محمدجواد غفورزاده متخلص به «شفق» سال ۱۳۲۲ در شهر مقدس مشهد متولد شد. در سالهای نوجوانی به شعر علاقه نشان داد و با حضور در مجالس اهلبیت (علیهمالسلام) اشعار او رنگ و بویی ولایی به خود گرفت. وی با گردآوری دفترهای شعر در موضوعات آیینی، خدمت ارزشمندی به شعر ولایی کرده است. بیشک از او میتوان بهعنوان یکی از چهرههای ماندگار ادب ولایی نام برد. غفورزاده دبیر شورای شعر انجمن ادبی رضوی بوده و در برههای ریاست اداره امور فرهنگی آستان قدس را بر عهده داشته است. از آثار او میتوان به «از کعبه تا محراب»، «یاس یاسین»، «آیه ۸۸»، «سلام بر حسین» و «پنجره فولاد» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر
#محمدجواد_غفورزاده
📜 @sheraneh_eitaa
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند...
همان گروه که با دعوی مسلمانی
اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند،
همان گروه که از فیض صحبت معصوم
به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند
اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام
هنوز در طلب کفر، رهسپر بودند
اگر نبود فروغ هدایت نبوی،
هنوز دشمن خونریز یکدگر بودند
بهار وحی که چشم از جهان فرو میبست،
معاشران گل، از غصه خونجگر بودند
هنوز روی زمین بود چلچراغ امید،
که این گروه در اندیشۀ دگر بودند
در سقیفه گشودند و چشم دل بستند،
تمام مدعیانی که فتنهگر بودند
چه زود خاطرههای غدیر رفت از یاد
چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند
برای بستن دست برادر خورشید،
سپیدهدم دَم دروازۀ سحر بودند
خدا گواست که در کوچۀ بنیهاشم
ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند
ولی دریغ که آن دستهای نامحرم،
برای چیدن گل، همدم تبر بودند
بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ
سکوت کرده و تنها نظارهگر بودند
کسی نگفت که نوغنچههای یاس کبود
درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند
کسی نگفت که این آیههای نورانی،
برای شوکت اسلام، بال و پر بودند...
شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در،
و خلق، شاهد الماسهای تر بودند
به جز حمایت از باغبان چه میکردند؟
سهچار غنچه و یک گل، که پشت در بودند...
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر
#فاطمیه
📜 @sheraneh_eitaa
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات
خواهی که تو را بخیل نشمارد کس
بفرست پس از نام «محمد» صلوات
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر، میوۀ شیرینتر از ظفر دارد
در آستان ولا، جای ناامیدی نیست
بهشتِ پاک اجابت هزار در دارد
دلِ شکسته بیاور، که با شکستهدلان
نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را که صبح، نزدیک است
که شام خستهدلان مژدۀ سحر دارد
صفا بده دل و جان را به شوقِ روزِ وصال
مسافر دل ما، نیّت سفر دارد
زمین چو پُر شود از عدل، آسمانها را_
شمیم غنچۀ نرگس، ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را، زِ پشت پردۀ اشک
که یار، چشم عنایت به چشمِ تَر دارد
دهند مژده به ما از کنار خیمۀ سبز
که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد
مراقبت بکن از دل، که یوسف زهرا
زِ پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد
برآر دست دعایی، که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن ماهروی بردارد
غروب و دامنۀ نور آفتاب و «شفق»
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزندهتر از جان آورد
مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد
هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد
همه دیدند که انفاس مسیحایی او
روح در کالبد خستۀ دوران آورد
دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند
که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد
در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت
یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد
دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید
با زلال سخنش مژدۀ باران آورد
شب بیداد و ستم را شب ظلمانی را
با فروغ سحر خویش به پایان آورد
سبب روشنی چشم خداجویان شد
بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد
دید آشفتگی مزرعۀ گندم را
پی آرامش دلها سر و سامان آورد
ناخدای سفر عشق به تدبیر و امید
تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد
رشک فردوس برین شد همهجا از قدمش
با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد
داشت انگشتریاش خاتم پیغامبری
باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد
بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا»
مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد
تا بسنجند عیار شرف و وجدان را
آیه معرفت و حکمت و میزان آورد
سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علیست
که به این آینه پیش از همه ایمان آورد
عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت
مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد
گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی
پرتوش مشعل توحید به ایران آورد
جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم
قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد
پایتختِ دل صاحبنظران شد مشهد
انتظار همه را عشق، به پایان آورد
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #عید_مبعث
📜 @sheraneh_eitaa
گاهی دلم به سمت خدا میبرد مرا
یعنی به آستان رضا میبرد مرا
مثل کبوتری که به پرواز آمدهست
تا کوی دوست، بال دعا میبرد مرا
هرگاه رو به «قبلۀ هفتم» میآورم
تا شاهراه سعی و صفا میبرد مرا
تا محضر «سپیدۀ هشتم» به صد امید
ایمان جدا و عشق جدا میبرد مرا
نزدیکتر شدن به ضریح امام نور
تا دوردست خاطرهها میبرد مرا
از خود در این حرم به خدا میتوان رسید
این جذبه از کجا به کجا میبرد مرا؟
آن پرچمی که دست تکان میدهد به ناز
تا صحن سیدالشهدا میبرد مرا
ای اهلبیت نور! به سرچشمۀ شهود
دلبستگی به مهر شما میبرد مرا
توحید ناب، رنگ «أنَا مِن شُرُوطِها»ست
این شرط تا حضور خدا میبرد مرا
اشکم که رنگ لاله شود یا اباالحسن!
با خود به دشت کربوبلا میبرد مرا
#شعر #چهارشنبه_های_امام_رضایی #محمدجواد_غفورزاده
📜 @sheraneh_eitaa
چه روضهایست، که دلها کبوتر است اینجا
به هر که مینگرم، محو دلبر است اینجا
غریبه نیستی ای دل، در این مقام کسیست
که با تو از همهکس آشناتر است اینجا
ستارۀ سحری از حریم شاهچراغ
به آفتاب بگو مهرپرور است اینجا
از این حرم طلب نور کن، در اول صبح
چه احتیاج به افشاندن زر است اینجا؟
فرشتگان همه گرمِ طواف این حرماند
شکوهِ سعی و صفا حیرتآور است اینجا
به صدق کوش و دو رکعت نماز عشق بخوان
«حریم سوم آل پیمبر» است اینجا
بِبال شیراز، «اقلیم آفتاب»! به خود
که از «شهید خراسان» برادر است اینجا
به نام نامی «احمد» قیام باید کرد
که آب و آینه با هم برابر است اینجا
به آیه آیۀ «والشمس والضحی» سوگند
که نقش روشنِ آیات «کوثر» است اینجا
به عطر گلشن یاسین، به بوی یاس قسم
که از شمیم ولایت معطّر است اینجا
به شوق عرض ارادت بیا و چون «حافظ»
بگو که «خال رخ هفت کشور» است اینجا
بیار سینۀ سینا در این حرم با خود
حریم «زادۀ موسی بن جعفر» است اینجا
اگر به دیدۀ دل بنگری، به شهپر خویش
امین وحی خدا، سایهگستر است اینجا
بگو بلال بیاید اذان بگوید باز
که جای گفتن «اللّه اکبر» است اینجا
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #شاهچراغ
📜 @sheraneh_eitaa
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
غدیر، خاطری از گل شکفتهتر دارد
غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد
غدیر، از سفر حجّة البلاغ هنوز
هزار خاطرۀ ناب در نظر دارد
غدیر، چشم به راه حضور مهمانیست
که جان عاشق و چشم خدانگر دارد
چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی
غم هدایت و آزادی بشر دارد
غدیر گفت: خدایا چگونه اقیانوس
به سوی «برکۀ خم» نیّت سفر دارد؟...
غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر
از اتفاق شگفتآوری خبر دارد؟
غدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید
دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد
غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود
که پردهدار حرم، بیم پردهدر دارد
در این مکاشفه، ناگاه دست غیب آمد
که از حقیقت اسلام پرده بردارد
امین وحی خدا گفت: یا رسول الله
بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد
کنون که چلّهنشینان همسفر جمعاند
بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد
بگو به حکم صریح خدا علی مولاست
به هرکسی که ولای پیامبر دارد
عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علیست
بگو کدام جوانمرد، این هنر دارد
حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا
تلاوت از لب تو لذّت دگر دارد
بگو به عارف و عامی مراقبت بکنند
از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد
غدیر و آیۀ «یا اَیُّها الرَّسول» و علی
چه ارتباط عمیقی به یکدگر دارد
دلش رضا نشود جز به دوستی علی
«مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد»...
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_علی #عید_غدیر
📜 @sheraneh_eitaa
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
گلاب گریهام در ساغر چشم
گرفته رنگ و بوی کربلایت
جدایی بین ما افتاد و هرگز
نیفتادم چو اشک از چشمهایت
در ایام جدایی در همه حال
به دادم میرسد دستِ دعایت
بلاگردان عالم! رو مگردان
از این عاشقترین درد آشنایت
به دامن ریختم یک بوستان گل
ز اشک دیده دارم رونمایت
بیا بنشین و بنشان آتش دل
دلم چون غنچه تنگ است از برایت
«عزیزم کاسۀ چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت»
::
من ای گل! نکهت از بوی تو دارم
شمیم از گلشن روی تو دارم...
حضور قلب بر سجادۀ عشق
ز محراب دو ابروی تو دارم
من از بین تمام دیدنیها
هوای دیدن روی تو دارم
به خوابم آمدی ای بخت بیدار
که دیدم سر به زانوی تو دارم
گل آتش کجا بودی که حیرت
من از خاکستر موی تو دارم
بیابان گردم و چون مرغ یاحق
تمام شب هیاهوی تو دارم
«به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم
به دل مهر مَهِ روی تو دارم
مه من، کعبۀ من قبلۀ من
تویی هر سو، نظر سوی تو دارم»
::
تو که از هر دو عالم دل ربودی
کجا بودی که پیش ما نبودی
تو در جمع شهیدان خدایی
یگانه شاهد بزم شهودی
به سودای وصالت زنده ماندیم
به اُمّیدِ سلامی و درودی
ببوسم روی ماهت را که امشب
ز پشت ابر غیبت رخ نمودی
تو با یک جلوه و با یک تبسّم
دَر جنّت به روی ما گشودی
مپرس از نوگل پژمردۀ خود
چرا نیلوفری رنگ و کبودی
به شکر دیدن صبح جمالت
بخوانم در دل شبها سرودی
«اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
از این دو، گر یکی بودی چه بودی»...
::
به جز روی تو رؤیایی ندارم
به جز نام تو نجوایی ندارم
به جز گلگشت بستان خیالت
سر سیر و تماشایی ندارم
بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
بیابان گردم و اندوهم این است
که پای راه پیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان ما باش
که من امّید فردایی ندارم
«به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا داند که در بازار عشقت
به جز جان هیچ کالایی ندارم»...
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #شب_سوم_محرم #حضرت_رقیه
📜 @sheraneh_eitaa
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف
ای یادگار سبزترین گوهر شرف
ای آیههای حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار
ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار...
ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو
ماه شب چهاردهم در سجود تو
دُرِّ یتیم من، قدمی پیشتر بیا
یعنی به دیدهبوسی من بیشتر بیا
گرد یتیمی از رخ تو پاک میکنم
لب را به بوسهٔ تو طربناک میکنم
ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت
پیشانی تو مطلع اشراق معرفت...
ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق
ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق
عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد
تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد
ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من
ای چون علی قرار دل بیقرار من
::
ای ماه من که از افق خیمه سر زدی
آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی
وقتی صدای غربت اسلام شد بلند
مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی
از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر
با التماس بر در این خانه در زدی
تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد
خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی
«اول بنا نبود بسوزند عاشقان»
اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی
نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟
این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟
روح شتابناک تو غرق شهادت است
در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است
با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست
در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست
مرگ از حضور چشم تو پرهیز میکند
تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز میکند
ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل»
ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل»
مانند گیسوی تو که چین میخورد هنوز
شمشیر تو نوکش به زمین میخورد هنوز
اما چه میشود که دل از دست دادهای
در راه دوست آنچه تو را هست دادهای
شور جهاد در دل تو شعلهور شدهست
یعنی تمام هستی تو بال و پر شدهست
اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را
آهستهتر که وقت دعای سفر شدهست
از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد
از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد
قربان ناز کردنت ای نازنین من
گوش تو آشناست به «هل من معین» من
شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنیست
بالا بلند من، حرکات تو دیدنیست
ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره
ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره
داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من
پایت نمیرسد به رکاب، ای عزیز من
گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی
کوه غمی به روی غم من گذاشتی
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #شب_ششم_محرم #حضرت_قاسم
📜 @sheraneh_eitaa
💠 #پیامبر_اعظم(صلواتاللهعلیهوآله)
«مَنْ سَتَرَ مُسْلِماً سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»
هركس خطای برادر مسلمانش را بپوشاند، خدا در دنیا و آخرت خطای او را پنهان مینماید.
📗 عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۷۵؛ كشف الريبة، ص۷۹
🔹خطاپوشی🔹
از کوثر معرفت غزلنوشی کن
تا قافلۀ کمال همدوشی کن
خواهی که خدای پردهپوشت باشد
در حق برادرت خطاپوشی کن
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #حضرت_محمد
🏴آجرک الله یا صاحب الزمان
ایام شهادت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و سبط اکبرشان کریم اهل بیت آقا امام مجتبی علیه السلام تسلیت باد.
📜 @sheraneh_eitaa
مدینه ماه تو آمادۀ سفر شده است
نشان کوچ، در آیینه جلوهگر شده است
بدونِ پلک زدن، چون همیشۀ تاریخ
به گِردِ شمس نبوت، علی قمر شده است
دُرُست، دوخته چون برق چشم در چشمش
اگرچه از همه کس، دلشکستهتر شده است
وداع جان و جهان میکند «رسول کریم»
همانکه عشق از او صاحبِ نظر شده است
به یُمن تابشِ این آفتابِ عالمگیر
شبِ جهالتِ قومِ عرب سحر شده است
خدا گواست که از پرتو هدایت اوست
اگر عدالت و توحید مستقر شده است
اَلا رسول مکرم! که در بسیطِ زمین
به کیمیایِ نگاه تو خاک، زر شده است
قسم به عصمتِ یاسین، قسم به عترتِ یاس
جهانِ ما به پیامِ تو تشنهتر شده است
به شوقِ جلوهای از آن جمال نورانیست
اگر که دیدۀ دلها، خدانگر شده است
ز فیضِ تربیتِ آن دم مسیحایی
دعای زندهدلان، صاحبِ اثر شده است
دوباره پنجرهای تا مدینه بگشاییم
مدینهای که یتیم از چنین پدر شده است
در آن فضایِ نفسگیر، گرم راز و نیاز
امینِ وحی خدا، با پیامبر شده است..
صدا، صدای رسولِ خداست میگوید
صدایِ پیکِ اجل شد، صدای در شده است
برای سیر در آفاقِ عالمِ ملکوت
تمامِ هستیاش آمادۀ سفر شده است
شتاب کن سوی مسجد، اذان بگوی بلال!
بگو که فاطمه از غصه خونجگر شده است
مدینه را و حرم را سیاهپوش کنید!
صدای گریۀ زهراست، خوب گوش کنید!
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #حضرت_محمد
📜 @sheraneh_eitaa
بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ ابن الرضا، بِنام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره مصداق فیض عام است او
به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیم با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست
به هرکه راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش
ستارۀ سحری، خوشهچين انجمنش
شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا میتراود از سخنش
به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند
شدهست سورۀ قرآن گواه او، صلوات
نگاه او، به گل تازه چیده میماند
شمیم او، به گلاب چکیده میماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده میماند
قدش، به سرو ز نور آفریده میماند
دلش به پاکی صبح و سپیده میماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبههای بدیع نگاه او، صلوات
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر
روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم
صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن
سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم
باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلالهها
باغبان میرفت و من چشمی ز خون تر داشتم
لالهها میسوختند از داغِ من چون چلچراغ
بسکه من در سینه داغ شعلهپرور داشتم
ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سروها!
در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم
ای تو با من مهربانتر از نسیم آشنا
اُنس و الفت با تو از گل، نازنینتر داشتم
ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی!
بی تو من حال شقایقهای پرپر داشتم..
لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا
آشنایی با نوازشهای مادر داشتم
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #امام_حسن_عسکری
📜 @sheraneh_eitaa
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
تو صبح روشن عشقی که با تبسم خود
جهان شبزده را غرق نور خواهی کرد
به یک نگاه تو دلها به هم شود نزدیک
به یک اشاره که از راه دور خواهی کرد
دلم شکیب ندارد، ولی یقین دارم
که سنگ را به نگاهی، صبور خواهی کرد
برای آنکه پُر از عطر انتظار شوند
سحر به خاطرِ گلها، خطور خواهی کرد
صفای خیمۀ سبزت کجا، بهشت کجا؟
بهشت را تو سرای سرور خواهی کرد
نشسته، منتظر رجعتت، ستارۀ صبح
قسم به کعبه! که روزی ظهور خواهی کرد
خدا گواست که سیمای کعبه را آن روز
به یک دو بوسه پُر از شوق و شور خواهی کرد
تو باغ را به طوافِ بهار خواهی بُرد
و داغ را ز دل لاله، دور خواهی کرد
به دشت کرببلا، دعوت از شقایقها
به میهمانی بزمِ حضور خواهی کرد
برای آن که بپیچد عبیر یاسین، باز
ز کوچههای مدینه، عبور خواهی کرد
کنار آیۀ عصمت، در آستان بقیع
تمام سورۀ غم را، مرور خواهی کرد
قسم به پرچم سرخ شفق، خدا داند
شمیمِ یادِ تو، از ما بلا بگرداند
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
صبح فراقِ ما، شده از شام، تارتر
دل داغدار و، سینه از او داغدارتر
دل شد نشان تیر غم و، در مصاف عشق
پیدا نشد، حریفی از این کهنهکارتر
ای خنده! بر لبم منشین، یک نفس که هست
از عمرِ گل وفای تو بیاعتبارتر
ای اشک! با تو عهد وفا بستهام، چرا
چون گل شود ز گریۀ ابر بهار، تر
چندان که اُنس با غم هجران گرفتهایم
ترسم که روز وصل شود کار، زارتر
وقتی که هست، اَفضَل اعمال، انتظار
عاشقتر آنکه از همه چشمانتظارتر
یَابنَالحسن! به دیدن تو مستحقتر است
چشمی که شد به یاد تو گوهرنثارتر
هر دل که سوخت از غم هجران شب فراق
گردد به صبحِ وصلِ تو، امیدوارتر
چون ماهی جدا شده از آب، میشود
هر لحظه بیحضور تو دل بیقرارتر...
#محمدجواد_غفورزاده #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa