گر با توام از تو جان دهم آدم را
از نور تو روشنی دهم عالم را
چون بی تو شوم قوت آنم نبود
کز سینه به کام دل برآرم دم را
#باباافضل_کاشانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#آرایههای_ادبی
حسّامیزی
حسامیزی، یعنی آمیختن حسها. گاهی آدمی به یاری نیروی خیال، تعبیرات و لغات مربوط به یک حس را به حسّ دیگر انتقال میدهد و بدین ترتیب، ترکیبهایی به وجود میآورد که برای احساس آنها، بیش از دو حس فرا خوانده میشود و گویی دو حس با هم برای درک و احساس چیزی لازم است.
بنابراین، حسامیزی در اصطلاح بدیع، عبارت است از نسبت دادن محسوسات یکی از حواس به حسّ دیگر و احساس کردن چیزی با آمیختن دو حس؛ مثلاً: نگاه سرد، سرود سرخ، صدای گرم.
گاهی وابستههای حواس ظاهر را، به امور و مفاهیم ذهنی نسبت میدهیم و ترکیبهایی با بار عاطفی و زیباشناختیِ ویژهای به وجود میآوریم؛ نظیر: عشق گرم، عقل سرخ، درک سبز.
مثالهای دیگر:
به ترانههای شیرین، به بهانههای رنگین
بکشید سوی خانه، مه خوب خوشلقا را
(مولوی)
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعاگویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
(حافظ)
که این موارد حسامیزی دارند: ترانههای شیرین، بهانههای رنگین، جواب تلخ.
با تلخیص از بدیع در شعر فارسی، دکتر تورج عَقدایی، ص ۹۵ و ۹۶.
#اطلاعاتادبی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
#حافظ_شیرازی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یوسف مصری
قلم را آن زبان نَبوَد که سِرّ عشق گوید باز
وَرایِ حدّ تقریر* است، شرح آرزومندی
اَلا ای یوسُف مصری، که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس، آخر کجا شد مهر فرزندی؟
جهان پیر رعنا* را ترحّم در جِبِلَّت* نیست
ز مهر او چه میپرسی؟ در او همّت چه میبندی؟
* تقریر: سخن و گفتار.
*رعنا: خودپسند و مغرور.
*جبلّت: سرشت و باطن.
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی
#حافظ_شیرازی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
حالا اینو بخونید ...
آفرین به دوستانی که درست حدس زدند...
"ما زیاران چشم یاری داشتیم"
Divane Hafez 369.mp3
141K
ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفتوگو آیینِ درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوهٔ چَشمت فریبِ جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گُلبُنِ حُسنَت نه خود شد دلفُروز
ما دَمِ همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانبِ حُرمَت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نَگماشتیم
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
#خیام
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast