eitaa logo
شاعرانه
28.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
713 ویدیو
57 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب منم آزرده‌دل و سینه‌فگار جان بر لب و جسم زار (من) در آزار نی طاقت بیداری و نی راحت خواب نی قوت اضطراب و نی تاب قرار شبتون خوش🌙 📜 @sheraneh_eitaa
صبح امٖروز خدایا چه مبارک بدمید که همی از نفسش بوی عبیر آید و عود گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را نتواند کـه همه عـمـر برآید ز سجود | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
بی عشق مباش اگر چه محض سخن است بی درد مزی اگر چه درد بدن است در قید فنا مباش کازادی تو از نیستی و نیست، مجرد شدن است 📜 @sheraneh_eitaa
بسیجی زینت کشور بسیجی‌ بسیجی حافظ رهبر بسیجی به گوشش چون رسد هل من معینی شود بر آن ندا یاور بسیجی چو افتد بر وطن انبوه محنت شود غمخوار چون مادر بسیجی به راه عشق و ایثار و شهادت پیاپی می کشد ساغر بسیجی میان معرکه با خیل دشمن بود چون فاتح خیبر بسیجی برای حفظ خاک پاک میهن شود چون لالهٔ پرپر بسیجی چو می خواهد ولایت را سلامت به غربت می شود بی سر بسیجی چو آید موسم آباد کردن شود احیاگرِ کشور بسیجی «غنی» رو بوسه بر رخسار او زن که دارد گلِ رخِ عنبر بسیجی 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگی‌ست کجایی صبح من؟ شامِ ملال‌انگیز دلتنگی‌ست ‌ کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟ به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگی‌ست ‌ اگر چیزی به دست آورده‌ام از عشق، می‌بخشم غزل‌هایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگی‌ست ‌ در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگی‌ست... ‌ نسیمی شاخه‌هایم را شکست و با خودم خواندم: بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییزِ دلتنگی‌ست ‌‌‌ 📜 @sheraneh_eitaa
یخ آب می‌شود در روح من در اندیشه‌هایم بهار حضور توست بودن توست 📜 @sheraneh_eitaa
nouee.gif
7.8K
محمدرضا خبوشانی معروف به نَوعی خَبوشانی (زاده در خبوشان که نام قدیم قوچان است، درگذشته به سال ۱۰۱۹ هجری قمری در برهانپور هند) شاعر ایرانی و سرایندهٔ مثنوی «سوز و گداز» است. آنچه از احوال وی بر می‌آید آن است که وی به اتفاق دوستش ، کفری تربتی به هندوستان کوچیده، و پس از بازگشت مدتی را در مشهد گذرانده است. به همین دلیل به مشهدی نیز شهره است. سپس باز به هند کوچیده و در دربار شاهان و امیران وقت از جمله اکبرشاه، میرزا یوسف خان رضوی مشهدی، شاهزاده دانیال و عبدالرحیم خان، خان خانان مدیحه و شعر سروده است. وی در اواخر عمر، در دربار جهانگیر شاه به سر برده و سرانجام در برهانپور درگذشته است. کلیات «نوعی»، مشتمل بر قصیده، ترجیع و ترکیب، قطعه، غزل، رباعی و مثنوی در حدود چهار هزار بیت است. ساقی‌نامهٔ او با بیش از چهارصد بیت در ستایش میرزا عبدالرحیم خانخانان سروده شده و در شمار ساقی‌نامه‌های مشهور عهد او است. نسخه‌ای از دیوانش در حدود چهارهزار بیت در کتابخانهٔ ملی پاریس موجود است. مهمترین اثر وی مثنوی «سوز و گداز» است که در واقع در باب اجرای آیین سَتی یا ساتی (الههٔ هندی) در هند است. بر طبق این آیین، همسر مرد متوفا همراه او خود را به آتش می‌کشید. ظاهراً قبل از خودسوزی، پایداری و مصمم بودن زن بر این امر مورد آزمون قرار می‌گرفت، اگر وی مصمم به سوختن خود بود، با مردش سوزانده می‌شد، و اگر تردیدی در خصوص خودسوزی ابراز می‌کرد، بر دیگر مردان حلال می‌شد. نوعی در مثنوی سوز و گداز، خودسوزی همسری وفادار را پس از کشته شدن همسرش روایت کرده‌است. 📜 @sheraneh_eitaa
خداوندا دلم افسردن آموخت نظر دردیده از دل مردنم سوخت به ناخن گربکاوی آهن و سنگ به هرجا شعله ای بینی بر اورنگ غرامت بین که این ناکس دل من نه سنگ طور شد نه سنگ آهن من و این دل که گم نام زبان باد چنین دلها نصیب دشمنان باد زخون این چنین دل خاک تن به چنین دل طعمهٔ زاغ و زغن به به جای این دل افسرده پیکر دل پروانه ام ده یا سمندر دل ریشی از آن اجزای جان ریش دلی کز نام او گردد زبان ریش دلی همپایهٔ فریاد بلبل دلی صید گل و صیاد بلبل دلی سر تا قدم چون شعله روشن کشیده کسوت فانوس بر تن که چون پروانه اش گردد هوا دار نهد از پردهٔ دل داغ دیدار دلی از رنگ و بوی گل سرشته نه همچون تن ز آب و گل سرشته دلی پروانه پرواز محبت به صد جان خانه پرداز محبت چنان مستم کن از جامی که دانی که تاب مستیش هم خود توانی ز شوقی کن سرم را سجده فرسای که شوق از سر ندانم سجده از پای ز چین غم جبینم ساده گردان گشاده ابرو ترم از باده گردان به هر کارم چو همت پیشرو کن گره از رشته زار دل درو کن سرم را تاج بخش از بستر درد لبم را راح ده از ساغر درد چه بستر خوابگاه ماه و خورشید چه ساغر جرعه بخش جام جمشید شهادت را شراب هوش من کن محبت را گل آغوش من کن هر آن خاری که ننگ از وی نفور است مرا در کار و عشقم را ضرور است نبیند معرفت کن در ایاغم خرابات محبت کن دماغم نبیدی خانه زاد نشئه طور کزو مستی و هشیاری شود دور که هرگه سایه اش در ساغر افتد تو گویی آتش اندر مجمر افتد من و نوعی ندامت زادگانیم که چون آئینه از دل سادگانیم ز بس صافی نهادیم از محبت ز عیب دیگران بر ماست تهمت زلوح دل نقوش غیر بزدای خطای دیگران بر ما ببخشای شب تاریک و رهبر دیده اعمی کرامت کن چراغان تجلی ز نور وحدتم خاطر بر افروز به طور رؤیتم راهی در آموز دلم را عاقبت اندیشگی ده نهادم را شریعت پیشگی ده عروجی ده به معراج قبولم رهی بنما به درگاه رسولم 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر پارسی به ابتذال کشیده میشد؛ اگر این شاعر نبود! 📜 @sheraneh_eitaa
خوشا مستی، دیداری که یکدم فراغت بخشد از کار دو عالم خوش آن وارستگی کز عشق یابی که چون مجنون رخ از عالم بتابی خوش آن دم کز وصالت دل کباب است دلت می سوزد و چشمت پر آب است شراب زندگی در جام عشق است حیات جاودان ایام عشق است زهی فیضی که عشق پاک دارد که هم زهرست و هم تاریاک دارد ز سیما میدهد عاشق شهادت که با عشق است اکسیر سعادت چه نورت بخشد آن آیینه گل که با شمع رخی نبود مقابل چو از سوز درون پروانه زار مقابل شد بخورشید رخ یار بجان انداخت برق حسن یارش ز الماس بلا صد خار خارش عنان لنگر از دستش برون شد به طوفان غمش کشتی نگون شد چو شمعش شد بصد پاره دل جمع بصد دل گشت عاشق بر رخ شمع شدش پروانه مسکین دل از جای چو شمع آتش فتادش در سراپای تنش افتاد ازو در سوز و تابی دلش کردند از آن آتش کبابی ز بس سوزی که عشقش در دل انگیخت همیزد بال و باد دل همی بیخت بگرد شمع میگردید حیران بشکل صورت فانوس بیجان چنان آشفته آن نازنین بود که نی در آسمان نی در زمین بود ز شوق او دل از جان برگرفتی بگرد او سماعی در گرفتی نمی دانم چه می آمد به سمعش که بود آن وجد و حالت گرد شمعش 📜 @sheraneh_eitaa
تا از نظرم نهفته یی همچو پری دیوانه شدم ز غایت در بدری گر بیخبر آمدم بکوی تو مرنج کز خود خبرم نبود از بیخبری 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃دوره آموزشی زندگی آرام 🍃 🟩بیش از ۲۰ ساعت آموزش مفید و کاربردی (آفلاین ، هفته ای ۲ جلسه) 🟧براساس مطالعات و تجربیات میدانی از آسیب ها و مشکلات خانواده ها 🟦با رویکرد رسیدن به آرامش و حل مسائل 🟥پشتیبانی و گواهی پایان دوره معتبر اطلاعات بیشتر 👇 https://eitaa.com/moshavereh_et/1760
خواجه حافظ فرماید: میان ما و جمالش محبت ازلیست که حسن دوست قدیمی و عشق لم یزلیست در جواب او میان ما و مرقع محبت ازلیست کوه ملمع رنگین و خرقه عسلیست بجیب سر یقه در پرده دگمه پا برجای یکی بسیرت اوتاد و یک بسان ولیست قماش قلب که خیاط وصله زو ببرد نماند آن بتو پوشیده کان زدزد غلیست بعنبرینه میارای جیب کمخا را نگار خوب لقاراچه احتیاج حلیست چنین که اطلس زربفت زهره طالع شد قیاس کردم و پشمینه سنه زحلیست نه خوار شد بزمستان کتان که موینه نیز اسیر مانده بگرما زتیغ بیمحلیست بنزد گوی طلا دگمهای ابریشم مثال جوهر اصلی و دانه عملیست سخن زچمته و نوروزی و قبا گوید دهان(قاری) ازان دائما پر از عسلی است 📜 @sheraneh_eitaa
هر شب بہ هوایت بزنم پَر، ڪه بدانی هر جا ڪه تویی، امن‌ترین قله همان جاست❤️ شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ محشرتَر از آن‌ است‌که در وَصف بگنجَد صبحی‌که طلوعَش رخِ بی‌تای‌ِ تو باشد خورشید هم‌آئینه به‌دَست‌آمده امروز تا آینه‌دارِ مهِ سیمایِ‌ تو باشد... |صبحتون پر از عشق و محبت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
ای کاش تو جای من بودی تا درک می‌کردی که دوست داشتنت چقدر سخت است ای کاش من جای تو بودم تا از این همه دوست داشته شدن لذت می‌بردم 📜 @sheraneh_eitaa
با اهل قلم عهد اخوت بستم با رود به دریای صفا پیوستم سرباز ولایتم، قلم اسلحه ام من مفتخرم که یک بسیجی هستم 📜 @sheraneh_eitaa
نگاهش را صدایش را همه ناز و ادایش را خریدم تا که فهمیدم خدا دارد هوایش را 📜 @sheraneh_eitaa
هر صبا از چرخ آمد آفتاب مه نقاب روی بنماید که هستم نور آن عالیجناب با همه ذرات عالم در حدیث آمد خموش گوید ای اولاد من چون نی تو در آب و تراب گل سؤال از بلبل شیدا کند کین ناله چیست غنچه بگشاید دهن گوید سؤالش را جواب در دهان بلبل ای گل صد زبان بگشاده تا بگویی وصف حسن خویشتن با شیخ و شاب وه که پیش شمع رخسار جمالش تا بروز همچو پروانه دل سوزان ما می‌شد کباب کوهی دیوانه دل شد مست و لایعقل بماند چون کشید از جام ساقی باده با چنگ و رباب 📜 @sheraneh_eitaa
میرزا مهدی‌قلی‌خان کرمانی ملقب به «افسر کرمانی» از شاعران و خوشنویسان ایرانی سدهٔ سیزدهم قمری بود. پدر او ابوالقاسم كرباسی كه از بازرگانان خراسان بود، در سفری به كرمان دختری از آن دیار را به همسری برگزید و افسر، یگانه فرزند آنان در آنجا زاده شد. افسر در زادگاه خود نشو و نما یافت و نزد بزرگان آنجا علوم دینی، حكمت، منطق و كلام آموخت. دیری نپایید كه وی به تهران رفت و به سبب آوازۀ شعر و ادب خویش به دربار ناصرالدین‌شاه راه یافت و پس از خواندن قصیده‌ای در حضور شاه، از وی لقب «افسر الشعراء» گرفت. اما افسر شاعر دربار و مداح ناصرالدین‌شاه نشد و به كرمان بازگشت و گاه به انتقاد از سلطان نیز پرداخت. او حتى در قصیده‌ای كه در ستایش از ناصرالدین‌شاه سروده، از نابسامانی اجتماعی و تنگدستی مردم انتقاد كرده است. افسر نخستین انجمن ادبی كرمان را كه ایمن، جیحون و میرزا آقاخان كرمانی بدان پیوستند، بنیاد نهاد، اما این انجمن پس از چندی به سبب مخالفتهای دولتمردان منحل گردید و افسر نیز به بم تبعید شد. تبعید، شاعر را از پای درآورد و پس از بازگشت به كرمان درگذشت. آقابزرگ، افسر را دارای دو دیوان دانسته، و حجم سروده‌های او را هفت هزار بیت برآورد کرده است. بخشی از سروده‌های افسر با عنوان دیوان افسر كرمانی به كوشش نوادۀ او، عبدالرضا افسری كرمانی، در تهران در سال ۱۳۶۶ هجری شمسی به چاپ رسیده است. نمونه‌هایی از خط نسخ، شكسته و نستعلیق افسر همراه با نثر مسجع وی كه به شیوۀ قائم مقام فراهانی است، در آغاز این چاپ آمده است. 📜 @sheraneh_eitaa
گرامی باد یاد شهدای عزیز مردم گرگان در ۵ آذر سال ۱۳۵۷ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 روز قیامِ شیر مردانِ دلاور در سینه ها باقیست یادش ، پنج آذر روزی که گرگان گشت در خونش شناور با جمع مردان و زنانش ، پنج آذر طیفِ وسیعِ مردمانِ انقلابی در خاک و خون افتادگانش ، پنج آذر گرگان قیامت شد ز خون پاک یاران تقدیم کرده جسم و جانش ، پنج آذر روزی که از بیداد و ظلم و جورِ طاغوت روییده شد آلاله هایش ، پنج آذر صدها درود بیکران بر آن شهیدان همواره جاویدان نشانش ، پنج آذر جاوید بادا روح پاک عاشقانش روز پر از رنج و خزانش ، پنج آذر 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📜 @sheraneh_eitaa
به حریم کوی دلبر که برد پیام ما را که به پادشه بگوید سخن من گدا را بود آرزو همینم، که نهد قدم به چشمم همه زین غمم که مژگان خلد آن عزیز پا را رخ و لعل و زلف او را گل و قند و مشک گفتم به عتاب گفت: کم گو سخنان ناروا را به دو زلف عنبرینش ختن و ختا چه گویم، که نبخشد آن گناه و نپذیرد این خطا را به خدنگم ار بدوزی، نبرم علاقه دل که به جان خریده ام من همه ناوک بلا را چو صبا ز زلفت آرد سحر ار به من نسیمی همه بنگری مشوش، سحر من و صبا را ز تو از صبا حدیثی، دل من شنید و خون شد که مباد از تغافل، که رها کنی جفا را شده زآن مشوش افسر، سر زلف آن پری رو، که دهد مگر قراری، دل بی قرار ما را 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعری از استاد شهریار در مدح بسیج و بسیجی یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج یا علی خون حسینت کی رود از یادها گو ببیند زینب این غوغای خونخواه بسیج تا علمدارش گشاید بال شاهین علم می دهد فرمان حسینت کو بود شاه بسیج می زداید دود آه خیمه های سوخته خیمه و خرگاه زد در کربلا آه بسیج کوردل بودند اهل کوفه و بیعت شکن قوم سلمان است این قوم دل آگاه بسیج غرش ای شیر خدا ببر و پلنگ خفته را تا شود صدامیان خرگوش و روباه بسیج لشکر اسلام شد چون سیل و طوفان در خروش کفر اگر خود کوه باشد می شود کاه بسیج روز کین و انتقام است از گروه حرمله چند باشد داغ اصغر زجر جانکاه بسیج رهبر از نصر من الله داد فرمان جهاد تا رسد فتح قریب از نصرت الله بسیج صد هزار از "بیست میلیون” رهسپار جبهه هاست تا بیفتد خرمگس در دام جولاه بسیج رغبت و شوق شهادت خرمنی انباشته است حاش لله نیست یک جو، هرگز اکراه بسیج کربلا تشنه ست و بر سقای خود چشم انتظار طلعت ماه بنی هاشم بود ماه بسیج با شعار یا محمد شیعه و سنی یکیست نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه بسیج این سفر با "فتح پایان” باز می گردد سپاه می دهد پایان به فتح گاه و بی گاه بسیج سر به درگاه خدا می ساید این جهد و جهاد شهریارا تا به سایی سر به درگاه بسیج 📜 @sheraneh_eitaa
📡 برگزاری کارگاه به‌صورت آنلاین! 🎉 📌 بخاطر درخواست‌های شما، امکان حضور آنلاین در کارگاه تولیدمحتوایِ دینی آیه رو هم فراهم کردیم. 🥳🤩 📎 از طریق این لینک می‌تونین شرایط حضور به صورت آنلاین رو مطالعه و ثبت‌نام کنین. ✌🏻 🖥️ پژوهشگاه فضای‌‌مجازی (پردیس‌قم) @QomCsri بازوی خردمند سپهر‌ فناوری