کالیوه: نادان، احمق.
خوشهچینی: جمعآوری تکخوشههای مانده، پس از درو کردن کشتزار گندم و جو.
فضیحت: رسوایی، بدنامی.
کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب، ص ۳۹۰.
#بوستان_سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
Nasser Abdollahi - Sarboland.mp3
10.79M
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
#قیصر_امینپور
#ناصر_عبداللهی
#تصنیف
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
الخلیل سوخت
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ «ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ» ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎخۀ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ناموس زخم خوردهای، از بس که بیکسی
از بس که طعنه خورده و بیتالمقدسی
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ
ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰ ﺭﯾﺰ ﺷﺪ
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ
بر عکس معجزات خدا، «الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ
از خون گرمتان، عرق سرد میزنند
در مسجد شکستهتان، نرد میزنند
آری شما حماسه ولی ما جنازهایم
ما خواب ماندهایم، کجا انتفاضهایم؟
آه ای برادر عربم روزهات قبول
فَانظُر اِلی تَظَلُّمِنا ایُّها الرَّسول
#محمدمهدی_خانمحمدی
#فلسطین
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سلام
راستی....
این هفته هفتهی خوشنویسیه!
از ۲۱ تا ۲۷ مهر
قصد داشتم کلی آثار جذاب خوشنویسی به اشتراک بذارم
وضعیت غزه دل و دماغ برامون نذاشته...