eitaa logo
شعر مذهبی شاعران الغوث
311 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و به دیوانگان خبر دادند که به عشّاق چشم تر دادند با نگاه تو یا سراج منیر دست هفت آسمان قمر دادند تا شنیدند کشته میخواهی عاشقان فوج فوج سر دادند سوختن اولویّت شمع است مثل ما شمع را شرر دادند آن کسانی که گریه کم کردند همه ی عمر را ضرر دادند پای یک قطره اشک مادر تو نخل توحید را ثمر دادند بعد از اینکه تو را به نیزه زدند راویان غمت خبر دادند ... ... بی پناهند آهوان حرم دست صیادها تبر دادند مثل خون های روی پیرهنت گریه کردم برای زخم تنت آسمان از غمت پریشان است بدنت پاره های قرآن است از همان شب که گفتی عطشانی تا ابد مادر تو گریان است خواهرت شد اسیر نامردان غم تو بعد از این دوچندان است بی حیا بوده ابن مرجانه جای زن ها مگر که زندان است؟؟ دختر کوچک تو مجروح از دست زجر و شبِ بیابان است سر زده سر زدی به ویرانه خون دل فرش راه مهمان است با سرت شمع شام تار منی تو بگو این چه رسم احسان است ای لب چوب خیزران خورده آنچه بر لب نمیرسد جان است اشک من بر لب تو خیرات است پیش مرگت رقیه سادات است @sher_alghoth
میان خیمه ی عباس روضه ای برپاست صدای العطش کودکان بلند شده کسی نبود به این کودکان خبر بدهد که عُمْرِ او به همین مشک پاره بند شده درست بعد ابالفضل آفتابِ حرم شدی ستاره ستاره میان این صحرا برادرم نفست به شماره افتاده حسین گوشه گودال مانده ای تنها صدای غربت تو کوفه را تکان داده صدای غربت تو تا به شهر آمده است برای کشتن تو یادگار مادر من میان معرکه قصاب شهر آمده است من آه میکشم از آب آب گفتن تو چه می شود که دگر آب را صدا نزنی برای اینکه نبیند ؛ بگو چه چاره کنم کنار مادرم اینقدر دست و پا نزنی صدای شیهه ی ده اسب میرسد حالا تو شاهدی که چه داغی به قلب زینب ماند هزار مرتبه شُستم به اشک آن را باز به روی پیرهنت جای سُمّ مرکب ماند @sher_alghoth
و ملائک کنار فطرس اشک به ضریح تو استلام کنند تشنه های محبتت هر روز به لب تشنه ات سلام کنند السلام ای شهید تشنه لبان بر کویر لبت کویر گریست آهوی بی قرار دشت غمت بر علی اصغر تو سیر گریست آفتاب از غمت نداشت رمق پسرت زد مقابلت پروبال پیش مرگ تو جمع اصحابند جان به قربان نافع ابن هلال شوذب و مُجمِع و جُناده همه خونشان بود لاله های کویر خون قلب ابی ثمامه شده بیعتش مثل مسلم ابن کثیر و موذن که ابن مسروق است تا که میگفت علی ولی الله گفت نُعمان کنار بن مُغفِل وحده لااله الاالله گریه ی قاط و مُقسِط و کُردوس بود الماس بچه های زهیر اشک های نَعیم و جُندَب بود چشمه ای نور سمت مشک بریر جان خود را سپرد دست عطش مشک در آرزوی آب فرات لب عطشان مشک می انداخت بغض را در گلوی آب فرات مشک درگریه ی سکینه که دید خواهش آب آب گفتن را دید در خیمه پیش عمه همه آرزو میکنند مردن را علی اصغر میان خیمه چقدر از عطش بی رمق شدست لبش عمه در خیمه ها پی آب و العطش گفتن همه است طبش العطش گفتن زنان حرم علت بی قراری همه است اشک های بریر ثابت کرد مشک او آبروی علقمه است با دو تا نور از تبار حرم ریخت بر خاک باز اشک بریر داشت سمت حرم قدم میزد علقمه در کنار مشک بریر تیری از سمت بی ارادت ها سمت مشک آمد و به سینه ی دوست خون او روی صورتش میگفت با من این مرد عاشقی مه روست مشک در خیمه ، دختران حرم سمت دریای مشک میرفتند دختران عفیفه ی عطشان همه همراه اشک میرفتند سینه ی مشک سوخت از غم و آه آب ها روی خاک عطشان ریخت مثل این آب های دُر مانند از لب تشنه کام ها جان ریخت به گلوی شریف طفل رباب عاقبت تیر میشود قلاب تشنگی راه چاره ای دارد او شد از تیر حرمله سیراب جان به قربان سیدالشهدا که دلش را فرات هم سوزاند مادرش فاطمه میان حرم روضه آب آب را میخواند @sher_alghoth
تاریخ گفته است در احوال محتشم او نیز بوده است پریشان کربلا او نیز گفته است به عیوق میرسید «فریاد العطش ز بیابان کربلا» نقّاشِ اشک روی زمین داشت میکشید یک آسمانِ زخمیِ از حال رفته را سر نیزه ای رسید و به دست سنان سپرد خورشید نیمه جانِ به گودال رفته را آه ای پناه من چه به روز تو آمده؟؟ ای تشنه لب محاسن تو پر شد از غبار عمّامه ات کجاست ؟؟ چرا لحظه غروب «خورشید سر برهنه درآمد ز کوهسار» دارد کنار پیکر تو زار میزند «پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول» با قامت خمیده اش از بین قتلگاه «رو بر مدینه کرد که یا ایها الرسول» «این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست» می‌سوخت پای پیکر صد پاره ات لهوف مقتل نوشته است به خون اشک بی قرار... ...«جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل گشتند بی عماری و محمل شتر سوار» یک گوشه در میان بیابان بی کسی «افتاده اند در بغل هم دو سوخته» در کوفه دیده اند که یک مرد ساربان انگشتر تو را به حراجی فروخته @sher_alghoth