eitaa logo
-شـڪـوِة-
153 دنبال‌کننده
322 عکس
122 ویدیو
1 فایل
إِلٰهِى ، إِلَيْكَ أَشْكُوا نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَة خدایا ، از نفسۍ ڪہ فراوان بہ بدۍ فرمان مۍدهد بہ تو شڪایت مۍڪنم . [ مناجات‌الشّاڪین ]
مشاهده در ایتا
دانلود
صحبتی اگر داشتید : https://harfeto.timefriend.net/16892568316137 . جهتِ تبادل : @ryhn3168
هرکسی را میلِ دل باشد بسوی این و آن میلِ جانِ ما به عالم نیست ... اِلّا سوی تو! @shekveh1|شِڪوة
'✨' درزندگی‌آدمی‌موفق‌تراست‌که دربرابرعصبانیت‌دیگران‌صبورباشد وکاربی‌منطق‌انجام‌ندهد! @shekveh1|شِڪوة
«و اَبوابَ الاِجابَـةِ لَهُـم مُفَـتَّـحَة» و در هاے اجابت دعا بہ روے آنان باز است .. @shekveh1|شِڪوة
أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ، سلام بر آن سرهاے جدا شده از بدن .. - زیارت‌ناحیه‌مقدسه @shekveh1|شِڪوة
- سلام هلالِ ماهِ محرم ! بالاخره آمدی ! مدتی چند دلم انتظارت را می‌کشید . سراغت را از کتیبه های ِمشکیِ هیأت می‌گرفتم . بوی تو را به مشام می‌رساند ، سراغت را از سیاهیِ خیابان ها می‌گرفتم ، می‌گفتند تو دَر راهی ! سراغت را از نسیم می‌گرفتم ، یک بغل عِطر سیب همراه خودش می‌آورد .. آه ! کمی صبر کن هلالِ ماهِ محرم ! بگذار من هم به پایت برسم ؛ چه زود رسیدی ! مبادا بدون من روزها را بگذرانی .. - بیا دستانم را بگیر ، مرا ببر بین کودکانِ قافله ی حسین ، من نیز از امشب چله نشین غمِ دخترکانِ کاروانم ! از امشب ، ‹ آه › در دلم جوانه می‌زند ، مبادا ابر چشم هایم خشک بمانند ! کمکشان کن ! آنقدر برایشان قصه ی غمِ حسین بگو ، تا بِبارند .. @shekveh1|شِڪوة
خوشبحال اونایی که این روزا و همیشه ، نمازشونُ به عشق سیدالشهدا اول وقت میخونن :)💚
- امشب ماه حال خوشی ندارد ! غم روی چهره اش نقش بسته ، امشب از آن شب هایی‌ست که آرزو می‌کرد هیچگاه به صُبح نمی‌رسید . نمی‌خواست جایش را به خورشیدِ روزِ دوم دهد . خورشید هم مثل ماه ! دل خوشی از فردای ِخودش نداشت ، او هم آرزو می‌کرد کاش هیچگاه از پسِ کوه ها ، خودش را نمایان نمی‌کرد . طاقت نداشت ! یا بهتر بگویم ! طاقت نداشت روز دومی را آغاز کند که زینبِ حسین ، پا روی خاکِ نینوا می‌گذارد .. ! - آه نینوا ! چه کردی با دلِ زینب ؟ زینبی که بالا نشین بود و عصر عاشورا ، روی خاک ها ، به دنبال سَری می‌گشت لابلای نیزه ها .. @shekveh1|شِڪوة
دم اون مَشتی ای که این روزا به احترام حسین جان ، کمتر غیبت میکنه گَـــــرم :)🌱
nakone-ruberumi.mp3
8.24M
خوش اومدی بابا ، خونه ی دخترت امشب :) @shekveh1|شِڪوة
-شـڪـوِة-
خوش اومدی بابا ، خونه ی دخترت امشب :) @shekveh1|شِڪوة
- امشب ، روضه مجسم است . «بابا» ، حکایت حرف های ِنگفته ی دختری به نامِ رقیه . فقط سه سالش بود که گفته بودند بابایی اَش رفته سفر و زود بر می‌گردد . دل خوش کرده بود که بابا می‌آید ؛ شاید با خودش می‌گفت بابا که آمد ، حتما موهای نیم سوخته‌ام را نَوازش می‌کند . شاید می‌گفت بابایَم که آمد ، می‌‌گویم گوشواره هایَم را از آن دخترک ِ مو بلند پَس بگیرد . شاید هم می‌گفت وقتی عمو عَباس نبود که روی شانه هایش جا خوش کند ، مجبور شده بود روی خارهای ِبی رحمِ صحرا پا بگذارد ؛ نگفته ها زیاد داشت . فقط می‌خواست بابایی بیاید و پای دردِدل هایش بنشیند . - حالا بابا را می‌دید ، سَرَش را توی دامن کوچولواَش گذاشته بود ، برایش لالایی می‌خواند . - بابا ، می‌گویند عینِ مادربزرگم شده ام ! راست می‌گویند ؟! - آخ بابا ! نبودی ببینی چه کردند با عمه زینب . هر کار کردم نَزَنَند ، نَشُد . تازه ، خودم هم یکی خوردم ! از آنی هم خوردم که دستش سَنگین بود ، جایش را روی صورتم می‌بینی ؟! - راستی بابا ! کجا بودی ؟ تو هم که موهایت مثل من سوخته !💔 ... - @shekveh1|شِڪوة