🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵
🔹طلَعَ البَدرُ عَلَینا🔹
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
#قاسم_صرافان
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
#رمان
📖کتاب «گدا» اثر نجیب محفوظ، نویسندۀ مصری و برندۀ جایزه نوبل ادبیات است. او در رمان «گدا»، سرنوشت شوم روشنفکران جهان سوم را روایت میکند. جوانان پرشور انقلابی که درگیر زندگی روزمره میشوند و سر به راه ارزشهای بورژوازی میگذارند و در نهایت چیزی جز ناامیدی و تناقض برایشان باقی نمیماند.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خوندلها خوردهایم🌷🌷🌷🌷🌷
گرامیباد یاد و خاطرهی انقلاب شکوهمند اسلامی و مبارک باد ایام الله دهه فجر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
Shahrokh - Baharan Khojaste Bad (320).mp3
2.41M
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سلام و نور
قصد داشتم در این ایام مبارک، خیلی مختصر مفید و به دور از هیاهوهای رسانهای و ابتذال اطلاعات! به دوستان جوانم بگویم:
ما چرا انقلاب کردیم؟
اصلا حرف اصلی انقلاب اسلامی چه بود و اگر رخ نمیداد چه میشد؟
الان کجای کاریم؟
آیا انقلاب ما تمام شده؟
آیا به اهداف متصور رسیده ایم؟
از چه چیز راضی هستیم و از چه چیز ناراضی؟
بیم ها و امیدهایمان چیست؟
و...
میدانم که پاسخ واقعی اینها دست کم کتابی میشود!
اتفاقا کتاب هم داریم، جویای حقیقت کم شده!
ولی امام حسین علیه السلام خیلی غیر منتظره و شیرین مرا طلبید و الان راهی مرزم شلمچه هستم.
نایب الزیاره همه شما خواهم بود و چند روزی ممکن است دسترسی به نت نداشته باشم. یا اگر هم بود فرصت مبسوطی برای نوشتن در اختیارم نباشد.
بماند برای بعد به شرط بقای عمر.
پیشاپیش عیدتان مبارک. دعا کنید شیعهی واقعی امیرالمومنین علی علیهالسلام باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و شادی
عید همگی مبارک
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
روزی همگی بشود انشاء الله
ما الان از سفر دو روزه به کربلا و نجف برگشتیم
شب جمعه کربلا بودیم و شب عید نجف
45.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیدحمیدرضا_برقعی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
باء بسم الله عالم، اشرف الانسان علی شد
مرز بین حق و باطل، قاطع البرهان علی شد
چشم دریا خیره مانده، تشنه را باران علی شد
جان احمد جان حیدر، پس جهان را جان علی شد
مست کرده حق جهان را باده را داده به دستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
ذکر او اصل عبادت، خانه اش سمت هدایت
کوه ایمان، شاه مردان، نسل او نسل سیادت
کعبه سینه چاک او شد در همان بدو ولادت
بوده زهرا در کنارش؛ با ولایت تا شهادت
خوش به حال او که مانده بر همان عهد الستش
لافتی الا علی لا سیف الا چشم مستش
عرش را بی تاب کرده لحن جانسوز کمیلش
یوسف آمد بر درش تا پر شود از عشق کیلش
شک ندارم قلب جنت سمت قلب اوست میلش
هر برات کربلامان اسم مولا هست ذیلش
من فدای مهربانی های جان حقپرستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
نوح کشتی را نشانده تا که اسمش بر لب آمد
برق شمشیرش چو رعدی بر سپاه مرحب آمد
نور او قلب جهان را همچو ماهی در شب آمد
خطبه هایش جان گرفت و بر لبان زینب آمد
شور و شیدایی در عالم از وجود اوست هستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
میثمت کو تا ببازد پای عشق تو سرش را
چشم بگشا عدل مطلق، آشنای راز شبها
قصه ی دست عقیلت شد نیاز هر شب ما
بارالها قلب مان را شیعه ی نابش بفرما
تیر عشقش بر دلم زد نازشستش، ناز شستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش
#زهرا_آراستهنیا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔹از جان گذشته🔹
این زن که از برابر طوفان گذشتهبود
عمرش کنار حضرت باران گذشتهبود
صبرش امان حوصلهها را بریدهبود
وقتی که از حوالی میدان گذشتهبود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشتهبود
آتش گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بی سر و سامان گذشتهبود
اما هنوز آتش در را به یادداشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشتهبود...
میدید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشتهبود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشتهبود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشتهبود
#احمد_حسینپورعلوی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast