eitaa logo
شعر علوی
927 دنبال‌کننده
23 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حق علی را خلق کرد و با خودش تنها گذاشت مهر او را در دل هر ذره ی دنیا گذاشت بای بسم الله را تا حضرت داور نوشت خال لب های علی را نقطه ی آن با گذاشت نه فقط ما تشنه ی جام علی هستیم که تشنه ی جام و سبویش را لب دریا گذاشت تار تار موی او در خانه ی هر شیعه هست این درخت پر ثمر را برتر از طوبا گذاشت اشهد اَن لا بگو الا علی در سجده ات این خدایی را به دوشش خالق یکتا گذاشت ما ز خاکیم و علی از جنس ذات کبریاست پس خدا نام علی را عالیِ اعلا گذاشت رنگی از گیسوی او را شب گرفت و تیره شد عشق آمد نام آن شب را شب یلدا گذاشت در نجف عاقل نمی بینی که از اعجاز او عقل با پای برهنه سر در این صحرا گذاشت قلب ها را از ازل وقف ولایش کرد و بعد وقف ذکر حیدر کرار را لب ها گذاشت او خدای ارض هست و کرده بر موسی خطاب در میان آن شجر یک شعله از خود را گذاشت از دم خود نه که از انفاس سلمان یک نفس در ضمیر آیتِ عظمایِ حق عیسی گذاشت صبر یعنی بوتراب و وستَعینوا امر حق شرح صدر خلق خود را در ید مولا گذاشت نام دیروزش ازل بود و ابد فردای او شان او را گاه پنهان و گهی پیدا گذاشت بس خدا با مرتضی و مرتضی با او نشست در میان مصحف حق جای من ها ما گذاشت تبصره دارد زکات و حج و صوم و هر صلات در مقام عشق او معبود کی امّا گذاشت کل عالم را چو مجنون و علی را در ازل در لباس حضرتِ معشوقی و لیلا گذاشت کف و همتای علی را چشم این گیتی ندید تا نبی در دست او دستان زهرا را گذاشت علیه السلام @sher_alavi | شعرعلوی
من جای آب عمری رو بر سراب کردم در آتش گنه سوخت هر چه ثواب کردم هر چند از کفم رفت ماه خدا ، شب قدر روی غدیر اما خیلی حساب کردم @sher_alavi | شعرعلوی
مگر در آسمان داریم از خورشید بالاتر؟ مگر اهل یقین دارند از تردید بالاتر؟ به خاک پاش زينت داده احمد شانه‌خود را چطور او را کند دیگر‌از‌این تمجید‌ بالاتر @sher_alavi I شعرعلوی
روزمو وقتی که شروع میکنم مدد میگیرم از امامی ولی حس میکنم روز عجیبی میشه وقتی که پا میشم میگم یا علی مردی دیگه رو دست اون نمیاد تموم دنیارم اگه بگردی تازه اگه مردونگی زیاد شد همه میگن بعد علی تو مردی اخم علی فصل زمستونمه خنده ی اون فصل گل و بهارم شمشیرای زیادی دیدم ولی ولی فقط عاشق ذوالفقارم واسه گرفتن دو دست خدا دستای مولا علی نردبونه بذار که هر کی هر چی میخواد بگه فقط علی امیر مومنونه علی امیر عاشقای دنیا اینو همش روی زبون میارم اسم یکی از پسرامو میخوام به عشق اون امیرعلی بذارم قافیه چون سخته همینو میگم نونوایی که بدون صف نمیشه کرب و بلا جای خودش قشنگه هیچ جای دنیا که نجف نمیشه اگر خدا بخواد همین محرم دریای پابوس صدف میبرم یه حاجتی دارم براورده شه مادرم رو خودم نجف میبرم منم جوونم اما خوب میدونم یجور دیگه ای شدم با علی جای خداحافظی با هر کسی بای نمیگم بهش میگم یا علی "اجرا شده در محفل مدح مولا" https://eitaa.com/madhmola/142 کانال محفل مدح مولا👆👆👆 @sher_alavi I شعرعلوی
مگر تا از غبارِ قبر او تاجی نهی بر سر چنان سگ ها بیفت ای بی‌نوا قدری به راه آنجا تشابُه ره به سِنخیت بَرَد آخر مشو نومید به مویش راه خواهی بُرد ای رویِ سیاه آنجا @sher_alavi I شعرعلوی
کربلا سرزمین تاراج است...🍂 تشنه بودم، شراب و ساغر داد دست من را به دست قنبر داد خانه اش را برای نوکر داد دل من را سوی نجف پر داد دلبری می کند بر آن درگاه پرچم یاعلی ولی الله منم آن سائلی که بین کویر خورده راهش به انتهای مسیر وقت بیعت شده کنار غدیر دست من را گرفته حبّ امیر چون شبی با دعای خود، زهرا به جناب علی سپرده مرا گریه کار گدای محتاج است صحبت از کاروان حجاج است نوح ما بین آبِ موّاج است سرزمین تاراج است کاشکی دم، ز مُلک ری نزنند سر شش ماهه را به نی نزنند   @sher_alavi I شعرعلوی
آن روزهای خوب کنار حبیب بود این روزهای آخر عمرش غریب بود از آن جماعتی که به پابوسش آمدند یک تن نمانده بود خدایا عجیب بود در روضه‌اش برای علی گریه می‌کنم در مرکز خلافت مولا غریب بود مضطر شد آنقدر که به دیوار سر گذاشت “آقا میا”ی او دم اَمَّن یُجیب بود گاهی زنان غیورتر از مرد می‌شوند چون طوعه‌ای که بین لئیمان نجیب بود سر روی بام و تن پی مرکب به کوچه‌ها این هم حکایتی ز فراز و نشیب بود دیدند روی خاک، سری غلط می‌خورد این اولین سر است که خَدُّالتَّریب بود آویزه‌ی قناره‌ی قصاب‌ها تنش عیسای کوفه آخر کارش صلیب بود  سید میلاد حسنی @sher_alavi I شعرعلوی
با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو باحوریان رفته به زیر نقابها یک لحظه روبرو نشدند آفتابها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی است ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو توهستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند توهستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند  اول مرا به نیزه ای از حال می برند بعدا کشان کشان لب گودال میبرند اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود تا که مقام خواهر من نیز رو شود جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم از آن همه به خواهر من ماتمش رسید وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید با احتیاط لاله ي ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن با احتیاط خسته شدند این ستاره ها این گوش پاره ها سر گوشواره ها @sher_alavi I شعرعلوی
دمشق چون صدف و، گوهر است این بانو تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد خدا گواست که پیغمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفش چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم برای کشتی او لنگر است این بانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند چرا که فاتح صد خیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او سلام هر شب هر نوکر است این بانو کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط شبیه مادرمان، کوثر است این بانو @sher_alavi I شعرعلوی
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه  بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می شد لب آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود س @sher_alavi I شعرعلوی
ذکر علی علی به دو عالم شراب بست راه نگاه بر همه بیدار و خواب بست در کربلا علی دگر ره به باب بست بیچاره مادرش چه امیدی به آب بست یا رب مریز تو دل امّیدوار را اصغر، به آب رفت و به تیری شکار شد پس تارهای صوتی او تار تار شد زلفش بنفشه زار بُد و لاله‌زار شد تن پیش شاه ماند و سرش نی‌سوار شد پر کرد نیزه حجم سر شیرخوار را» @sher_alavi | شعرعلوی
ألسَّلامُ عَلَی الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ... سجادی و از سجده کن ها برتری تو از هرکه مشتاق عبادت سرتری تو اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است از هرچه عباس است آب آور تری تو داغ علی های پدر خونین دلت کرد ای اربن اربا دل ! علی اکبر تری تو در کربلا شمشیر بود و شام طعنه در ازدحام سنگ بی سنگر تری تو روزی علی بودی و خیبر را گرفتی امروز منبر را مگر حیدر تری تو؟ آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیمبر؟! اقراء به نام سر که پیغمبر تری تو ابری است بعد از کربلا چشم تو ، هر روز با روضه های سیلی و معجر ، تری تو @sher_alavi | شعرعلوی